پیامدهای استرحام چیست؟ (پرسش)
پیامدهای استرحام چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث سیره اجتماعی معصومان است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره اجتماعی معصومان مراجعه شود.
پیامدهای استرحام چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ سیره اجتماعی معصومان |
مدخل اصلی | ؟ |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
پاسخ نخست
آقای دکتر مصطفی دلشاد تهرانی در کتاب «سیره نبوی» در اینباره گفته است:
«خواهش و اظهار نیاز و تکدی را پیامدهای تباهگر گوناگونی است که با توجه به آموزههای پیشوایان دین به برخی از آنها اشاره میشود.
- ستم به خویش: نخستین پیامد اظهار نیاز و خواهش کردن از مردم، شکستن عزت و کرامت خویش است که بالاترین ستمها به خود است. نخستین چیزی که در این عرصه آسیب میبیند، خود حقیقی و کرامت انسانی و شخصیت آدمی است که حرمتش از حرمت کعبه بالاتر است، چنان که در حدیث امام صادق (ع) آمده است: «الْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ الْكَعْبَةِ»[۱].
حرمت و عزّت مؤمن چنان عظیم است که برای نشان دادن عظمت آن چنین تعبیر شده است، و به همین دلیل است که در روایات اجازه هر کاری به مؤمن داده شده است جز آنکه خود را به ذلت و حقارت کشد[۲]؛ و اظهار نیاز موجب زایل شدن عزت و آبروی انسان است، چنان که امام سجاد (ع) فرموده است: «طَلَبُ الْحَوَائِجِ إِلَى النَّاسِ مَذَلَّةٌ لِلْحَيَاةِ وَ مَذْهَبَةٌ لِلْحَيَاءِ وَ اسْتِخْفَافٌ بِالْوَقَارِ وَ هُوَ الْفَقْرُ الْحَاضِرُ وَ قِلَّةُ طَلَبِ الْحَوَائِجِ مِنَ النَّاسِ هُوَ الْغِنَى الْحَاضِرُ»[۳].
پایبندان به سیره نبوی این حرمت را پاس میدارند، نه مردمان را به خواری سوق میدهند و نه اجازه میدهند که آنان خود را خوار سازند. حضرت حسین (ع) به مردی از انصار که ملاحظه عزت و آبروی خود را نمیکرد و زبان به خواهش میگشود و اظهار نیاز میکرد و خواستار چیزی میشد فرمود: «يَا أَخَا الْأَنْصَارِ صُنْ وَجْهَكَ عَنْ بِذْلَةِ الْمَسْأَلَةِ وَ ارْفَعْ حَاجَتَكَ فِي رُقْعَةٍ فَإِنِّي آتٍ فِيهَا مَا سَارَّكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ»[۴].
مرد انصاری در نامهای به آن حضرت نوشت که فلانی از من پانصد دینار طلب دارد و اصرار بر گرفتن آن دارد، با او گفتگو فرما که مرا مهلتی دهد. چون امام حسین (ع) این نامه را خواند درون خانهاش رفت و کیسهای که در آن هزار دینار بود آورد و به وی فرمود: با پانصد دینار وام خود را بپرداز و پانصد دینار دیگر را صرف مدد معاش خویش ساز[۵]. آبروی آدمی چیزی نیست که با آن چنین رفتار شود. حریمی است که چون فرو ریزد، حرمتهای بسیار شکسته شود، و بالاترین ستمها به حقیقت انسان رود. بنابراین نباید کرامت انسانی و عزت ایمانی با استرحام و ذلت تکدی شکسته شود. امام صادق (ع) به یکی از خدمتگزاران خود که به محل کسب و کارش حاضر نشده بود و به سبب بیکاری آبرو و عزت او در مخاطره قرار گرفته بود فرمود: «يَا عَبْدَ اللَّهِ احْفَظْ عِزَّكَ». (ای بنده خدا عزت خود را نگه دار). آن خدمتگزار گفت: «وَ مَا عِزِّي جُعِلْتُ فِدَاكَ» (فدایت شوم، عزّت من در چیست؟) فرمود: «غُدُوُّكَ إِلَى سُوقِكَ وَ إِكْرَامُكَ نَفْسَكَ»[۶]. (به بازار و محل کسب و کار خویش رفتن و کرامت خود را نگه داشتن).
