احترام و تکریم انسان در معارف دعا و زیارات

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۹ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۴۴ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

قرآن کریم می‌فرماید:‌ ﴿هَا أَنْتُمْ أُولَاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلَا يُحِبُّونَكُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ[۱].

همچنین می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ[۲].

پیامبر (ص) در خطبه حجة الوداع فرمودند: ای مردم؛ پروردگار همه شما یکی است و پدر همه شما یکی، همه از آدم هستید و آدم از خاک، به راستی، هر که در میان شما با تقواتر است، هم او در پیشگاه خدا گرامی‌تر است. عرب را بر عجم فضیلتی نیست، مگر به ملاک تقوا[۳].

امام محمد باقر (ع) می‌فرمایند: "اگر با یک یهودی تو را همنشینی افتاد، با او نیکو همنشینی کن"[۴].

انسان‌ها همه از یک اصل و منشأ و تبار و خانواده‌اند. فرزندان یک پدر و مادرند. چون اعضای مختلف یک پیکرند که اگر عضوی به درد آورد دگر عضوها را قرار و آرام نخواهد ماند. وحدت در تبار و ریشه، خویشاوندی ایجاب می‌کند برای انسانیت احترام قائل شویم[۵].

اگر جامعه اسلامی را مانند یک پیکر واحد بدانیم، اعضای این پیکر ارتباطی حیاتی و سرنوشت ساز، با یکدیگر دارند. اختلال و کم کاری در یک عضو، عامل به هم خوردن تعادل بدن خواهد شد. در این هنگام، بقیه اعضای بدن بر حسب اصل احترام به انسانیت می‌بایست به کمک او بشتابند.

اعتقاد به وحدت نسل و نژاد بشر یکی از مشخصات بارز مکتب اسلام است انسان‌ها همه از یک پدر و مادر آفریده شده‌اند؛ چه سیاه پوست، چه سفید پوست، چه سرخ پوست و چه نژادهای دیگر؛ هیچ نژادی برتر از نژاد دیگر نیست مگر در تقوا. درست است که انسان نسبت به سایر موجودات برتری دارد؛ خلیفه خدا بر روی زمین است و خداوند پس از آفرینش او به خود تبریک گفت، لکن انسان نسبت به انسان‌های دیگر از جهت نسب هیچ‌گونه برتری ندارد.

شاید بتوان گفت که نسب و نژاد انسان مربوط به بعد جسمانی انسان است و آنچه که آیات و روایات بر آن تأکید دارند منظور از انسان بعد الهی آن است نه بعد جسمانی که اگر نژادی از لحاظ جسمانی بر نژاد دیگر اولویت و برتری داشت حتماً از بعد انسانی هم بر دیگری برتری داشته باشد.

شهید مطهری می‌گوید: اگر مقصود از انسان دوستی (احترام به انسانیت) دوست داشتن این حیوان دو پا باشد، هیچ فرقی نمی‌کند اما اگر گفتیم ما از انسانیت یک معنی می‌فهمیم و انسان یک موجود معنی‌داری است که ممکن است از معنی انسانیت پر باشد؛ ممکن است خالی باشد و یا بر ضد معنی انسانیت باشد، آن وقت مفهوم انسان دوستی برای ما معنی دیگری پیدا می‌کند، که انسان‌ها را باید در مسیر انسانیت دوست داشت بر خلاف این مسیر، و به همین دلیل اگر انسانی بر ضد مسیر انسانیت بود، احیاناً باید با او به شدیدترین وجهی مبارزه کرد، با خشونت رفتار نمود و به او به چشم یک خار در سر راه انسان‌ها نگاه کرد و این کار خود نوعی علاقه به انسانیت، و علاقه به بشریت است اما بشریت معنی‌دار، بشریتی که معنی بشریت در آن باشد... یعنی شخصی تعصب داشته باشد در مورد هر کسی که در زیر لوای اسلام است، و بالنتیجه تعصب داشته باشد علیه هر کسی که در زیر لوای اسلام نیست، خیرخواه آن باشد و بدخواه این، چنین چیزی خوب نیست و اسلام آن را نخواسته است[۶].

