هشام بن حکم در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Ali (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۸ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۲۱ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

آشنایی اجمالی

هشام بن حکم در سال ۱۱۳ه‍.ق در کوفه یا واسط متولد شد[۱].

علمای علم رجال از قبیل ابن ندیم، ابوعمرو کشی او را به عنوان موالی معرفی کرده و از نژاد عرب نبوده است. ابن ندیم می‌گوید: هشام، غلام آزاد شده بنی شیبان است[۲].

کشی می‌گوید: غلام آزاد شده بنی کنده است[۳].

هشام در کوفه زندگی می‌کرد و مرکز تجارتش بغداد بود و در محله کرخ بغداد منزل داشت. وی در سال ۱۶۷ یا ۱۶۹ه‍.ق به بغداد منتقل شد. او به تجارت پارچه اشتغال داشت و بیشتر کرباس می‌فروخت[۴].

هشام فردی تیزبین، با استعداد و عاشق دانش بود. او ابتدا، علوم عصر خود را فرا گرفت. سپس به فلسفه یونان روی آورد و از آن فلسفه، اطلاع کامل یافت و کتابی در رد ارسطاطالیس نوشت. پس از آن به مطالعه مکتب‌های مختلف روی آورد ولی هیچ مکتبی را قانع کننده نیافت.

هشام به کمک یکی از اصحاب امام صادق(ع) به محضر امام شتافت و استفاده‌های فراوانی از مکتب او برد. او در آنجا به بحث در موضوعات مختلف اسلامی و آداب مناظره آشنا شد و مشکلات علمی خود را با بیانات امام حل کرد همچنین بیش از ۵۰۰ مسئله از امام پرسید که امام به تمام آن مسائل جواب داد[۵].

هشام، فردی هوشمند بود. همچنین در زمان خود به فضل و دانش مشهور و در علوم نقلی و عقلی متخصص بود و در مناظره و مجادله مهارت خاصی داشت. و همگان او را به استادی در بحث و مناظره قبول داشتند و از مناظره با وی بیمناک بودند.

شیخ طوسی می‌نویسد: هشام بن حکم از خواص سید و مولای ما، امام موسی بن جعفر(ع) است و در اصول دین و غیره با مخالفان بسیار مباحثه کرده است[۶].

هشام بن حکم کتاب‌های زیادی درباره توحید، امامت، ابواب مختلف فقه و رد زنادقه، طبیعی مذهبان و معتزله تألیف کرده است. از جمله کتب او: الامام، حدوث الاشیاء، الرد علی زنادقه، الاکف، المیزان، جبر و قدر، الحکمین[۷] و... است.

شیخ طوسی ۱۸ عنوان کتاب، نجاشی ۲۹ عنوان و ابن ندیم ۲۶ عنوان کتاب را در موضوعات مختلف به هشام نسبت دادند. از مجموعه اقوال مختلف نتیجه می‌گیریم که هشام ۳۱ عنوان کتاب تصنیف کرده است.

هشام در کلام، تخصص و تبحر خاصی داشت. چنانچه ذکر شده است، بزرگان این علم از مناظره با او بیمناک بودند و یا طفره می‌رفتند. مناظره او با آن مرد شامی در خدمت امام صادق(ع) بسیار شنیدنی است. امام پس از اتمام مناظره به حدی خشنود شد که سفیدی دندانش بر اثر خنده نمایان شد[۸].

مناظره او در مجلس یحیی بن خالد برمکی که هارون الرشید از پشت پرده آن را می‌شنید، باعث شد که هارون در صدد قتل وی برآید. از این رو هشام در مدائن پنهان شد و از آنجا به کوفه فرار کرد[۹].

ائمه اطهار(ع) از جمله امام صادق(ع)، امام کاظم(ع)، امام رضا(ع) و امام جواد(ع) از هشام به خیر و نیکی یاد کرده‌اند. امام صادق(ع) درباره او فرمود: هشام بن حکم، مراقب و نگهبان حق ما و مؤید صدق ما و نابود کننده دشمنان ماست. کسی که از او پیروی کند، از ما پیروی نموده و کسی که با او مخالفت کند، با ما مخالفت و دشمنی کرده است[۱۰].

امام کاظم(ع) نیز به هشام عنایت خاصی داشت و او را متصدی امور خرید و فروش خود قرار داده بود. حتی در حدود ۱۵ هزار درهم به او مرحمت فرمود تا با آن تجارت کند، از سودش برای خود استفاده کند و سرمایه را برگرداند[۱۱].

امام رضا(ع) درباره او می‌فرمود: خدا او را رحمت کند! بنده خیرخواهی بود. اصحابش بر او حسد بردند و آزارش دادند[۱۲].

امام جواد(ع) نیز فرمود: خدا هشام را رحمت کند! چه مدافع خوبی برای ولایت بود.

سال مرگ هشام دقیقاً مشخص نیست. احتمالاً سال ۱۸۹ه‍.ق یا ۱۹۹ه‍.ق به رحمت ایزدی پیوست. مرگ او به سبب خطری بود که از سوی هارون الرشید بر او عارض شده بود؛ چون هارون پس از شنیدن مناظره او حکم به اعدامش داد؛ از این رو هشام متواری شده و از مدائن به کوفه رفت و در همان جا درگذشت[۱۳].[۱۴]

منابع

پانویس

  1. تنقیح المقال، به نقل از فضل بن شاذان محل تولد هشام را شهر واسط می‌داند. ر.ک: ابن ندیم، فهرست، ص۲۵۰.
  2. ابن ندیم، فهرست، ص۲۵۰.
  3. کشی، رجال، ص۴۴۸.
  4. هشام بن الحکم، ص۱۲.
  5. هشام بن الحکم، ص۱۷.
  6. طوسی، فهرست، ص۳۵۵؛ کشی، رجال، ص۳۳۸.
  7. الامام الصادق(ع) و المذاهب الاربعه، ص۳۹۹.
  8. طوسی، امالی، ص۲۹؛ اردبیلی، جامع الرواة، ج۲، ص۳۱۳.
  9. بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۸۹.
  10. هشام بن الحکم، ص۳۲.
  11. کشی، رجال ص۳۳۷.
  12. هشام بن الحکم، ص۳۲.
  13. هشام بن الحکم، ص۳۲.
  14. قریشی، سید حسن، اصحاب ایرانی ائمه اطهار، ص 145-148.