عصمت پیامبران در معارف و سیره رضوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۴ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۰۳ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مسأله عصمت پیامبران در معارف و سیره امامان معصوم(ع) بازتاب داشته و آن حضرات به تناسب زمانه خویش به تبیین این موضوع و زوایای آن پرداخته‌اند، نگاهی کوتاه به حیات پربرکت امام رضا(ع)، به ویژه سه سال آخر عمر ایشان، تأکید ایشان بر تبیین معارف اعتقادی را نشان می‌دهد. حضور دانشمندان ادیان و مذاهب گوناگون در دربار مأمون عباسی، در تبیین نوع معارف صادر شده از آن حضرت بی‌تأثیر نبوده است. آن حضرت در گفتگو و مناضرات خویش، به بسیاری از شبهات و پرسش‌های قرآنی منکرین عصمت پاسخ داده و تفسیر صحیح آیات مورد استناد ایشان را بیان کرده‌اند.

معناشناسی عصمت

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

در اصطلاح متکلمان

در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:

  1. عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
  2. عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند[۹].[۱۰]

امام رضا و عصمت پیامبران (ع)

نگاهی کوتاه به حیات پربرکت امام رضا (ع)، به ویژه سه سال آخر عمر ایشان، تأکید ایشان بر تبیین معارف اعتقادی را نشان می‌دهد. حضور دانشمندان ادیان و مذاهب گوناگون در دربار مأمون عباسی، در تبیین نوع معارف صادر شده از آن حضرت بی‌تأثیر نبوده است؛ زیرا اغلب مباحث مطرح شده در آن محافل، مسائل اصولی و بنیادین میان ادیان و مذاهب بوده است. نگاهی اجمالی به کتاب شریف "عیون اخبار الرضا (ع) می‌تواند پرده از این واقعیت بردارد.

تصریح به عصمت پیامبران

از مباحث اعتقادی‌ای که در بارگاه مأمون عباسی و به طور کلی در سرزمین ایران از امام رضا (ع) می‌پرسیدند، مسئله عصمت، به ویژه عصمت پیامبران بوده است. در بارگاه مأمون، بارها درباره عصمت پیامبران از امام رضا (ع) پرسیدند. اباصلت هروی در این باره نقل می‌کند که روزی مأمون عباسی، بزرگان ادیان و مذاهب را جمع کرد. علی بن محمد بن جهم از امام (ع) پرسید: «ای فرزند رسول خدا، آیا قایل به عصمت پیامبران هستی؟ فرمود: بله»[۱۱].

در مجلس دیگری نیز خود مأمون عباسی همین پرسش را خدمت امام مطرح کرد و همان پاسخ را شنید[۱۲].

عصمت انبیا پیش از نبوت و پس از آن

در این روایت امام (ع) میان زمان پیش از نبوت و پس از آن یا خود گناهان صغیره تفاوتی قایل نیست؛ اما در بیانی دیگر جواز صدور گناهان صغیره از پیامبران را به زمان پیش از نبوت مقید می‌کند و ظاهراً گناهان صغیره را نیز به طور مطلق بخشوده و مجاز نمی‌داند.

ایشان در مقام پاسخ‌گویی به پرسشی درباره آیه ﴿وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى[۱۳] می‌فرماید: «آن عصیان، از گناهان صغیره بخشیده‌شده‌ای است که پیش از نزول وحی برای آنها جایز و به آنان رواست. پس هنگامی که خداوند آنها را برگزید و به آنان مقام پیامبری داد، معصوم بودند و مرتکب گناه صغیره و کبیره نمی‌شدند»[۱۴].

نتیجه‌ای که می‌توان از این بیانات گرفت، آن است که اولاً، در آنها تلقی عصمت، تنها عصمت از گناه است؛ ثانیاً، پیامبران دست‌کم پیش از نبوت از برخی گناهان صغیره، معصوم نیستند؛ اما از سایر گناهان در آن زمان و از همه گناهان پس از تصدی منصب نبوت معصوم‌اند. البته با توجه به روایاتی که در مورد عصمت پیامبرخاتم(ص) وارد شده، متکلمان امامیه قائل به عصمت مطلق آن حضرت حتی قبل از بعثت از انواع معاصی، خطا، نسیان و اشتباه هستند.