گوناگونی انسان‌ها از نظر رنگ، نژاد، ملیت و زبان، تفاوتی در انسانیت پدید نمی‌آورد. بسیاری از اختلاف‌ها و جنگ‌ها ناشی از این امر است که گروهی خود را از نظر نژاد و ملیت، برتر از دیگران می‌دانند و همین امر باعث بروز جنگ جهانی دوم، از سوی نازی‌های آلمان شد. آنان خواهان برتری و تسلط بر سایر نژادها و ملل بودند. در حالی که قرآن کریم گوناگونی انسان‌ها را وسیله‌ای برای شناخت آنها از یکدیگر می‌داند.

شاید بتوان گفت مبنای اصل و قاعده زرین که می‌گوید "هرآنچه که برای خود نمی‌پسندی برای دیگران هم نپسند"، همین اصل احترام به انسانیت باشد. چرا که براساس این اصل دیگری هم در انسانیت مثل خود ما است.

"بدان که دنیا منزلی است از منازل راه حق – تعالی؛ و همگان در این منزل مسافرند؛ مسافران؛ چون مقصد سفر ایشان یکی باشد، جمله چون یکی باشند؛ باید که میان ایشان الفت و اتحاد باشد و معاونت و حق یکدیگر نگاه دارند"[۷].

احترام به انسانیت در صحیفه سجادیه

امام سجاد (ع) در دعای بیستم و در عبارت سوم آن می‌فرمایند: "بارخدایا بر محمد و آل او درود فرست؛ و بی‌نیازم کن از کاری که کوشیدن به آن مرا (از عبادت و بندگی‌ات) بازمی‌دارد (تا توجه من جز تو نباشد) و وادار مرا به آنچه (انجام اوامر و ترک نواهی) که فردا (روز رستاخیز) از آن سؤال و بازپرسی می‌نمایی و روزهای مرا در آنچه (عبادت و پرستش) که برای آنم آفریده‌ای صرف نما و مرا(از دیگران) بی‌نیاز فرما و روزیت را بر من گشایش ده، و به نگاه کردن (چشم به راه بودن) گرفتارم مفرما، و عزیز و گرامی و به کبر و سربلندی (افراط در عزت) دچارم مکن؛ و مرا برای (بندگی) خود رام ساز و عبادتم ر به عجب و خودپسندی (از درجه قبول) تباه مگردان و خیر و نیکی برای مردم را به دست من روان ساز (توانگرم گردان تا به ایشان احسان نمایم) و آن را به منت نهادن باطل مفرما و خوهای پسندیده را به من ببخش (استعداد قبول آن را به من عطا فرما) و (چنان‌که آنها را دارا شدم) مرا از به خود نازیدن نگاه‌دار"[۸].

آقای محمد علی صالح غفاری در کتاب مدینه فاضله در شرح این عبارت می‌نویسد: "...خداوند برای پیدایش این محبت که اساس سعادت و آسایش بشر است، انسان‌ها را مکلف به احسان و خدمت به یکدیگر کرده تا از این خدمت، محبت به وجود آید و از آن محبت، تمدنی به نام مدینه فاضله. تنها عاملی که محبت را فاسد می‌کند و به جای این‌که بین دو نفر انسان در اثر خدمت محبت به وجود آید عداوت پیدا می‌شود، منت‌گذاری بر انسان مخدوم است، اگر به انسانی خدمت کردی بایستی به او بفهمانی که این احسان و خدمت به منظور احترام به انسانیت توست..."[۹].

همچنین امام (ع) در دعای بیست و هفتم و در عبارت سوم آن می‌فرمایند: "بارخدایا بر محمد و آل او درود فرست؛ و آنچه از (رموز و اسرار جنگ) به آن نادانند به ایشان بشناسان؛ و آنچه (چگونگی رفتار دشمنان را که) نمی‌دانند به آنها بیاموز؛ و به آنچه (مکر و فریب دشمنان که) نمی‌بینند بینایشان فرما"[۱۰].

مطمئناً یکی از جلوه‌های آنچه نمی‌دانند در این عبارت احترام به انسانیت انسانی دشمن است. هرچند معمولاً در جنگ و دشمنی آنچه که در ابتدا به ذهن آدمی می‌آید نقشه و دسیسه‌های دشمن است. لکن می‌توان از جهت دیگر نیز جنگ و دشمنی را با توجه به عبارات دیگر صحیفه که همواره از خداوند می‌خواهد که دشمنی آنان را به دوستی تبدیل نماید، وجه رفتار با دشمن براساس انسانیت را هم در نظر گرفت.