- رذایل اخلاقی: در پی شکسته شدن کرامت و عزت آدمی، شخص پذیرای همه کجیها و ناراستیها میشود. آنکه تن به خواهش میدهد، خود را پذیرای اموری دیگر نیز میکند؛ لازم است به پستترین پستیها یعنی کوچک کردن خود در برابر این و آن تن دهد و در برابر صاحبان مال و منال کرنش کند و زبان به ستایش آنان گشاید. از امیرمؤمنان علی (ع) نقل شده است که در تورات چنین آمده است: «مَنْ تَوَاضَعَ لِغَنِيٍّ طَلَباً لِمَا عِنْدَهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِينِهِ»[۷].
همچنین از پیشوای آزادگان، علی (ع) نقل شده است که فرمود: «مَنْ أَتَى غَنِيّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِينِهِ»[۸].
چنین کسی با زیر پا گذاشتن شرافت انسانی خویش به ستایشگری و ثناگویی کشیده میشود که این خصلت از منفورترین ویژگیهای طرد شده در سیره نبوی است، چنان که پیامبر اکرم (ص) فرموده است: «احْثُوا فِي وُجُوهِ الْمَدَّاحِينَ التُّرَابَ»[۹].
جامعهای که به مداحی و ثناگویی کشیده شود و ستایشگری در آن رایج شود، جامعهای تباه و بیهویت است؛ و پیامبر اکرم (ص) فرمان داده بود که نگذارند جامعه به این حد از حقارت و استرحام کشیده شود. مقداد بن عمرو[۱۰] چنین گوید: «أَمَرَنَا رَسُولُ اللهِ (ص) أَنْ نَحْثُوَ فِي وُجُوهِ الْمَدَّاحِينَ التُّرَابَ»[۱۱].
آموختهشدگان مدرسه پیامبر و پیروان سیره او چنین میکردند. مجاهد از قول ابی معمر نقل کرده است که مردی در مقام ثناگویی یکی از امیران برآمد، پس مقداد مشتی خاک برگرفت و بر چهره او پاشید و گفت: رسول خدا ما را امر کرده است که در چهره مداحان خاک بپاشیم[۱۲].
- سستی و تنپروری: مردمانی که حرمت خویش نگه ندارند و راه خواهش را بر خود هموار سازند، به تنپروری و سستی کشیده میشوند؛ و استعدادها و توانهایشان به جای آنکه در عرصه کار و تلاش و خلاقیت ظهور کند به بطالت و کسالت گرفتار میشود، و جامعه به وجودی «کَل = سربار» تبدیل میگردد. همان پدیدهای که نزد هدایتگران الهی به غایب زشت و پست معرفی شده، و به شدت نفی و طرد شده است، چنان که در زبان پیامبر اکرم (ص) مورد لعنت اعلام شده است: «مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى كَلَّهُ عَلَى النَّاسِ»[۱۳].
عادت به خواهش، راه تلاش را بر آدمی میبندد و زمینهساز سستی و تنپروری میشود. مسعدة بن صدقه[۱۴] نقل کرده است که امام صادق (ع) در نامهای به یکی از یاران خویش نوشت: «لَا تَكْسَلْ عَنْ مَعِيشَتِكَ فَتَكُونَ كَلًّا عَلَى غَيْرِكَ»[۱۵].
در این صورت فرهنگ کار و تلاش به فرهنگ سستی و واسطهگری تبدیل میشود و جامعهای سربار و وابسته شکل میگیرد، که امام صادق (ع) فرمود: «عَدُوُّ الْعَمَلِ الْكَسَلُ»[۱۶].
