اسحاق بن اسماعیل نیشابوری در تراجم و رجال
آشنایی اجمالی
اسحاق بن اسماعیل النیسابوری[۱] در سند یک روایت تفسیر کنز الدقائق و به نقل از علل الشرائع ذکر شده است:
«في كتاب علل الشرائع، بإسناده إلى إِسْحَاقَ بْنِ إِسْمَاعِيلَ النَّيْسَابُورِيِّ أَنَّ الْعَالِمَ كَتَبَ إِلَيْهِ يَعْنِي الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّS أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى بِمَنِّهِ وَ رَحْمَتِهِ لَمَّا فَرَضَ عَلَيْكُمُ الْفَرَائِضَ لَمْ يَفْرِضْ ذَلِكَ عَلَيْكُمْ لِحَاجَةٍ مِنْهُ إِلَيْهِ بَلْ رَحْمَةً مِنْهُ إِلَيْكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لِيَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ[۲] وَ لِيَبْتَلِيَ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ[۳] وَ لِتَتَسَابَقُوا إِلَى رَحْمَتِهِ وَ لِتَتَفَاضَلَ مَنَازِلُكُمْ فِي جَنَّتِهِ فَفَوَّضَ عَلَيْكُمُ الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ وَ إِقَامَ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمَ وَ الْوَلَايَةَ وَ جَعَلَ لَكُمْ بَاباً لِتَفْتَحُوا بِهِ أَبْوَابَ الْفَرَائِضِ وَ مِفْتَاحاً إِلَى سَبِيلِهِ وَ لَوْ لَا مُحَمَّدٌa وَ الْأَوْصِيَاءُ مِنْ وُلْدِهِ كُنْتُمْ حَيَارَى كَالْبَهَائِمِ لَا تَعْرِفُونَ فَرْضاً مِنَ الْفَرَائِضِ وَ هَلْ تُدْخَلُ قَرْيَةٌ إِلَّا مِنْ بَابِهَا فَلَمَّا مَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ بِإِقَامَةِ الْأَوْلِيَاءِ بَعْدَ نَبِيِّكُمْ صقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۴]»[۵].[۶]
شرح حال راوی
گزارشی از احوال راوی در کتب رجالی نرسیده تنها برقی و شیخ طوسی از وی در اصحاب امام عسکریS نام بردند و در فهرست نجاشی و شیخ طوسی از وی یاد نشده است، از آن رو که دارای اثر علمی نبوده؛ یا شیخ طوسی و نجاشی از آن اطلاع پیدا نکردند.
از سوی دیگر، نام راوی در اسناد روایات نیز قرار نگرفته و روایتی از وی نقل نشده است، جز مکاتبه مذکور که کشی آن را از بعضی ثقات از امام عسکریS[۷] و شیخ صدوق[۸] و شیخ طوسی[۹] با سند خودشان از امام عسکریS و ابن شعبه حرانی[۱۰] با عبارت "و روى عن الإمام الخالص الهادي أبي محمد الحسن بن علي(ع) في طوال هذه المعاني كتابهS إلى إسحاق بن إسماعيل النيسابوري"[۱۱] نقل کردند.
بر این اساس، بعضی از محققان وی را از فقهای صاحب فتوا از اصحاب امام عسکریS به شمار آوردهاند[۱۲] و برخی احتمال دادند که اسحاق بن اسماعیل برادر محمد بن اسماعیل نیسابوری[۱۳] شاگرد فضل بن شاذان بوده باشد، در نتیجه مثل برادرش از مشایخ کشی محسوب میگردد[۱۴].
علامه تستری احتمال نخست را بعید ندانسته، ولی استاد کشی بودن را نامعلوم میداند؛ زیرا اولاً موردی یافت نشده که اسحاق بن اسماعیل از کشی روایت کند و ثانیاً از عبارت کشی هم این معنی برداشت نمیشود[۱۵].[۱۶]
تحقیق
قرینه و شاهدی نیافتیم که دلالت کند اسحاق بن اسماعیل نیسابوری برادر محمد بن اسماعیل نیشابوری است، مگر قرینه اتحاد در نام پدر (محمد) و اتحاد در نسبت (النیسابوری) و این مقدار برای تأیید این احتمال کفایت نمیکند.
