سیره اخلاقی امام صادق

اخلاق والای امام صادق(ع)‌

امام صادق(ع) به مرتبه بزرگی از اخلاق والای اسلامی و انسانی دست یافته بود. امام(ع) به واسطه همین اخلاق خوب، که امتداد اخلاق بزرگ‌منشانه جدّش رسول خدا- که همین اخلاق موجب برتری او بر سایر پیامبران گردیده بود- توانسته بود دل‌های مردم را به دست آورده، و عواطف و محبّت آنان را به خود جلب نماید. نشانه این مکارم اخلاق و بلندطبعی آن حضرت، این بود که به کسانی که به ایشان بدی روا می‌داشتند، خوبی و احسان می‌نمود. روایت شده است در ایام حج، یکی از حاجیان به گمان اینکه همیان یا کیسه پول خود را گم کرده است، به جست‌وجوی آن پرداخت و چون در مسجد پیامبر جز امام صادق که مشغول نماز بود کسی را ندید و آن حضرت را نمی‌شناخت، در آن حضرت درآویخت که تو همیان مرا برداشته‌ای. امام با کمال مدارا و نرمی به او گفتند: در همیان تو چه بوده است؟ مرد گفت هزار دینار. امام هزار دینار به او دادند و مرد به راه خود رفت. وقتی به منزل خود رسید همیان خود را یافت. به مسجد بازگشت و به جهت معذرت، به نزد امام رفت و هزار دینار را به آن حضرت تقدیم کرد. امام(ع) از قبول آن پول خودداری کرده و فرمودند: «چیزی که از دست من خارج شده است، دیگر به دست من بازنمی‌گردد» مرد مات و مبهوت شد و پرسید: این شخص کیست؟ به او گفتند: این جعفر صادق است. مرد همین‌طورکه می‌رفت با نهایت تحسین می‌گفت: بلی، چنین افعالی از چنین کسانی سر می‌زند[۱].

این شرافت و اصالت امام صادق(ع) و اخلاق والای آن حضرت بود که ایشان را واداشت تا مرد را تصدیق نموده و پول را به او بدهند. امام صادق(ع) فرموده‌اند: مروّت ما اهل بیت، بخشش درباره کسانی است که به ما ظلم کرده‌اند[۲]. امام صادق(ع) همواره باران اخلاق کریمانه‌اش را بر حاضران مجلس خود می‌بارید تا جایی که مردی از اهل سنت در وصف مجلس آن حضرت گفته است: «به خدا مجلسی را چون مجلس همنشینی با او پربار ندیدم»[۳].[۴].

کرم و سخاوت امام صادق(ع)‌

امام صادق(ع) از گشاده‌دست‌ترین مردم بوده و به جهت رفاه حال فقرا و محرومان، از آنچه در نزد او بود، بذل و بخشش می‌فرمود. راویان اخبار از کرم و بخشش امام صادق(ع) داستان‌ها نقل کرده‌اند که بعضی از آنها را خواهید خواند:

۱. روزی اشجع سلّمی بر امام صادق(ع) وارد شد و آن حضرت را بیمار یافت. اشجع از سبب بیماری امام صادق سؤال کرد. امام صادق(ع) به او فرمود: از بیماری من سؤال نکن، بلکه بگو که برای چه حاجتی نزد من آمده‌ای؟ اشجع در پاسخ آن حضرت اشعاری به این مضمون خواند: «خداوند بر تو چه در حال خواب و چه در حال بیداری لباس عافیت بپوشاند و همان‌گونه که ذلّت درخواست کردن از دیگران را از زندگی تو بیرون کرد درد و بیماری را نیز از جسم و جانت بیرون کند»[۵]. امام(ع) حاجت او را دانست و به غلام گفت چه مقدار به همراه داری؟ غلام عرض کرد: چهارصد دینار. امام دستور داد تا چهارصد دینار را به‌ اشجع دادند[۶].

۲. مفضل بن رمانه که از راستگویان اصحاب و راویان امام صادق(ع) بود بر آن حضرت داخل شد و از تنگدستی خود شکایت کرد و از امام صادق خواست تا برایش دعا کند. امام(ع) به کنیز خود فرمودند که آن کیسه را که ابو جعفر منصور به ما هدیه کرده بیاور. کنیزک آن کیسه را آورد. امام صادق به او فرمودند: «در این کیسه چهارصد دینار است. آن را بگیر و برای زندگی خود خرج کن». مفضّل گفت: نه به خدا قسم. فدای تو گردم. منظور من این نبود. فقط می‌خواستم برایم دعا کنید. امام صادق(ع) فرمودند: «از دعا کردن برایت فروگذار نخواهم کرد».

۳. فقیری از امام صادق(ع) درخواست کمک کرد. امام صادق به او چهارصد دینار دادند. فقیر آن پول‌ها را گرفت و شکرگویان آنجا را ترک کرد. امام صادق(ع) به خادمش گفت: «او را بازگردان» خادم گفت: او از شما چیزی طلب کرد و شما به او دادید. حال آیا چه کاری پس از عطا باقی مانده است؟ امام صادق(ع) فرمودند: «پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «بهترین صدقه آنست که گیرنده را بی‌نیاز کند». و ما این سائل را بی‌نیاز نکردیم. این انگشتر را به او بده. من این انگشتر را ده هزار درهم خریده‌ام و به او بگو که اگر خواست آن را بفروشد، به همین قیمت بفروشد»[۷].