تنپروری و تلاش، و سستی و کوشش با هم جمع ناشدنیاند، و چون سستی و تنپروری ظهور نماید، زندگی این جهانی و آن جهانی تباه میشود. از امام کاظم (ع) روایت شده است که گفت پدرم به یکی از فرزندانش فرمود: «إِيَّاكَ وَ الْكَسَلَ وَ الضَّجَرَ؛ فَإِنَّهُمَا يَمْنَعَانِكَ مِنْ حَظِّكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»[۱۷].
آنان که زندگی خود را به استرحام میآلایند و از تلاش و کوشش در زندگی این جهانی بازمیمانند، زندگی آن جهانی خود را نیز تباه میسازند، زیرا کسی که نتواند برای زندگی ملموس و نزدیک خود برنامهریزی کند، چگونه میتواند برای زندگی ناملموس و دور خود برنامهریزی نماید؟ امام باقر (ع) دراینباره میفرماید: «إِنِّي لَأُبْغِضُ الرَّجُلَ أَوْ أُبْغِضُ لِلرَّجُلِ أَنْ يَكُونَ كَسْلَاناً عَنْ أَمْرِ دُنْيَاهُ وَ مَنْ كَسِلَ عَنْ أَمْرِ دُنْيَاهُ فَهُوَ عَنْ أَمْرِ آخِرَتِهِ أَكْسَلُ»[۱۸].
فرد و جامعه اهل استرحام به سستی و تنپروری کشیده میشود و سرباری ظهور مییابد که خود لعنت خداست و کمترین آن لعنت فقر و ناداری، و پریشانی و وابستگی است.
- فقر و پریشانی: جامعهای که استرحامپذیر شود توان روی پای خود ایستادن و پذیرای سختی شدن و تلاش کردن را از دست میدهد. با فرهنگ ذلت و استرحام نمیتوان فرهنگ عزت و خودی ایجاد کرد. با روحیه خواهش از دیگری نمیتوان به خودباوری رسید. با تکیه به دیگران نمیتوان راه دشوار ﴿حَيَاةً طَيِّبَةً﴾[۱۹] را هموار نمود. جامعه آلوده به استرحام جامعهای فاقد امید و نشاط و اراده است. انسانهایی که از درون زبون و خوار میشوند، در رویارویی با مشکلات بیرونی فاقد توانایی لازم در رویارویی و حل آنهایند. مردمانی که درهای استرحام را به روی خود میگشایند، در حقیقت درهای خواری و نیازمندی و پریشانی را میگشایند و درهای ارجمندی و بینیازی و توانمندی را بر خود میبندند. پیامبر اکرم (ص) میفرمود: «مَنْ فَتَحَ عَلَى نَفْسِهِ بَابَ الْمَسْأَلَةِ فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ سَبْعِينَ بَاباً مِنَ الْفَقْرِ لَا يَسُدُّ أَدْنَاهُ شَيْءٌ»[۲۰].
اوصیای پیامبر نیز تأکید میکردند که مردمان از استرحام و فرهنگ آن پرهیز کنند تا بتوانند فقر و پریشانی را از جامعه بزدایند. امیرمؤمنان علی (ع) میفرمود: «اتَّبِعُوا قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَإِنَّهُ قَالَ مَنْ فَتَحَ عَلَى نَفْسِهِ بَابَ مَسْأَلَةٍ فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ بَابَ فَقْرٍ»[۲۱]. و امام باقر (ع) میفرمود: « أُقْسِمُ بِاللَّهِ وَ هُوَ حَقٌّ مَا فَتَحَ رَجُلٌ عَلَى نَفْسِهِ بَابَ الْمَسْأَلَةِ إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ بَابَ فَقْرٍ»[۲۲].