از سوی دیگر، کلینی از محمد بن اسماعیل نیسابوری بیواسطه نقل میکند؛ ولی از اسحاق بن اسماعیل به واسطه علی بن محمد چنان که روایت کشی از محمد بن اسماعیل نیسابوری قطعی است؛ ولی شاهدی بر روایتش از اسحاق بن اسماعیل نیسابوری نداریم و عبارت کشی: حکی بعض الثقات بنیسابور أنه خرج لإسحاق بن إسماعیل من أبی محمدS توقیع نه تنها در نقل ظهور ندارد، در عدم روایت بیواسطه ظهور دارد.[۱۷]
طبقه راوی
تاریخ ولادت و وفات راوی مشخص نیست؛ ولی برقی و شیخ طوسی[۱۸] او را از اصحاب امام حسن عسکریS به شمار آوردند و از بعضی روایات استفاده میشود که دوره امام جوادS را نیز ادراک کرده است[۱۹].
ابن حجر عسقلانی او را به نقل از رجال طوسی؛ از اصحاب امام صادقS شمرده است[۲۰] و بعضی اسناد روایات هم آن را تأیید میکنند[۲۱].
بر این اساس، بعضی از رجالیان، روایت اسحاق بن اسماعیل را از امام صادقS ممکن دانستند[۲۲].[۲۳]
تحقیق
روایت بیواسطه اسحاق بن اسماعیل النیشابوری از امام صادقS؛ مستلزم آن است که وی دستکم ۱۱۵ سال عمر کرده باشد؛ زیرا امام صادقS در سال ۱۴۸ ق به شهادت، و امام حسن عسکریS در سال ۲۴۵ ق به امامت رسیده است؛ اگر اسحاق بن اسماعیل سالهای پایانی عمر امام صادقS را ادراک کرده و بخواهد از آن حضرت روایت کند، باید دستکم ۱۸ سال داشته باشد که سن تحمل حدیث است و تا سال ۲۴۵ یعنی سال امامت امام عسکریS میشود ۱۱۵ سال.
بعضی از نویسندگان به اشتباه، فاصله میان شهادت امام صادقS و ولادت امام حسن عسکریS را در نظر گرفتند و به عدم استبعاد حکم کردند، درحالی که میبایستی فاصله بین شهادت امام صادق و امامت امام عسکری(ع) را لحاظ میکردند.
در سند روایت امالی نیز تحریف و خللی رخ داده و سند دو روایت روایت «خُلِقْتُ مِنْ نُورِ اللَّهِ» که از امام مجتبیS است و توقیع امام عسکریS با یکدیگر آمیخته شده است و آنچه را که ابن حجر از رجال الطوسی نقل کرده، اشتباه است؛ زیرا اولاً در رجال طوسی در اصحاب امام صادقS عنوان اسحاق بن اسماعیل ذکر نشده و ثانیاً موردی یافت نشده که علی بن مهران از ایشان روایت کرده باشد.
محقق اردبیلی در جامع الرواة ذیل عنوان اسحاق بن اسماعیل النیسابوری با اسناد به روایت الکافی[۲۴] و تهذیب الأحکام محمد بن عبدالله بن واسع و ابو اسحاق ابراهیم را از راویان وی دانسته است، در حالی که اسحاق بن اسماعیل در سند روایت کافی و تهذیب به صورت مطلق و بیپسوند النیسابوری آمده است، بدان جهت بعضی احتمال دادند که مراد از آن اسحاق بن اسماعیل بن نوبخت[۲۵] خصوصاً در سند کافی و برخی احتمال دادند که مراد اسحاق بن اسماعیل صوفی[۲۶] بوده باشد؛ ولی ما دلیلی بر این احتمالات پیدا نکردیم.[۲۷]
جایگاه حدیثی راوی
از رجالیان قدما شیخ طوسی[۲۸] و از متأخران علامه حلی[۲۹] و ابن داود[۳۰] به وثاقت راوی تصریح کردند. محقق اردبیلی عبارت "وهو من ثقات كانت ترد عليهم التوقيعات من قبل المنصوبين للسفارة من الاصل" را به نقل از خلاصه الأقوال علامه حلی ذکر کرده است [۳۱]، درحالی که این عبارت از شیخ طوسی است که علامه حلی آن را نقل کرده؛ ولی از اسحاق بن اسماعیل النیشابوری نام نبرده است[۳۲].
