روش فکری مسلمانان
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
روشهای فکری[۱]
روش فکری مسلمانان در عرصه فکر و اندیشه و درباره هستیشناسی و جهانشناسی به چهار روش قابل تقسیم است. البته همه این روشها تحت تأثیر تعلیمات اسلامی رنگ مخصوص پیدا کردهاند و با انواع مشابه خود در خارج از حوزه تفکر اسلامی تفاوتهایی داشته و دارند که مهمترین آنها روح خاص فرهنگ اسلامی است که بر آنها حاکم است.
- روش فلسفی استدلالی. در این روش فقط بر استدلال و برهان عقلی تکیه میشود. اکثر فیلسوفان اسلامی که به فیلسوفان مشائی شهرت دارند پیرو این روشاند؛ نماینده کامل و سرآمد این روش بوعلی سینا (۴۲۸ ه) است.
- روش فلسفی اشراقی. در این روش علاوه بر استدلال و برهان عقلی بر مجاهده و تصفیه نفس نیز تکیه شده است. این روش پیروان کمتری دارد؛ شیخ شهابالدین سهروردی نماینده و سرآمد آن است.
- روش سلوکی عرفانی. این روش فقط بر تصفیه نفس و بر اساس سلوک الیالله و تقرب به حق تا مرحله وصول به حقیقت تکیه دارد و به هیچ وجه به استدلالهای عقلی اعتمادی ندارد و پای استدلالیان را چوبین میداند. به حسب این روش، هدف تنها کشف حقیقت نیست بلکه رسیدن به حقیقت است. نماینده کامل این روش محیالدین ابن عربی است.
- روش استدلالی – کلامی. این روش نیز مانند فلاسفه مشاء بر استدلال عقلی تکیه دارد؛ هرچند اصول و مبادی عقلی آن دو متفاوت است.
به علاوه متکلم خود را به دفاع از حریم اسلام متعهد میداند اما بحث فیلسوفانه آزاد است. فیلسوف قبلاً هدفش تعیین نشده که از چه عقیدهای دفاع کند، ولی هدف متکلم از قبل تعیین شده است. کلام اسلامی خود به سه روش انشعاب پیدا کرده است: شیعه معتزله و اشعری[۲].[۳]
منابع شناخت اسلام
مسلمانان بر اساس قرآن و حدیث برای شناخت احکام و مقررات اسلامی به چهار منبع استناد میکنند.
- قرآن. بدون شک قرآن مجید اولین منبع احکام و مقررات اسلام است. آیات قرآن به احکام و مقررات عملی منحصر نیست. در قرآن صدها گونه مسئله طرح شده است[۴]. قرآن با ارائه مطالب و معانی گستردهای به گونهای آنها را مطرح کرده است که بعدها منبع الهامبخشی برای فیلسوفان، علمای حقوق، فقه، اخلاق، تاریخ و... شد[۵].
- سنت. یعنی گفتار، کردار و یا تأیید معصوم. بدیهی است که اگر در سخنان رسول اکرم(ص) حکم و قانونی بیان شده باشد و یا ثابت شود که آن حضرت عملاً وظیفهای دینی را چگونه انجام میداده است و یا دیگران برخی از وظایف دینی خود را در حضور ایشان به گونهای انجام داده که مورد تقریر، تأیید و امضای عملی ایشان قرار گرفته و آن حضرت عملاً با سکوت خود بر آن صحه گذاشتهاند، میتوان به آن بیان یا فعل و یا تقریر و امضای حضرت استناد کرد. اهل تسنن تنها سنت نبوی را حجت میشمارند، اما شیعیان به حکم برخی از آیات قرآن مجید و احادیث متواتر از رسول اکرم(ص) که در منابع اهل تسنن نیز روایت شدهاند، به قول، فعل و تقریر ائمه اطهار نیز استناد کرده و آن را جزء منابع احکام و مقررات اسلامی میدانند[۶].
- عقل. به فرموده پیشوایان معصوم خداوند برای هر انسانی در کنار حجت ظاهری یعنی «وحی و نبوت»، حجت باطنی یعنی «عقل» نیز قرار داده است[۷]. انسان خیلی از مسائل را به حکم عقل کشف و مصالح و مفاسد خودش را در امور مختلف بر اساس آن تشخیص میدهد[۸]. این افتخار بزرگی است که از صدر اسلام علما گفتهاند بین عقل و شرع هماهنگی است[۹]؛ یعنی اگر عقل چیزی را اکتشاف کند به فرض اگر دلیل نقلی هم نداشته باشیم، همین اکتشاف عقل کافی است که بفهمیم اسلام با آن موافق است[۱۰]. چنانکه عقل میتواند قانونی را تقیید یا تحدید کند، آن را تعمیم دهد و هم میتواند در استنباط از سایر منابع و مدارک مددکار خوبی باشد[۱۱].
- اجماع. یعنی اتفاق آرای علمای مسلمانان در یک مسئله. از نظر علمای شیعه، حجیت اجماع از آن جهت است که اتفاق و وحدت نظر عموم مسلمانان در یک مسئله دلیل بر این است که این نظر را از ناحیه شارع اسلام تلقی کردهاند؛ چون امکان ندارد که تمام مسلمین در یک مسئلهای از پیش خود وحدت نظر پیدا کنند. مثلاً اگر معلوم شود که در یک مسئلهای همه مسلمانان عصر پیامبر بدون استثنا یک نوع نظر داشته و یک نوع عمل کردهاند، دلیل بر آن است که از پیغمبر اکرم تلقی کردهاند. همچنین اگر همه اصحاب یکی از ائمه اطهار که جز از ائمه دستور نمیگرفتهاند در یک مسئله وحدت نظر داشته باشند، دلیل بر این است که آن را از مکتب امام خود فرا گرفتهاند.
لذا از نظر شیعه اجماع به شرطی که مستند به قول پیامبر اکرم(ص) یا امام معصوم و کاشف از آن باشد، حجت است؛ اما از نظر اهل سنت، اجماع به خودی خود اصالت دارد یعنی اگر علمای اسلامی در یک مسئله وحدت نظر پیدا کنند، حتما نظرشان صائب و مطابق با واقع شرع است. به نظر آنان ممکن است بعضی از امت خطا کنند اما همۀ امت بالاتفاق خطا نمیکنند لذا توافق آرای همه امت در یک زمان در حکم وحی الهی است[۱۲].[۱۳]
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۵، صص ۱۵۰-۱۴۷.
- ↑ تعریف، تشابه و تمایز هر یک را ببیند در دفتر «عقاید تشیع» دفتر نوزدهم از مجموعه چلچراغ حکمت.
- ↑ جبرئیلی، محمد صفر، اسلامشناسی ص ۲۵.
- ↑ فهرستی اجمالی از آنها را در ۲۶ موضوع کلی ببینید در: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، صص ۲۱۸ – ۲۲۲.
- ↑ ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۲؛ ج۲۱، ص۳۰.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، صص ۳۱ و ۳۲.
- ↑ کافی، ج۱، ص۱۶.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۱، ص۲۳۹؛ ر.ک: مجموعه آثار، صص ۲۹۷ – ۳۰۱.
- ↑ كل ما حكم به العقل حكم به الشرع وكل ما حكم به الشرع حكم به العقل.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۱، ص۴۸۴.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۱۹.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، صص ۳۲ و ۳۳.
- ↑ جبرئیلی، محمد صفر، اسلامشناسی ص ۲۶.