پاسخ به شبهات قرآنی عصمت پیامبران

امام رضا (ع) در بخش دیگری از بیانات خود به شبهه‌های عصمت پیامبران پاسخ می‌دهند. قرآن کریم دربردارنده آیات فراوانی است که به ظاهر نسبت داشتن گناه و عصیان را با پیامبران الهی ثابت می‌کند. وجود چنین آیاتی، سبب شده بود تا برای برخی از دانشمندان عصر امام رضا (ع) و نیز شخص مأمون عباسی شبهه ایجاد شود. آنان که از دیدگاه امام (ع) درباره عصمت پیامبران آگاه بودند، با طرح آن آیات در صدد شنیدن پاسخ امام (ع) در این باره بودند.

علی بن محمد بن جهم در محفل علمی باشکوهی که در حضور مأمون عباسی و دانشمندان ادیان و مذاهب گوناگون آن زمان برپا شده بود، با تمسک به آیات قرآن کریم، در صدد خدشه وارد کردن به عصمت برخی از پیامبران بود. امام (ع) پس از شنیدن سخنان او، با تندی وی را از تفسیر به رأی و متهم کردن پیامبران به ارتکاب گناه برحذر داشت[۱۵].

مأمون عباسی در جلسه دیگری از امام (ع) درباره معنای برخی از آیاتی که موجب توهم نسبت گناه به پیامبران می‌شد، پرسش‌هایی پرسید. به طور کلی حضرت آدم، ابراهیم، یونس، یوسف، داوود، موسی و محمد (ص)، پیامبرانی بودند که درباره عصمت آنان پرسش‌ها و شبهاتی مطرح شد، و امام (ع) به آنها پاسخ داد.

نگاهی دقیق به متناظرات شکل گرفته، نشان این واقعیت است که در همه موارد، امام (ع) پاسخ‌گوی شبهه‌های عصمت پیامبران از گناهان بوده است؛ زیرا پرسش کنندگان، آیه ﴿وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى[۱۶] را برای نقض عصمت حضرت آدم به کار بردند که موهم صدور عصیان و گناه از وی است.

همچنین آنان آیه ﴿لَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي[۱۷] را برای نقض عصمت حضرت ابراهیم (ع) به زبان آوردند که موهم ستاره‌پرستی آن حضرت است. نیز از آیه ﴿وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ[۱۸] برای نقض عصمت حضرت یونس (ع) استفاده کردند که موهم آن است که حضرت یونس (ع) گمان کرده است که خدا نمی‌تواند به او دست یابد. همچنین آنان با طرح آیه معروف ﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا[۱۹] در صدد خدشه‌دار کردن عصمت حضرت یوسف (ع) برآمدند.

شبهه کنندگان با طرح آیه ﴿وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ[۲۰] در صدد لکه‌دار کردن دامن حضرت داوود (ع) - با ساختن داستان دل باختن او به همسر «اوریا» - برآمدند.

پرسشگران، از جمله خود مأمون عباسی، با طرح آیاتی همچون ﴿فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ[۲۱]، ﴿قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ[۲۲] و ﴿وَلَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَنْ تَرَانِي[۲۳] در صدد صدمه زدن به عصمت حضرت موسی (ع) نیز بودند که همگی ناظر به عصمت از گناه‌اند.