۴. از دیگر نمونه‌های جود و سخاوت امام صادق(ع) و علاقه‌اش به نیکویی و خیرات، این است که آن حضرت باغی در نزدیکی مدینه داشتند که به «عین زیاد» معروف بود و درختان نخل بسیاری داشت. هنگامی که خرماها می‌رسید، به کارگران و وکلای خود دستور می‌دادند تا در دیوار آن باغ‌ سوراخ‌هایی ایجاد کنند تا مردم داخل باغ شده و از آن خرماها بخورند. آن حضرت برای رعایت حال همسایگان پیر، ضعیف و مریض باغ که توانایی آمدن به باغ و خوردن خرما را نداشتند، دستور می‌فرمودند که برای هرکدام از آنها مقداری پیشکش کنند و آنگاه دستور می‌داد تا کارگران آنچه باقی مانده به مدینه برده و بیشتر آن را در بین ضعفا و مستحقّان تقسیم کنند. محصول خرمای آن باغ، مساوی با چهار هزار درهم بود که آن حضرت به اندازه سه هزار درهم از آن را در راه خدا می‌دادند و فقط هزار درهم از آن برای آن حضرت باقی می‌ماند[۸].

۵. از دیگر جلوه‌های کرم آن حضرت این بود که آنقدر از طعام و لباس به بیچارگان و فقرا می‌داد که برای خانواده خودش از غذا و لباس چیزی باقی نمی‌ماند[۹]. روزی آن حضرت مشغول خوردن ناهار بودند. مردی از کنار آن حضرت گذشت و سلام نکرد. امام او را به خوردن غذا دعوت کردند. بعضی از حاضران گفتند سنّت این است که او اوّل سلام کند و سپس دعوت به غذا شود، در حالیکه این مرد عمدا سلام نکرد. امام(ع) با تبسّم ملیحی رو به آن مرد کردند و گفتند: «این فقه عراقی، آمیخته با بخل است.»..[۱۰].[۱۱].

تواضع امام صادق(ع)‌

و از دیگر جلوه‌های شخصیت بزرگ امام صادق(ع) این بود که آن حضرت، در عین حالی‌که سرور مسلمانان و پیشوای میلیون‌ها نفر بودند، خود را کسی ندانسته و شدیدا به تواضع و فروتنی عشق می‌ورزیدند. از نشانه‌های تواضع آن حضرت این بود که از نشستن روی فرش‌های گرانقیمت خودداری کرده و همیشه بر فرش حصیر می‌نشستند[۱۲]. آن حضرت همیشه از متکبّران و خودبزرگ‌بینان بیزار بوده و بر آنان خرده می‌گرفت. روزی از یکی از قبایل عبور می‌کردند. رو به مردی کرده و فرمودند: «بزرگ این قبیله کیست؟» مرد به سرعت در جواب آن حضرت گفت: من. امام(ع) از این حالت او خوششان نیامد و به او گفتند: «اگر تو آقا و بزرگوار بودی، به این سرعت نمی‌گفتی من»[۱۳].

از دیگر مصادیق تواضع و فروتنی امام صادق(ع) این است که: مردی روستایی چند روزی به خدمت امام صادق(ع) می‌آمد. امام صادق مدّتی از او بی‌خبر بودند. از اصحاب خود درباره او سؤال کردند. مردی از اصحاب که آن شخص روستایی را فرد مهمّی نمی‌دانست، خطاب به حضرت کرد و گفت او نبطی است. امام(ع) حرف او را این‌گونه ردّ کردند که: اصل هر مردی، عقل و حسب و دین اوست، و کرامت هر مردی تقوای اوست، و تمام مردم در اینکه از آدم زاده شده‌اند مساوی‌اند. آن مرد که این حرف را زده بود، خجالت کشید[۱۴].[۱۵].

منابع

پانویس

  1. الامام جعفر الصادق، ص۴۸.
  2. خصال، ص۱۱.
  3. اصول کافى، ج۲، ص۶۵۷.
  4. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۸، ص ۳۵.
  5. أَلْبَسَكَ اللَّهُ مِنْهُ عَافِيَةً *** فِي نَوْمِكَ الْمُعْتَرِي وَ فِي أَرَقِكَ /// يُخْرِجُ مِنْ جِسْمِكَ السِّقَامَ كَمَا *** أَخْرَجَ ذُلَّ السُّؤَالِ مِنْ عُنُقِكَ
  6. مناقب آل ابى طالب، ج۴، ص۳۴۵؛ امالى طوسى، ج۱، ص۲۸۷.
  7. أحمد مغنیة، الإمام جعفر الصادق، ص۴۷.
  8. أحمد مغنیة، الإمام جعفر الصادق، ص۴۷.
  9. تاریخ الاسلام، ج۶، ص۴۵؛ مرآت الزمان، ج۶، ص۱۶۰؛ تهذیب الکمال، ج۵، ص۸۷.
  10. حیاة الإمام الصادق(ع)، ج۱، ص۶۴، به نقل از نثر الدرر.
  11. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۸، ص ۳۰.
  12. النجوم الزاهرة، ج۵، ص۱۷۶.
  13. محمد بن سعد، طبقات کبرى، ج۱، ص۳۲.
  14. حیاة الامام الصادق(ع)، ج۱، ص۶۶، به نقل از مطالب السؤول.
  15. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۸، ص ۳۴.