بحث:خوارج در معارف و سیره علوی

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۹ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۱۲ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مبانی خوارج در موضع‌گیری

عصبیت‌های قبیله‌ای و مصالح شخصی، در موضعگیری خوارج مؤثر بود، اما مواضع آنان رنگ دینی داشت. آنان مصداق بارز این آیه بودند: ﴿قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا * الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا[۱]. امام علی(ع) بر این مطلب تأکید کرده و ابن کثیر تطبیق این آیه بر خوارج را به یکی از بزرگان سلف نسبت داده و آن را نیک شمرده است[۲].

خوارج زشت‌ترین جنایات را به نام دین و با شعار اطاعت و فرمانبرداری محض از خدای متعال مرتکب می‌شدند. آنان بر خلاف امویان، هرگز جسارت خویش را در هتک حرمت مقام ربوبی آشکار نکردند، بلکه به رغم ارتکاب جنایات هولناک، همواره خود را به دین ملتزم می‌دانستند و احکام آن را می‌پذیرفتند. بدین ترتیب، مردم می‌توانستند با معانی دینی و احکام فقهی با آنان احتجاج کنند و حتی آنان را از ارتکاب برخی جنایات باز دارند. از این‌رو می‌توان گفت خوارج راه هدایت را به طور کامل به روی خود نبستند[۳].

عدالت‌خواهی و حق‌طلبی خوارج

پیش از این گذشت که خوارج ظاهراً زاهد و حق‌طلب بودند. ابن حزم درباره ابن اسحاق که در دوره متوکل چهار سال والی مصر بود، می‌گوید: «... به دلیل شدت عدل و حق‌طلبی خود به مذهب خوارج اهتمام می‌ورزید. او آخرین عربی است که والی مصر شد»[۴]. بنابراین، هیچ کس جز امیرالمؤمنین(ع) جرئت نمی‌کرد با خوارج بجنگد، و چه بسا کسانی که به جنگ آنان رفتند، نتوانستند از خود دفاع کنند، به خصوص زمانی که تبلیغات دستگاه‌های هیئت حاکم، بر ضد مخالفان خوارج و برای نابودی و سقوط آنان گسترش یافت. به این ترتیب، عراق که به علی(ع) و خاندان او گرایش داشت، درگیر جنگی می‌شد که جز تفرقه و ناامنی و بی‌ثباتی نتیجه‌ای نداشت. از سوی دیگر، جنگ این مردم با خوارج به معنای تحمل آثار ویران‌گر و پیامدهای ناگوار آن بود؛ به ویژه در زمینه معیشتی، اجتماعی و اقتصادی و ابتلا به کینه‌هایی که معمولاً از خونریزی و جنگ نشئت می‌گیرد[۵].

تضعیف شیعه در صورت جنگ با خوارج

پس از شهادت امام، شیعیان در جامعه اموی در اقلیت بودند و تحت تعقیب مأموران حکومتی قرار داشتند. آنان دارای حکومت مرکزی نبودند که از آنان حمایت و دفاع کند. بنابراین، وادار کردن آنان به جنگ با خوارج، به معنای تضعیف هر دو گروه و حفظ قدرت اموی بود[۶].

پانویس

  1. «بگو: آیا شما را از کسان زیانکارتر آگاه کنیم؟ * آنان که کوشش‌هایشان در زندگانی دنیا تباه شده است ولی خود گمان می‌برند که نیکوکارند» سوره کهف، آیه ۱۰۳-۱۰۴.
  2. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۱، ص۲۶۶؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۱۸۷؛ ابن مغازلی، مناقب علی بن ابی‌طالب(ع)، ص۵۸ – ۵۹؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۰۶ و ج۲، ص۲۷۸؛ ابن حبان، الثقات، ج۲، ص۲۹۶؛ ابن اعثم، الفتوح، ج۴، ص۱۲۷.
  3. عاملی، سید جعفر مرتضی، مقاله «مارقین»، دانشنامه امام علی ج۹، ص ۲۸۴.
  4. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۰۴.
  5. عاملی، سید جعفر مرتضی، مقاله «مارقین»، دانشنامه امام علی ج۹ ص ۲۸۸.
  6. عاملی، سید جعفر مرتضی، مقاله «مارقین»، دانشنامه امام علی ج۹ ص ۲۸۸.
بازگشت به صفحهٔ «خوارج در معارف و سیره علوی».