همچنین امام (ع) در دعای یکم و در عبارت هفدهم آن می‌فرمایند: "و سپاس خدای را که نیکویی‌های آفرینش را برای ما برگزید و روزی‌های پاکیزه (حلال و روا) را برای ما روان (فراوان) گردانید"[۱۱].

امام (ع) در این عبارت همانند قرآن که انسان را خلیفةالله معرفی نموده است، انسان را برتر از تمام مخلوقات می‌شمارد و در آن مفهوم انسان و انسانیت را مد نظر داشته نه فقط گروه خاصی مثل مؤمنان یا شیعیان را.

همچنین امام (ع) در دعای سی و نهم و در عبارت دوم آن می‌فرمایند: "بارخدایا هر بنده‌ای که درباره من آنچه را بر او حرام کرده‌ای به جا آورده؛ و پرده آنچه را بر او منع نموده‌ای دریده؛ و حق مرا برده، و مرده یا زنده است و حق من نزد او به جا مانده باشد پس او را در ستمی که به من کرده بیامرز؛ و در حقی که از من برده در گذر؛ و از آنچه درباره من به جا آورده آگاه مساز (یا سرزنش مکن) و بر اثر آنچه (آزاری که) به من خواسته روا داشته رسوایش مکن؛ و عفو و گذشت از ایشان را که به کار بردم و صدقه و بخششی را که بر ایشان بخشیدم پاکیزه‌ترین بخشش‌های بخشندگان و بالاترین عطاهای تقرب‌جویان (به درگاه خود) قرار ده"[۱۲].

مسلم است که آنچه از این عبارت استنباط می‌شود عفو، بخشش و گذشت امام (ع) نسبت به بنده گناهکار و ظالم و... به حسب انسانیت و انسان بودن اوست و نه چیز دیگر.

همچنین امام (ع) در دعای چهل و چهارم و در عبارت دهم آن می‌فرمایند: "و ما را در آن ماه توفیق ده که با نیکی فراوان و بخشش، به خویشان خود نیکی کنیم؛ و با احسان و عطا از همسایگانمان جویا شویم؛ و دارایی‌هایمان را از مظالم و آنچه از راه ظلم و ستم به دست آمده خالص و آراسته نماییم و آنها را با بیرون کردن زکوات‌ها پاک کنیم؛ و به کسی که از ما دوری گزیده بازگردیم (به او بپیوندیم)؛ و به کسی که به ما ظلم و ستم نموده از روی (آنچه مقتضی) انصاف و عدل (است) رفتار کنیم؛ و با کسی که به ما دشمنی کرده آشتی نماییم (نه آنکه ما هم در صدد دشمنی با او برآییم) جز کسی که در راه تو و برای تو با او دشمنی شده باشد، زیرا او دشمنی است که او را دوست نمی‌گیریم؛ و حزب و گروهی است که با او از روی دل دوستی نمی‌کنیم"[۱۳].

امام (ع) در این عبارت توفیق خدمت به مردم به واسطه انسانیتشان را از خداوند می‌خواهد مگر کسانی که با خدا دشمنی کرده‌اند.

یکی از ویژگی‌های مثبت انسان نوع‌دوستی است که از فطرت او سرچشمه می‌گیرد و در بخش‌های مختلف صحیفه سجادیه به آن اشاره شده است مثلاً دعای سی و نهم دربردارنده بهترین روش‌های مردم دوستی صادقانه است که به زبان نیایش بیان شده است[۱۴].[۱۵]

