شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید

مقدمه

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید از قدیمی‌ترین و کامل‌ترین شروح نهج البلاغه به‌شمار می‌رود که مورد استناد و استفاده شارحان متأخر قرار گرفته است. اسلوب و روش شرح ابن ابی الحدید در نهج البلاغه متّکی بر مسائل علمی محض و خالص است. شرح او به تمام گونه‌های علم و ادب پرداخته است، زیرا این سخنان بر زبان بزرگ مروّج فرهنگ اسلامی، امام علی (ع) جاری شده و سخنان حضرت در نهج البلاغه به‌صورت مختلف و متنوع آمده است. از آن‌جا که سخن امام (ع) جوانب مختلفی از زندگی را دربرمی‌گیرد این شرح نیز مشتمل بر زمینه‌های گوناگون زندگی است. از این‌رو در این شرح هم جایگاهی برای تفسیر و هم آبشخوری برای فقه و اصول و نیز مصدری برای حکمت و کلام و منبعی برای ادب و ادبیان و تکیه‌گاهی برای کلام عالمان و حکیمان وجود دارد.

اسلوب وی در شرح بر چند نکته تکیه دارد:

  1. به کار بردن الفاظ قرآن مجید و استفاده از آن‌ها و استشهاد به آیات قرآن، زیرا بسیاری از کلمات و جملات وی جز از کلام قرآن نیست و می‌توان بگوییم که شرح وی گوشه‌ای از سایه‌سار قرآن کریم است.
  2. اعتماد بر قیاس و بیان علت در احکام فکری، به‌دلیل استدلال‌ها و برهان‌های عقلی بسیاری که به‌صورت واضح و آشکار در این شرح آمده است[۱].
  3. نپرداختن به شرح مباحث معلوم: ابن ابی الحدید در فرازی از شرح خود می‌نویسد: "درصدد تفسیر آنچه آشکار است، نیستم."
  4. تفسیر نهج البلاغه با نهج البلاغه.
  5. استشهاد به کلام اهل بیت: مثل معروف می‌گوید: "اهل خانه به آنچه در خانه وجود دارد، آگاه‌تر است." از آن‌جا که اهل بیت (ع) به سخن پدرشان، امیرالمؤمنین (ع) از دیگران آگاه‌ترند، ابن ابی الحدید نیز گاهی به کلام ایشان تمسک می‌جوید و گفتار علی (ع) را شرح می‌دهد."
  6. ذکر وقایع تاریخی: همراه با خطبه‌ها وقایع تاریخی را ذکر می‌کند. می‌توانیم بگوییم وی مناسبت خطبه‌ها را در واقع تاریخ بیان می‌دارد به‌گونه‌ای که خواننده فضای آن خطبه را لمس می‌کند، گو این‌که خود در مکان حاضر و به آن نزدیک است و این باعث فهم خواننده از موضوع می‌شود؛ مانند آنچه که در خطبه‌های هفتم و هشتم آمده است.
  7. اشاره به مسائل نحوی و صرفی: برای این موضوع فصلی جداگانه اختصاص داده‌ایم و برای جلوگیری از اطاله کلام، به بیان آن نمی‌پردازیم.
  8. مباحث فلسفی: در شرح ایشان مشاهده می‌شود که هر جا سخن اقتضا کند به حکمت، فلسفه و کلام روی می‌ورد و از اندیشه‌های فلسفی بهره فراوان می‌برد.
  9. شواهد شعری: وی در موارد گوناگون از شواهد شعری در شرح خویش استفاده کرده است.
  10. استفاده از مخالف و متناقض: وی موضوعات مختلف را از طریق تضاد توضیح می‌دهد (به پیروی از این مثل معروف که: اشیاء با اضداد و مخالف‌هایشان شناسایی می‌شوند) و او خود به این مطلب اعتراف دارد آن‌جا که در حکمت ۵۶ می‌گوید: پیش از این، سخنی قانع کننده که در فقر و بی‌نیازی و ستایش و نکوهش آن دو بیان شد، بنابر شیوه ما ذکر یک شیء و ذکر نقیض و مخالف آن است.