مرحوم تفرشی با اشاره به توقیع شریف یادآور شده که امامS در این نامه اسحاق بن اسماعیل را سرزنش و رفتارش را مذمت کرده است؛ ولی چندین بار به ستایش وی نیز پرداخته و در حقش دعا فرموده است[۳۳]، اما اشارهای به فقرات توقیع که از آنها ذم و مدح راوی استفاده میشود، نکرده است.
علامه مامقانی بعد از نقل کلام تفرشی نوشته که اگر مراد از ذم و نکوهش عبارت "ولقد كانت منكم أمور في أيام الماضيS... غير محمودي الرأي" باشد که در توقیع شریف آمده است، مفهومش آن است که شما در گذشته چنین بودهای و دلالت ندارد که اکنون هم بر آن سیره ناپسند، باقی هستی.
چنانچه مراد عبارت "أنتم في غفلة عما إليه معدكم" باشد، هیچ بر نکوهش اسحاق بن اسماعیل دلالت ندارد؛ زیرا اطاعت دارای مراتب و درجاتی است[۳۴].
علامه تستری مینویسد: بلکه مقصود از ذم راوی، این فقره توقیع است که امامS نوشت: «فَأَيْنَ يُتَاهُ بِكُمْ وَ أَيْنَ تَذْهَبُونَ كَالْأَنْعَامِ عَلَى وُجُوهِكُمْ عَنِ الْحَقِّ تَصْدِفُونَ وَ بِالْبَاطِلِ تُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَةِ اللَّهِ تَكْفُرُونَ...» و جوابش این است: گرچه مخاطب حضرت در این توقیع اسحاق بن اسماعیل است، مقصود حضرتS از باب «إِيَّاكِ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةِ» قوم و قبیله اسحاق بن اسماعیل است، چون امامS در آغاز توقیع نوشت: «فَأَتِمَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِّ وَ مَنْ كَانَ مِثْلَكَ مِمَّنْ قَدْ رَحِمَهُ اللَّهُ، و بصره بصیرتک و نعمه و قدر تمام نعمته دخول الجنه»[۳۵].
بیتردید، توقیع شریف عبارتهای مدح و ذم و ستایش و نکوهش را در بر دارد و دقت در آنها نشان میدهد مقصود امامS مذمت آن دسته از شیعیانی است که سلوک و رفتارشان مورد پسند آن حضرت نیست؛ ولی مقصود از ستایشها شخص اسحاق بن اسماعیل است؛ زیرا عباراتی که نکوهش را در بر دارند، با صیغه جمع آمدهاند؛ ولی عبارات مدح با صیغه مفرد؛ نمونهها:
- «... وَ لَوْ لَا مُحَمَّدٌa وَ الْأَوْصِيَاءُ مِنْ وُلْدِهِ كُنْتُمْ حَيَارَى كَالْبَهَائِمِ...»[۳۶].
- «... فَأَيْنَ يُتَاهُ بِكُمْ وَ أَيْنَ تَذْهَبُونَ كَالْأَنْعَامِ عَلَى وُجُوهِكُمْ عَنِ الْحَقِّ تَصْدِفُونَ وَ بِالْبَاطِلِ تُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَةِ اللَّهِ تَكْفُرُونَ أَوْ تَكُونُونَ مِمَّنْ يُؤْمِنُ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَ يَكْفُرُ بِبَعْضِ...»[۳۷].
- «... وَ إِنِّي أَرَاكُمْ تُفَرِّطُونَ فِي جَنْبِ اللَّهِ فَتَكُونُونَ مِنَ الْخَاسِرِينَ، فَبُعْداً وَ سُحْقاً لِمَنْ رَغِبَ عَنْ طَاعَةِ اللَّهِ وَ لَمْ يَقْبَلْ مَوَاعِظَ أَوْلِيَائِهِ!...»[۳۸].
- «... أَنَا أَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ مِثْلَ مَا حَمِدَ اللَّهَ بِهِ حَامِدٌ إِلَى أَبَدِ الْأَبَدِ بِمَا مَنَّ بِهِ عَلَيْكَ مِنْ نِعْمَتِهِ وَ نَجَّاكَ مِنَ الْهَلَكَةِ وَ سَهَّلَ سَبِيلَكَ عَلَى الْعَقَبَةِ...»[۳۹].
- «... يَرْحَمُكَ اللَّهُ!... وَ مَنْ كَانَ مِثْلَكَ مِمَّنْ قَدْ رَحِمَهُ اللَّهُ، وَ نَصَرَهُ نَصْرَكَ وَ نَزَعَ عَنِ الْبَاطِلِ وَ لَمْ يَعُمَّ فِي طُغْيَانِهِ نِعَمَهُ، فَإِنَّ تَمَامَ النِّعْمَةِ دُخُولُكَ الْجَنَّةَ»[۴۰].