پیشوایان دین اینگونه میآموختند تا مردمان بر پای خود بایستند و کار و تلاش نمایند و از هرگونه استرحام خود را دور دارند تا از فقر و پریشانی نجات یابند»[۲۳]
منبعشناسی جامع سیره اجتماعی معصومان
پانویس
- ↑ «مؤمن حرمتی برتر از کعبه دارد». الخصال، ج۱، ص۲۷؛ بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۶.
- ↑ نک: الکافی، ج۵، ص۶۳؛ تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۷۹؛ تنبیه الخواطر، ج۲، ص۱۲۵؛ مشکاة الانوار، ص۱۰۰؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۴۲۴.
- ↑ «درخواست نیازها از مردمان مایه خوار زیستن و از بین بردن حیا و کاسته شدن وقار است، و این همان فقر نقد است؛ و کم درخواست کردن از مردمان همان بینیازی [و توانگری] نقد است». تحف العقول، ص۲۰۰؛ بحارالانوار، ج۷۸، ص۱۳۶؛ نهج السعادة، ج۸، ص۲۹۰.
- ↑ «این برادر انصاری آبرؤیت را از مطرح کردن خواهش مالی نگه دار و نیاز خود را در نامهای [به من] بنویس؛ و من بیگمان آن چه تو را خرسند سازد خواهمت داد»..
- ↑ تحف العقول، ص۱۷۶؛ بحارالانوار، ج۷۸، ص۱۱۸؛ نهج السعادة، ج۸، ص۲۸۳.
- ↑ تهذیب الاحکام، ج۷، ص۴؛ وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۵.
- ↑ «هر که دولتمندی را به طمع مالی که او راست خضوع کند، دو سوم دینش از دست رفته است». تحف العقول، ص۱۵۲؛ قریب به همین: تنبیه الغافلین، ص۹۷.
- ↑ «هر که نزد دولتمندی رود و به خاطر ثروتش در برابر او خضوع کند، دو سوم دینش از دست رفته است». نهجالبلاغه، حکمت ۲۲۸؛ ربیع الابرار، ج۵، ص۱۴۹.
- ↑ «در چهره [و دهان] ستایشگران و ثناگویان خاک بپاشید». من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۱ و ۳۸۱؛ المواعظ، ص۵۴؛ الاحسان بترتیب صحیح ابن حبان، ج۷، ص۵۱۰؛ مسند الشهاب، ج۱، ص۴۱۳؛ الفردوس بمأثور الخطاب، ج۱، ص۱۰۶؛ النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۱، ص۱۸۴ و ۳۳۹؛ فیض القدیر، ج۱، ص۱۸۲؛ البیان و التعریف، ج۱، ص۹۱.
- ↑ ابومعبد مقداد بن اسود فرزند عمرو بهرانی است و چون اسود بن عبد یغوث او را بزرگ کرد به مقداد بن اسود معروف شد. او از جمله نخستین مسلمانان و از خواص اصحاب پیامبر اکرم (ص) و علی (ع) است. شیعه و سنی در والایی مقام و منزلت او و بیهمتایی وی متفقند چنان که از رسول خدا (ص) روایت شده است که گفت خدای متعال مرا به محبت چهار تن فرمان داد: علی و مقداد و سلمان و ابو ذر. و مقداد یکی از آن چهار شخصیتی است که بهشت مشتاق اوست. وی در سال ۳۳ هجری در جرف [در یک فرسخی مدینه] درگذشت و او را به مدینه آوردند و در بقیع دفن کردند. ر.ک: الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۱-۱۶۳؛ مستدرک الحاکم، ج۳، ص۳۴۸-۳۵۰؛ أبو عبد الله محمد بن النعمان البغدادی الملقب بالمفید، الاختصاص، صححه و علق علیه علی اکبر الغفاری، منشورات جماعة المدرسین، قم، ص۸-۱۳؛ حلیة الاولیاء، ج۱، ص۱۷۲-۱۷۶؛ یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر القرطبی المالکی، الاستیعاب فی اسماء الاصحاب، بهامش الاصابة، دارالکتاب العربی، بیروت، ج۳، ص۴۵۱-۴۵۴؛ اسدالغابة، ج۵، ص۴۷۵-۴۷۸؛ مختصر تاریخ دمشق، ج۲۵، ص۲۰۷-۲۲۲؛ سیر أعلام النبلاء، ج۱، ص۳۸۵-۳۸۹؛ شهاب الدین احمد بن علی ابن حجر العسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، دار الکتاب العربی، بیروت، ج۳، ص۴۳۳-۴۳۴؛ منتهی الآمال، ج۱، ص۱۴۵.
