خوله بنت عاصم
مقدمه
در منابع درباره نسب و طایفه خوله بنت عاصم گزارش درخور اعتمادی در دست نیست. بیشتر اطلاعات درباره او برگرفته از روایات شأن نزول آیه لِعان است. براساس حکم لعان، زن و شوهر تا ابد بر همدیگر حرام میشوند.
در میان صحابهنگاران متقدم، ابونعیم او را خوله دختر عاصم و همسر هلال بن امیه خوانده[۱] که این نظر در میان صحابه نگاران متأخر نیز تکرار شده است.[۲] ابن مَندَه از صحابهنگاران متقدم، نام پدرش را عاصم دانسته؛ ولی درباره نام همسرش سخنی نیاورده است.[۳] این رأی را به کلبی نسبت دادهاند.[۴] طبرانی از محدثان متقدم نیز همین را باور دارد.[۵] برپایه نظر ابن مَردویه، وی خوله، دختر برادر عاصم بود.[۶] در میان صحابهنگاران برجسته تنها ابن عبدالبر، خوله بنت عاصم را درج نکرده است،[۷] در نتیجه بیشتر صحابهنگاران او را دختر عاصم میدانند؛ ولی در این مسئله که همسر هلالبن امیه انصاری باشد، یک نظر ندارند.
از سوی دیگر، مفسران متقدم در شأن نزول آیه لعان، هیچ به زنی به نام خوله بنت عاصم اشاره نکردهاند. نخستین بار در شماری اندک از تفاسیر قرن ۶ هجری به نام خوله، آن هم بییادکرد نام پدر و همسرش اشاره شده [۸] و قرطبی در قرن ۷ هجری نخستین مفسری است که وی را خوله دختر عاصم دانسته است.[۹] درباره نام همسرش، بسیاری از تفاسیر برپایه روایاتی، وی را همسر هلال بن امیه [۱۰] و در شماری اندک از این منابع براساس روایتی از مقاتل، او را همسر عویمر بن حارث عجلانی و با نام خوله بنت قَیس شناختهاند [۱۱]. در تفاسیر متقدم شیعی، نام پدر خوله نیامده؛ ولی همسرش عویمر بن حارث دانسته شده است. برخی صحابهنگاران، هلال را همسر او دانسته و دیگر صحابه نگاران عویمر بن حارث را؛ اما معمولاً هیچیک به نام خوله اشاره نکردهاند. در تفاسیر سده میانه شیعی هلال بن امیه را همسر وی دانستهاند.[۱۲] در گزارش تفسیری ابن عباس از این رویداد به نام خوله تصریح نشده است. بر اساس این گزارش هلال نزد پیامبر(ص) آمد و همسرش را به زنا متهم کرد؛ ولی آن حضرت به دلیل نبود ۴ شاهد، دنبال اجرای حدّ بر هلال برآمد. در پی این اتهام، پیامبر(ص) از وی دلیل خواست و تأکید فرمود وگرنه با حدّ مجازات خواهد شد و هلال به راستگوییاش سوگند یاد کرد و در همین حال، آیه وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَدَاءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ [۱۳] نازل شد و هلال خود ۴ بار شهادت داد که همسرش را در حال زنا دیده است و بر راستگویی خویش تأکید کرد و سپس خود را در صورتی که دروغ گوید، مورد لعن خدا دانست؛ آنگاه همسر هلال نیز همین قسمها را ضد هلال تکرار کرد؛ سپس پیامبر(ص) آنان را جدا کرد و فرزند را به زن منتسب دانست.[۱۴] همانگونه که صحابهنگاران زن لعان شده را همسر هلال بن امیه دانستند، او را همسر عویمر بن حارث عجلانی نیز یاد کرده [۱۵] و به نام او اشاره نکردهاند. در منابع تفسیری هم به استناد گزارش دیگری از ابن عباس، نیز روایتی از مقاتل، عویمر بن حارث از طایفه بنیعجلان و از همپیمانان طایفه اوسی بنی عمرو بن عوف در قبا، همسری به نام خوله دختر قیس بن محصن داشت. روزی عویمر از عاصم بن عدی، بزرگ طایفه خود خواست تا از پیامبر(ص) بپرسد اگر مردی همسرش را با مرد دیگری همبستر ببیند و ۴ شاهد نتواند آورد چه کند، آیا آنها را بکشد تا در برابر آنها کشته شود؛ یا در پی شهود باشد که در این صورت رویداد زنا به پایان میرسد و چنانچه شاهدی نیابد به جهت نسبت زنا حدّ قذف بر او جاری میشود؛ عاصم برای نماز جمعه نزد پیامبر(ص) رفت و این امر را از ایشان پرسید و حضرت آوردن ۴ شاهد را ضروری دانست. عویمر پس از مدتی نزد عاصم رفت و از زنای همسرش با شریک بن سحماء از طایفه خودشان پرده برداشت.