- «... عَلَيْكَ يَا إِسْحَاقُ وَ عَلَى جَمِيعِ مَوَالِيَّ السَّلَامُ كَثِيراً سَدَّدَكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً بِتَوْفِيقِهِ... السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى جَمِيعِ مَوَالِيَّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ»[۴۱].[۴۲]
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۵۷۵، ش۱۰۸۸؛ رجال الطوسی، ص۳۹۷، ش۵۸۲۲؛ رجال العلامة الحلی (خلاصة الأقوال)، ص۱۱، ش۳؛ الرجال (ابن داود)، ص۵۱، ش۱۵۷؛ منهج المقال، ج۲، ص۲۵۸، ش۴۴۱؛ نقد الرجال، ج۱، ص۱۹۰، ش۴۰۸؛ منتهی المقال، ج۲، ص۱۴، ش۲۹۲؛ تنقیح المقال، ج۹، ص۵۰، ش۱۹۰۵؛ معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۱۹۷، ش۱۱۲۶؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۷۳۳، ش۶۸۹.
- ↑ تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.
- ↑ تا خداوند آنچه در اندرون خود دارید بیازماید و آنچه در دلهایتان دارید بپالاید سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.
- ↑ امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۴، ص۳۴ به نقل از علل الشرائع، ج۱، ص۲۴۹، ح۶: "حدثنا علي بن أحمد، قال: حدثنا محمد بن يعقوب، عن علي بن محمد، عن إسحاق بن إسماعيل النيسابوري".
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۳۹۶-۳۹۷.
- ↑ رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۵۷۵، ش۱۰۸۸.
- ↑ حدثنا علی بن أحمد، قال: حدثنا محمد بن یعقوب، عن علی بن محمد، عن إسحاق بن إسماعیل النیسابوری؛ (علل الشرائع، ج۱، ص۲۴۹، ح۶).
- ↑ أخبرنا الحسین بن عبید الله، عن علی بن محمد العلوی، قال: حدثنا الحسین بن صالح بن شعیب الجوهری، قال: حدثنا محمد بن یعقوب الکلینی، عن علی بن محمد، عن إسحاق بن إسماعیل النیسابوری؛ (الأمالی (طوسی)، ص۶۵۵).
- ↑ أبو محمد الحسن بن علی بن الحسین بن شعبة الحرانی از بزرگان قرن چهارم هجری قمری.
- ↑ تحف العقول، ص۴۸۴.
- ↑ موسوعة طبقات الفقهاء، ج۲، ص۱۴۷.
- ↑ محمد بن اسماعیل بندقی مراد است که از فضل بن شاذان روایت میکند. (رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۵۳۸، ش۱۰۲۴: ذکر أبو الحسن محمد بن إسماعیل البندقی النیسابوری أن الفضل بن شاذان نفاه عبدالله بن طاهر عن نیسابور) و کلینی و کشی از ایشان. (محمد بن اسماعیل در اول اسناد روایات کافی، محمد بن اسماعیل بندقی است که کلینی فراوان از ایشان روایت کرده است؛ مانند الکافی، ج۱، ص۳۱ (ح ۸)، ۳۲ (ح۴)، ۵۹ (ح۴)، ۴۲ (ح۵)؛ و...؛ چنان که کشی هم از وی فراوان روایت کرده است؛ همچون رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۸، ح۱۷ - ۱۸، ۲۰۲، ح۳۵۶؛ و...).
- ↑ کلباسی: و قد ورد منه أیضاً توقیع له، کما عنونه الکشی ناسباً إلی النیسابور؛ فقال: حکی بعض الثقات بنیسابور أنه خرج له من أبی محمدS توقیع... فالظاهر أنهما کانا متعاصرین؛ (سماء المقال فی علم الرجال، ص۴۸۷). علامه شوشتری: و قال القهبائی: لا یبعد أن یکون هذا أخا محمد بن إسماعیل النیسابوری الذی تلمیذ الفضل، و یکون کأخیه شیخ الکشی. (قاموس الرجال، ج۱، ص۷۳۵).