همه پاسخ‌های امام رضا (ع) نیز مؤید تقریر همین مفهوم از عصمت (عصمت از گناه) است. افزون بر آنکه تفسیر آن حضرت از آیه ﴿وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ، گویای صدور اشتباه از حضرت داوود (ع) در امر قضاوت است؛ بدین معنا که امام (ع) در تفسیر این آیه می‌فرماید: «خداوند دو فرشته را فرستاد تا به محل عبادت داوود (ع) بروند. آن دو فرشته به داوود (ع) گفتند که ما دشمن یکدیگریم، و تو میان ما حکم کن. یکی از آن دو نفر گفت: ای داوود، این مرد برادر من است و ۹۹ میش دارد، و من تنها یک میش دارم. او به من گفته است که مرا کفیل گردان تا آن میش نیز از آن من باشد». امام (ع) پس از آن فرمود: «فَعَجَّلَ دَاوُدُ (ع) عَلَى الْمُدَّعَى عَلَيْهِ فَقَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى نِعاجِهِ وَ لَمْ يَسْأَلِ الْمُدَّعِيَ الْبَيِّنَةَ عَلَى ذَلِكَ... فَكَانَ هَذَا خَطِيئَةُ رَسْمِ الْحُكْمِ»[۲۴]؛ «داوود (ع) در حکم کردن بر مدعی علیه عجله کرد و بدون آنکه از مدعی طلب شاهد کند، گفت که برادرت بر تو ستم کرده است. خطای داوود (ع) چنین بوده است».

توجه به این نکته، این مطلب را به ما می‌آموزد که امام (ع) تنها در صدد دفاع از عصمت پیامبران از گناه ـ و نه از اشتباه ـ بوده است[۲۵].

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
  7. علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
  8. خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
  9. میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
  10. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
  11. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۷۰.
  12. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۷۴.
  13. «آنگاه، (هر دو) از آن خوردند و شرمگاه‌هاشان بر آنان نمایان شد و آغاز کردند به نهادن برگ (درختان) بهشت بر خودشان و آدم با پروردگارش نافرمانی کرد و بیراه شد» سوره طه، آیه ۱۲۱.
  14. «إِنَّمَا كَانَ مِنَ الصَّغَائِرِ الْمَوْهُوبَةِ الَّتِي تَجُوزُ عَلَى الْأَنْبِيَاءِ قَبْلَ نُزُولِ الْوَحْيِ عَلَيْهِمْ فَلَمَّا اجْتَبَاهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ جَعَلَهُ نَبِيّاً كَانَ مَعْصُوماً لَا يُذْنِبُ صَغِيرَةً وَ لَا كَبِيرَةً»؛ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۷۴.
  15. «وَيْحَكَ يَا عَلِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَ لَا تَنْسُبْ إِلَى أَنْبِيَاءِ اللَّهِ الْفَوَاحِشَ وَ لَا تَتَأَوَّلْ كِتَابَ اللَّهِ بِرَأْيِكَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ قَالَ ﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ»؛ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۷۰- ۱۷۱.
  16. «و آدم با پروردگارش نافرمانی کرد و بیراه شد» سوره طه، آیه ۱۲۱.
  17. «و چون شب بر او چادر افکند ستاره‌ای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمی‌دارم» سوره انعام، آیه ۷۶.
  18. «و یونس را (یاد کن) هنگامی که خشمناک راه خویش در پیش گرفت و گمان برد که هیچ‌گاه او را در تنگنا نمی‌نهیم پس در آن تاریکی‌ها بانگ برداشت که هیچ خدایی جز تو نیست، پاکا که تویی، بی‌گمان من از ستمکاران بوده‌ام» سوره انبیاء، آیه ۸۷.
  19. «و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
  20. «و داود دانست که ما او را آزموده‌ایم» سوره ص، آیه ۲۴.
  21. «پس موسی مشتی بر او زد که او را کشت، (موسی) گفت: این از کار شیطان است» سوره قصص، آیه ۱۵.
  22. «گفت: آن را هنگامی کردم که از ناآگاهان بودم» سوره شعراء، آیه ۲۰.
  23. «و چون موسی به وعده‌گاه ما آمد و پروردگارش با وی سخن سر کرد، گفت: پروردگارا! خویش را به من بنمای تا در تو بنگرم، فرمود: مرا هرگز نخواهی دید اما در این کوه بنگر! اگر بر جای خود استوار ماند مرا نیز خواهی دید و همین که پروردگارش بر آن کوه تجلّی کرد آن را با خاک یکسان ساخت و موسی بیهوش افتاد و چون به خویش آمد، گفت: پاکا که تویی! به پیشگاهت توبه آوردم و من نخستین مؤمنم» سوره اعراف، آیه ۱۴۳.
  24. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۷۲.
  25. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۱۷۶.