  11. بیان نظرات مختلف در هر موضوع: ابن ابی الحدید تا آن‌جا که امکان داشته، به دور از تعصب، هر نظری را چه موافق با نظر خود و چه مخالف، ذکر کرده است.
  12. دقت نظر در نقل متن: هر کس شرح نهج البلاغه را مطالعه کند، چیزی جز دقت نمی‌بیند، چه در نقل باشد و چه در متن و سند و... .هر جا اختلافی بیابد به آن اشاره می‌کند[۲].
  13. ظاهر و باطن سخن: معروف است که کلام خداوند سبحان را ظاهری است و باطنی. ظاهر کلام را هر بینایی تفسیر می‌کند، ولی درک باطن کلام به اهل بصیرت اختصاص دارد. ابن ابی الحدید نیز در تفسیر خود بر این حقیقت تکیه کرده است. در خطبه ۲۳۴ چنین می‌گوید: "من در مورد این قسمت، جایز نمی‌دانم که آن بر ظاهر کلام و آنچه در نگاه اول به فهم عموم می‌رسد، حمل کنم، زیرا منظور حضرت (ع) از این‌که می‌فرماید: "انسان‌ها در آغاز ترکیبی از خاک شور و شیرین بودند" شاید این باشد که انسان‌ها هر یک از اصلی جداگانه بوده‌اند و بعد به صورت این بشر خاکی درآمده‌اند، ولی من بر این باورم که سخن حضرت تأویلی باطنی دارد و آن، تفاوت نفس‌های تدبیرگر بر بدن‌هاست که کنایه‌وار به آن اشاره می‌فرماید.
  14. اسلوب گفت‌وگو: این روش و اسلوب در قسمت‌های مختلف شرح او وجود دارد، به گونه‌ای که خواننده را بدون این‌که خود احساس کند، در همکاری با شارح قرار می‌دهد و از سوی دیگر ذهن شنونده یا خواننده را تیز تحریک می‌کند تا جواب را بیابد، به‌گونه‌ای که خواننده یا شنونده در حین مطالعه احساس خستگی نمی‌کند.
  15. تواضع علمی: معروف است که زندگی زر و زینت بسیار دارد و انسان به‌همین زر و زینت بر دیگر برادرانش فخرفروشی می‌کند و مباهات می‌ورزد؛ با ثروت، اولاد، مقام، قدرت، علم، ادب و...، ولی کسانی که از علم بهره برده باشند و تقوا را راهنمای زندگی خویش قرار دهند، تواضع و فروتنی در مقابل چشمانشان آشکار می‌شود و هرچه بر علمشان افزوده شود تواضع بیشتری خواهند داشت، مانند درخت که هر چه شاخه‌هایش میوه بیشتر داشته باشد، سرش بیشتر به سمت زمین خم خواهد شد و هر چه میوه‌اش کمتر باشد، به تکبر روی از مردم خواهد گرداند. پس این ابن ابی‌الحدید است که در شرح خد با تواضعی بی‌بدیل پیش‌ می‌رود.
  16. تقسیم موضوعی مباحث: این یکی از اصول منطقی حاکم بر علوم عقلی و غیر عقلی است. برای مثال در شرح یکی از فرمایش‌های حضرت (ع) می‌گوید: "و بدان که این فصل شامل دو فصل از سخن امیر مؤمنان (ع) است: فصل اول حمد و ستایش الهی تا آن‌جا که می‌فرماید "نعمت‌های او پایان نمی‌پذیرد" و بخش دوم سخن از دنیاست تا آخر کلام. هر یک از این دو بخش جدای از دیگری است و معطوف به آن نیست، ولی سیدرضی رحمةالله علیه دو فرمایش حضرت را یک‌جا آورده است.
  17. لطیفه‌ها و فکاهیّات: ابن ابی الحدید برای پرورش روح خوانندگان و شنوندگان در جاهای مختلف از این روش بسیار بهره می‌گیرد و در مناسبت‌های خاص بدان استشهاد می‌کند[۳].

منابع

پانویس

  1. ابن ابی الحدید، ج ۱ / ۲۱
  2. همان، ۴ / ۱۶۳
  3. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 485- 488.