- ↑ «رسول خدا (ص) به ما دستور داد که در چهره ستایشگران و ثناگویان خاک بپاشیم». سنن ابن ماجة، ج۲، ص۱۲۳۲؛ و نیز ر.ک: الادب المفرد، ص۱۲۴؛ الاحسان بترتیب صحیح ابن حبان، ج۷، ص۵۱۰؛ تاریخ الذهبی، ج۲، ص۴۸۷.
- ↑ الادب المفرد، ص۱۲۴.
- ↑ «مورد لعنت است آنکه خود را سربار دیگران سازد». الکافی، ج۵، ص۷۲؛ تهذیب الاحکام، ج۲، ص۹۹؛ تحف العقول، ص۲۶؛ وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۱۸.
- ↑ از اصحاب امام صادق (ع) است. ر.ک: معجم رجال الحدیث، ج۱۸، ص۱۳۵-۱۳۸؛ قاموس الرجال، ج۱۰، ص۵۵-۵۶.
- ↑ «برای تأمین مخارج زندگی خود سستی و کاهلی نداشته باش که در این صورت سربار دیگران خواهی شد». الکافی، ج۵، ص۸۶؛ وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۳۷.
- ↑ «سستی و کاهلی دشمن عمل است». الکافی، ج۵، ص۸۵؛ وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۳۷.
- ↑ «از سستی و کاهلی بپرهیز که آن دو تو را از بهره درست گرفتن از زندگی این جهانی و زندگی آن جهانی بازدارند». الکافی، ج۵، ص۸۵؛ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۰۸-۴۰۹ [بدون «من»].
- ↑ «کسی که نسبت به امور مادی و زندگی این جهانی خود سست و کاهل باشد، مورد خشم و غضب من است، زیرا کسی که در کار دنیای خود مبتلا به سستی و کاهلی باشد، بیگمان نسبت به کار آخرت خود سستتر و کاهلتر خواهد بود». الکافی، ج۵، ص۸۵؛ وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۳۷؛ مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۴۴.
- ↑ ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾ «کسانی از مرد و زن که کار شایستهای کنند؛ و مؤمن باشند، بیگمان آنان را با زندگانی پاکیزهای زنده میداریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام میدادند پاداششان را خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۷.
- ↑ «هر [جامعهای] که در خواهش را بر خود بگشاید، خداوند هفتاد در از نیازمندی را بر او بگشاید که کمترین آن را به چیزی نتوان مسدود کرد». عدة الداعی، ص۱۰۰.
- ↑ «سخن رسول خدا (ص) را بپذیرید و پیروی کنید که فرمود: هر کس در خواهش بر خود بگشاید، خداوند در نیاز بر او باز نماید». الکافی، ج۴، ص۱۹؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۷۰؛ نهج السعادة، ج۸، ص۲۷۷؛ و نیز ر.ک: ربیع الابرار، ج۳، ص۲۹۳؛ جامع الاخبار، ص۱۶۰.
- ↑ «به خدایی که بر حق است سوگند که هیچ کس در خواهش و نیاز بر خود نگشود جز آنکه خداوند در فقر و تهیدستی را بر وی گشود». عدة الداعی، ص۹۹؛ وسائل الشیعة، ج۶، ص۳۰۶ [«لَهُوَ حَقٌّ» آمده است].
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، ج۲ ص ۱۷۸-۱۸۶.