منابع

پانویس

  1. «هان! این شمایید که آنان را دوست می‌دارید و (آنان) شما را دوست نمی‌دارند و شما به تمام کتاب ایمان دارید (و آنان ندارند) و چون با شما روبه‌رو شوند می‌گویند: ما ایمان آورده‌ایم و چون به خلوت روند سرانگشتان را از خشم بر شما (به دندان) می‌گزند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۹.
  2. «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
  3. . حسن حرانی، تحف العقول ترجمه بهزاد جعفری، ص۳۷.
  4. . حسن حرانی، تحف العقول ترجمه بهزاد جعفری، ص۲۷۳.
  5. علی قائمی، اخلاق و معاشرت در اسلام، ص۷۴.
  6. مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص۲۵۶ – ۲۵۷.
  7. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۲۰۳ ـ ۲۰۶.
  8. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اكْفِنِي مَا يَشْغَلُنِي الِاهْتِمَامُ بِهِ، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْأَلُنِي غَداً عَنْهُ، وَ اسْتَفْرِغْ أَيَّامِي فِيمَا خَلَقْتَنِي لَهُ، وَ أَغْنِنِي وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ فِي رِزْقِكَ، وَ لَا تَفْتِنِّي بِالنَّظَرِ، وَ أَعِزَّنِي وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكِبْرِ، وَ عَبِّدْنِي لَكَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِي بِالْعُجْبِ، وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدِيَ الْخَيْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ، وَ هَبْ لِي مَعَالِيَ الْأَخْلَاقِ، وَ اعْصِمْنِي مِنَ الْفَخْرِ»
  9. محمد علی صالح غفاری، مدینه فاضله، ص۱۸۸.
  10. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ عَرِّفْهُمْ مَا يَجْهَلُونَ، وَ عَلِّمْهُمْ مَا لَا يَعْلَمُونَ، وَ بَصِّرْهُمْ مَا لَا يُبْصِرُونَ»
  11. «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي اخْتَارَ لَنَا مَحَاسِنَ الْخَلْقِ، وَ أَجْرَى عَلَيْنَا طَيِّبَاتِ الرِّزْقِ»
  12. «اللَّهُمَّ وَ أَيُّمَا عَبْدٍ نَالَ مِنِّي مَا حَظَرْتَ عَلَيْهِ، وَ انْتَهَكَ مِنِّي مَا حَجَزْتَ عَلَيْهِ، فَمَضَى بِظُلَامَتِي مَيِّتاً، أَوْ حَصَلَتْ لِي قِبَلَهُ حَيّاً فَاغْفِرْ لَهُ مَا أَلَمَّ بِهِ مِنِّي، وَ اعْفُ لَهُ عَمَّا أَدْبَرَ بِهِ عَنِّي، وَ لَا تَقِفْهُ عَلَى مَا ارْتَكَبَ فِيَّ، وَ لَا تَكْشِفْهُ عَمَّا اكْتَسَبَ بِي، وَ اجْعَلْ مَا سَمَحْتُ بِهِ مِنَ الْعَفْوِ عَنْهُمْ، وَ تَبَرَّعْتُ بِهِ مِنَ الصَّدَقَةِ عَلَيْهِمْ أَزْكَى صَدَقَاتِ الْمُتَصَدِّقِينَ، وَ أَعْلَى صِلَاتِ الْمُتَقَرِّبِينَ».
  13. «وَ وَفِّقْنَا فِيهِ لِأَنْ نَصِلَ أَرْحَامَنَا بِالْبِرِّ وَ الصِّلَةِ، وَ أَنْ نَتَعَاهَدَ جِيرَانَنَا بِالْإِفْضَالِ وَ الْعَطِيَّةِ، وَ أَنْ نُخَلِّصَ أَمْوَالَنَا مِنَ التَّبِعَاتِ، وَ أَنْ نُطَهِّرَهَا بِإِخْرَاجِ الزَّكَوَاتِ، وَ أَنْ نُرَاجِعَ مَنْ هَاجَرَنَا، وَ أَنْ نُنْصِفَ مَنْ ظَلَمَنَا، وَ أَنْ نُسَالِمَ مَنْ عَادَانَا حَاشَى مَنْ عُودِيَ فِيكَ وَ لَكَ، فَإِنَّهُ الْعَدُوُّ الَّذِي لَا نُوَالِيهِ، وَ الْحِزْبُ الَّذِي لَا نُصَافِيهِ».
  14. . عبدالحمید فرزانه، انسان در صحیفه سجادیه، فصلنامه اندیشه دینی، ۱۵ (تابستان ۸۴)، ص۷۳.
  15. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۲۰۷ ـ ۲۱۰.