آشنایی اجمالی

الحسن بن علی الدیلمی[۱]، در یک سند از تفسیر کنز الدقائق به گزارش از کتاب الخصال یاد شده است:

« حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الدَّيْلَمِيِّ مَوْلَى الرِّضَا قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا(ع) يَقُولُ مَنْ حَجَّ بِثَلَاثَةِ نَفَرٍ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَدِ اشْتَرَى نَفْسَهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالثَّمَنِ وَ لَمْ يَسْأَلْهُ مِنْ أَيْنَ كَسَبَ مَالَهُ مِنْ حَلَالٍ أَوْ حَرَامٍ؟»[۲].[۳]

شرح حال راوی

شیخ صدوق چنین روایت کرده است: حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الدَّيْلَمِيِّ مَوْلَى الرِّضَا قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا(ع) يَقُولُ:...[۴].

وی این حدیث را در کتاب عیون أخبار الرضا(ع) نیز گزارش کرده؛ ولی عنوان راوی در آن، الحسین بن علی الدیلمی مولی الرضا(ع) است؛ با این همه، در پی‌نوشت از بودن نسخه‌ای دیگر از همین کتاب گزارش شده که در آن الحسن بن علی الدیلمی ثبت گردیده است[۵].

در کتب حدیثی و منابع رجالی از الحسن بن علی الدیلمی یا الحسین بن علی الدیلمی یاد نشده است، از این رو این راوی شناخته نیست.[۶]

نکته

با نگاهی به بخش پایانی حدیث: «وَ لَمْ يَسْأَلْهُ مِنْ أَيْنَ كَسَبَ مَالَهُ مِنْ حَلَالٍ أَوْ حَرَامٍ؟» می‌‌توان به ناسازگاری آن با احکام شرعی و باورهای دینی پی برد، چون روشن است که دریافت پاداش الهی نتیجه قبولی عمل و عبادت فرد مکلف است، و هرگاه عبادت با کمک مقدمه حرام انجام پذیرد، قبول نخواهد بود و در برابر آن، ثوابی به مکلف داده نمی‌شود. شیخ صدوق به این نارسایی و ناهماهنگی در روایت پی برده و برای هنجار‌پذیری آن چنین نوشته است: قال مصنف هذا الکتاب: یعنی بذلک أنه لم یسأله عما وقع فی ماله من الشبهة و یرضی عنه خصماءه بالعوض[۷].

بر این پایه، مراد از کسب حرام در روایت، درآمد نامشروع نیست، بلکه کسبی است که حلال و روا بودن آن روشن نیست.

جناب فیض کاشانی پس از یادکرد عبارت شیخ صدوق می‌نویسد: أقول: و لعل ذلک بشرط التوبة و عدم معرفة أصحاب المال بأعیانهم لیرده علیهم[۸].

نقل روایاتی از این دست، نشانه ضعف راوی، و ضابط نبودن وی و کاهنده از اعتبار اوست.[۹]

طبقه راوی

زمان تولد و درگذشت راوی دانسته نیست، و روایت دیگری نیز از وی جز آنچه در تفسیر کنز الدقائق گزارش شده، دیده نمی‌شود.

این راوی در حدیث یادشده، از امام رضا(ع) گزارش کرده و روایتگران آن روزگار، از طبقه ششم راویان هستند، پس حسن بن علی دیلمی از راویان طبقه ششم شمرده می‌شود.[۱۰]

مذهب راوی

از گرایش فکری و مذهب وی گزارشی در دست نیست. البته یادکرد از راوی به مولی الرضا و افزوده شدن نام مبارک رضا به مولی نشانه نوعی پیوند نزدیک میان راوی و امام هشتم(ع) است که از آن، باورمندی راوی به آن بزرگوار برداشت می‌شود.[۱۱]

جایگاه حدیثی راوی

این راوی، گرچه به سبب یاد نشدنش در کتب رجال و تراجم، ارزشگذاری نشده و جایگاهش به روشنی دانسته نیست؛ ولی از مسائلی می‌‌توان دریافت حدیث مذکور نزد این سه فقیه محدث از اعتبار بایسته برخوردار است: حدیث مورد گفتوگو نمونه‌ای از احادیث محمد بن احمد بن یحیی اشعری است که از سلمة بن الخطاب گزارش شده و عالم و محدث معتبر و معروف شیعه محمد بن حسن بن ولید و برخی همفکرانش مانند شیخ صدوق و احمد بن علی بن نوح سیرافی (استاد نجاشی) گزارش‌های محمد بن احمد بن یحیی را معتبر دانسته و تنها گزارش‌های او از گروهی روایتگر را که سلمة بن خطاب از آنان نیست، برای داشتن بعضی کاستی‌ها ضعیف و نامعتبر شمرده‌اند[۱۲].[۱۳]

منابع

پانویس

  1. منهج المقال (تعلیقه وحید)، ج۴، ص۹۸، ش۴۷۹؛ تنقیح المقال، ج۲۰، ص۱۳۷، ش۵۴۲۰؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۴۴۷، ش۳۷۳۸؛ معجم رجال الحدیث، ج۶، ص۷۱، ش۳۰۱۸؛ أعیان الشیعه، ج۵، ص۱۹۳؛ الجامع لرواة أصحاب الإمام الرضا(ع)، ج۱، ص۱۹۱، ش۱۸۵.
  2. تفسیر کنز الدقائق، ج۲، ص۳۰۷؛ الخصال، ج۱، ص۱۱۸.
  3. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 173.
  4. الخصال، ج۱، ص۱۱۸، ح۱۰۳.
  5. عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۵۷، ح۱۲.
  6. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 173-174.
  7. عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۵۸.
  8. الوافی، ج۱۲، ص۲۴۳ - ۲۴۴.
  9. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 174-175.
  10. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 175.
  11. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 175.
  12. رجال النجاشی، ص۳۴۸، ش۹۳۹: محمد بن أحمد بن یحیی بن عمران بن عبدالله بن سعد بن مالک الأشعری القمی أبو جعفر، کان ثقة فی الحدیث، إلا أن أصحابنا قالوا: کان یروی عن الضعفاء و یعتمد المراسیل و لا یبالی عمن أخذ و ما علیه فی نفسه مطعن فی شیء و کان محمد بن الحسن بن الولید یستثنی من روایة محمد بن أحمد بن یحیی ما رواه عن محمد بن موسی الهمدانی،...، قال أبو العباس بن نوح: و قد أصاب شیخنا أبو جعفر محمد بن الحسن بن الولید فی ذلک کله و تبعه أبو جعفر بن بابویه رحمه الله علی ذلک إلا فی محمد بن عیسی بن عبید...؛ الفهرست، طوسی، ص۴۰۸، ش۶۲۳.
  13. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 175-176.