در پی این رخداد، آنان نزد پیامبر(ص) رفتند و عویمر به حضرت عرض کرد که ۴ ماه با همسر خود همبستر نشده است؛ ولی او اینک باردار است. به دنبال نزول آیه وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَدَاءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ [۱۶] و نزول حکم لعان، پیامبر(ص) از عویمر خواست در ۴ بار قسم بگوید که شریک را با همسر خود دیده است و فرزندی که در شکم دارد از او نیست و ۴ ماه است که با او همبستر نشده است. او در پایان برای بار پنجم لعنت خدا را بر خود دانست، اگر دروغ بگوید؛ سپس پیامبر(ص) خوله را فراخواند و از او خواست در ۴ بار قسم بگوید که زنا نکرده و عویمر او را در آن حال ندیده است و بچه در شکم او از عویمر است؛ آنگاه حضرت از او خواست تا بگوید خشم خدا بر خوله اگر این مرد راست بگوید. چون براساس لعان، زن و مرد برای همیشه بر یکدیگر حرام میشوند، پیامبر(ص) از آن دو خواست با هم زندگی نکنند، تا فرزند خوله به دنیا بیاید و پس از تولدش، فرزند را شبیهترین فرد به شریک یافتند.[۱۷] این کودک پس از دو سال از دنیا رفت.[۱۸] در منابع متقدم شیعی، داستان لعان به همسر عویمر بن ساعده اوسی نسبت داده شده؛ ولی به نام آن زن اشاره نشده است. در این گزارش آمده است پس از نبرد تبوک در سال ۹ هجری عویمر بن ساعده تهمت زنا به همسر خود را ۴ بار تکرار کرد؛ میان نماز ظهر و عصر حکم لعان فرود آمد و پیامبر(ص) از عویمر خواست همسر خود را به مسجد آورد. همسر او زنی محترم بود، از اینرو با گروهی به مسجد آمد. عویمر جداگانه کنار منبر ایستاد و پس از ۴ بار شهادت به صداقت خود، لعنت پروردگار را بر خود دانست اگر دروغ گفته باشد. پیامبر(ص) از همسر او خواست که یا او نیز چنان کند؛ یا حد بر او اجرا شود و وی نیز برای حفظ شرف خاندان خود چنان کرد[۱۹].[۲۰]
منابع
پانویس
- ↑ معرفة الصحابه، ج ۵، ص ۲۲۴؛ نیل الاوطار، ج ۷، ص ۶۴.
- ↑ اسدالغابه، ج ۵، ص ۵۶۱؛ الاصابه، ج ۸، ص ۱۱۸.
- ↑ فتح الباری، ج ۹، ص ۳۹۴.
- ↑ نیل الاوطار، ج ۷، ص ۶۴، ۷۲.
- ↑ المعجم الکبیر، ج ۲۴، ص ۲۴۹.
- ↑ فتحالباری، ج ۹، ص ۳۹۴؛ نیل الاوطار، ج ۷، ص ۶۴.
- ↑ الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۸۳۰ ـ ۱۸۳۴.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۷، ص ۲۰۱؛ کشفالاسرار، ج ۶، ص ۴۸۹؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۳۸۱.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۱۸۴.
- ↑ جامعالبیان، ج ۱۸، ص ۶۶؛ اسباب النزول، ص ۳۲۷؛ مجمعالبیان، ج ۷، ص ۲۰۲.
- ↑ روضالجنان، ج ۱۴، ص ۹۵؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۳۸۳، ۳۸۶؛ المحرر الوجیز، ج ۴، ص ۱۶۶.
- ↑ مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۰۱؛ التبیان، ج ۷، ص ۴۱۳؛ روضالجنان، ج ۱۴، ص ۹۲ ـ ۹۵.
- ↑ «و آنان که به همسران خود تهمت (زنا) میزنند و گواهی جز خود ندارند گواهی هر یک از آنان، چهار بار گواهی دادن (با سوگند) به خداوند است که «به راستی من از راستگویانم»» سوره نور، آیه ۶.
- ↑ روضالجنان، ج ۱۴، ص ۹۱ ـ ۹۴؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص۳۸۴ ـ ۳۸۶؛ المحرر الوجیز، ج ۴، ص ۱۶۵ ـ ۱۶۶.
- ↑ الاستیعاب، ج۳، ص۱۲۲۶؛ اسدالغابه، ج۴، ص۱۵۸.
- ↑ «و آنان که به همسران خود تهمت (زنا) میزنند و گواهی جز خود ندارند گواهی هر یک از آنان، چهار بار گواهی دادن (با سوگند) به خداوند است که «به راستی من از راستگویانم»» سوره نور، آیه ۶.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۳، ص ۱۸۵ - ۱۸۷؛ تفسیر ثعلبی، ج ۷، ص ۷۰ - ۷۱؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۱۵۸ - ۱۵۹.
- ↑ الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۲۲۶؛ المنتظم، ج ۴، ص ۳۱۹.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۹۸.
- ↑ اسماعیلی، مهران، مقاله «خوله بنت عاصم»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.