- ↑ أما کونه أخا محمد فلیس ببعید و أما کونه شیخ الکشی فغیر معلوم لعدم الوقوف علی روایته عنه و انما فی أول التوقیع حکی بعض ثقاتنا بنیسابور أنه خرج لاسحاق بن اسماعیل من أبی محمدS؛ (قاموس الرجال، ج۱، ص۷۳۵، ضمن ش۶۸۹).
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۳۹۷-۳۹۹.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۳۹۹.
- ↑ اسحاق بن اسماعیل، نیسابوری. (رجال البرقی، ص۶۱)؛ اسحاق بن اسماعیل نیشابوری. (رجال الطوسی، ص۳۹۷، ش۵۸۲۲).
- ↑ «...حَدَّثَنِي أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الشَّلْمَغَانِيُّ، قَالَ: حَجَّ إِسْحَاقُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ فِي السَّنَةِ الَّتِي خَرَجَتِ الْجَمَاعَةُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍS. قَالَ إِسْحَاقُ: فَأَعْدَدْتُ لَهُ فِي رُقْعَةٍ عَشْرَ مَسَائِلَ لِأَسْأَلَهُ عَنْهَا...»؛ (دلائل الإمامه، ص۴۰۱، ح۳۶۰).
- ↑ "اسحاق بن اسماعیل النیسابوری، ذکره الطوسی فی رجال أبی عبدالله جعفر الصادق، روی عنه علی بن مهران"؛ (لسان المیزان، ج۱، ص۳۵۳، ش۱۰۹۸).
- ↑ «و فی المناقب، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ إِسْمَاعِيلَ النَّيْسَابُورِيِّ عَنْ جَعْفَرِ الصَّادِقِS عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: سَمِعْتُ جَدِّي رَسُولَ اللَّهِa يَقُولُ: خُلِقْتُ مِنْ نُورِ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ)-...»؛ (ینابیع الموده، ج۱، ص۴۶)؛ «أَخْبَرَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ صَالِحِ بْنِ شُعَيْبٍ الْجَوْهَرِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ إِسْمَاعِيلَ النَّيْسَابُورِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ): أَنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) بِمَنِّهِ وَ رَحْمَتِهِ، لَمَّا فَرَضَ عَلَيْكُمُ الْفَرَائِضَ...»؛ (الامالی (طوسی)، ص۶۵۴، ح۱۳۵۵.
- ↑ فظهر مما ذکرنا روایته عن الصادقS، و لا بعد لأنه من وفاة مولانا الصادقS إلی ولادة الحسن العسکریS أقل من أربع و ثمانین سنة؛ (مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۵۱، ضمن ش۲۰۰۲).
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۰۰.
- ↑ الکافی، ج۶، ص۳۳۱، ح۴؛ تهذیب الأحکام، ج۱، ص۳۷۶، ح۱۹.
- ↑ قاموس الرجال، ج۱، ص۷۳۳، ش۶۸۸.
- ↑ یادآوری: شیخ صدوق روایت تهذیب را با سند خودش نقل کرده و در آن ابراهیم بن اسحاق، عن اسماعیل الصوفی ثبت شده است. (ر.ک: ثواب الأعمال، ص۲۱).
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۰۱-۴۰۲.
- ↑ رجال الطوسی، ص۳۹۷، ش۵۸۲۲.
- ↑ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۱۱، ش۳.
- ↑ الرجال (ابن داود)، ص۵۱، ش۱۵۷.
- ↑ جامع الرواه، ج۱، ص۸۰، ش۵۲۷.
- ↑ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۷۵، فائده هفتم.
- ↑ و ذکر توقیعاً فی طول یتضمن العتب علیه و ذم سیرته، و إن کان یشتمل علی مدحه و الدعاء له مرة بعد مرة؛ (نقد الرجال، ج۱، ص۱۹۰).
- ↑ تنقیح المقال، ج۹، ص۵۲ - ۵۴، ضمن ش۱۹۰۵.
- ↑ قاموس الرجال، ج۱، ص۷۳۴، ضمن ش۶۸۹.
- ↑ علل الشرائع، ج۱، ص۲۴۹، ح۶..
- ↑ تحف العقول، ص۴۸۵.
- ↑ تحف العقول، ص۴۸۶.
- ↑ رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۵۷۵، ح۱۰۸۸.
- ↑ رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۵۷۵، ح۱۰۸۸.
- ↑ رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۵۷۵، ح۱۰۸۸.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۰۲-۴۰۵.