صفا و مروه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۵۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

نام دو کوهی است که در ضلع شرقی مسجدالحرام در محلی به نام مسعی و با فاصله‌ای حدود ۳۹۵ متر رو در روی یکدیگر قرار گرفته است و محل انجام یکی از اعمال حج و عمره به نام سعی صفا و مروه است. صفا و مروه از نشانه‌های دین خدا و سعی میان آن دو، یکی از ارکان حج بیت الله الحرام است.

حج گزارانی که برای حج یا انجام عمره به مکه مکرمه می‌آیند در این جایگاه مقدس پای نهاده، با مجسم نمودن سعی هاجر و در تأسی به روش رسول خدا(ص) هفت مرتبه فاصله میان این دو کوه را با قصد می‌پیمایند. کوه صفا در دامنه کوه عظیم ابو قبیس قرار داشت ولی امروزه با احداث خیابانی در پشت کوه صفا از کوه ابوقبیس جدا شده و با توسعه مسجد الحرام، به مسجد متصل شده است. در حالی که قبلاً در خارج از محوطه مسجدالحرام بود. این کوه در گذشته مرتفع‌تر از وضعیت فعلی بوده ولی به واسطه ریزش و مفروش شدن (در فاصله میان صفا و مروه) و نیز بنای دیوارهای مرتفع در اطراف، اکنون کوچک (حدود ۱۵ متر) می‌نماید[۱].

معناشناسی

«صفا» در لغت به معنای سنگ سخت و صافی است که با خاک و شن مخلوط نباشد. مبرد گفته است: صفا سنگی را گویند که گل و خاک در آن نباشد[۲] و طریحی در مجمع البحرین گوید: صفا اگر مفرد آورده شود به معنای سنگ و اگر به صورت جمع استعمال شود به معنای نرم است. صاحب تفسیر کشف الاسرار نیز می‌نویسد: صفا سنگ سپید سخت باشد؛ یعنی صافی که در آن هیچ خلطی از خاک و گل و غیر آن نباشد و مروه سنگی باشد سیاه و سست و نرم که زود شکسته شود.

طریحی درباره مروه نیز گفته است: «المَرو»، سنگ سفید برق دار[۳] را گویند که با آن آتش روشن می‌کنند. مفرد آن «مروه» است و بدین‌سان «مروه» را در مکه، مروه نامیده‌اند[۴].

در لغت‌نامه دهخدا به نقل از نزهة القلوب نیز آمده است: «گویند که صفا و مروه نام مردی و زنی بوده است که در زمان جاهلیت در خانه کعبه زنا کردند، حق تعالی ایشان را سنگ گردانید»[۵] لیکن این نقل را هیچ یک از منابع روایی و تاریخی تأیید نمی‌کند و قبل از این حادثه و در زمان حضرت ابراهیم(ع) این دو کوه، به نام‌های صفا و مروه شناخته شده و نام آنها در کتب تاریخ آمده است[۶].

پیشینه تاریخی

کوه‌های صفا و مروه تا قبل از هبوط حضرت آدم(ع) به زمین، پیشینه تاریخی دارد. امام صادق(ع) در رابطه با نامگذاری این دو کوه فرموده‌اند: «صفا را صفا نامیده‌اند، بدان جهت که آدم برگزیده بر آن فرود آمد، پس برای این کوه نامی از اسم آدم انتخاب کردند خداوند عزوجل می‌فرماید: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا...[۷] و حوا بر مروه فرود آمد و مروه را مروه نامید؛ زیرا زن بر آن فرود آمد پس نامی از مرأه برای این کوه برگزیدند.

لیکن شهرت این دو کوه از زمان حضرت ابراهیم(ع) به بعد است، آن گاه که آن حضرت همراه با هاجر و اسماعیل به مکه آمده، آنان را در کنار حجر جای داد و خود به شام بازگشت. وقتی میان مادر اسماعیل و ساره همسر دیگر ابراهیم(ع) کدورت پیش آمد، ابراهیم(ع) مادر اسماعیل و اسماعیل را که کودک شیرخواری بود همراه خود به مکه آورد، هاجر مشک آبی داشت که از آن می‌نوشید و به کودک خود شیر می‌داد و هیچ‌گونه زاد و توشه‌ای همراه او نبود. سعید بن جبیر گفته است: ابن عباس در حالی که به نقطه‌ای میان زمزم و صفا اشاره می‌کرد چنین ادامه داد که: ابراهیم(ع) آن دو را کنار خاربنی (درختچه‌ای) که بالاتر از منطقه چاه زمزم قرار داشت نشاند و سپس خود سوار بر مرکب خویش شد و به بیرون مکه حرکت داد، مادر اسماعیل از پی او حرکت نمود و تا منطقه کداء او را دنبال کرد سپس پرسید او و پسرش را به عهده چه کسی وا می‌گذارد؟ ابراهیم(ع) فرمود: به خدای عزوجل می‌سپارم. مادر اسماعیل گفت: خشنود و راضی هستم و در حالی که کودک را در آغوش داشت برگشته و زیر آن خاربن نشست و کودکش را کنار خویش نهاد و مشک آب خود را آویخت و از آن می‌آشامید و کودک را شیر می‌داد تا آنکه آب مشک تمام و شیر پستان او هم خشک شد. کودک به سختی گرسنه شد و به خود می‌پیچید، مادر بیم کرد که اسماعیل بمیرد و اندوهگین شد و با خود گفت چه بهتر که از پیش او بروم تا شاهد مرگ او نباشم!.

ابن عباس می‌گوید: مادر اسماعیل بالای کوه صفا رفت که به اطراف مشرف شود، به این امید که شاید در صحرا کسی را ببیند و سپس به کوه مروه نگریست و گفت خوب است میان این دو کوه آمد و شد کنم تا اگر کودک بمیرد شاهد مرگ او نباشم. سه یا چهار بار میان آن دو کوه آمد و شد کرد. در دره میان صفا و مروه چیزی جز ریگ و شن نبود سپس کنار فرزند آمده، او را بر همان حال دید و بیشتر اندوهگین شد و کنار کوه صفا بازگشت و باز همچنان میان صفا و مروه آمد و شد کرد تا آنکه هفت بار این فاصله را پیمود.

ابن عباس گفته است: پیامبر فرمودند: به همین جهت سعی میان صفا و مروه معمول شد و مردم میان آن سعی می‌کنند. ابن عباس می‌گوید: نخستین کسی که میان صفا و مروه دوید مادر اسماعیل بود. و سپس هفت مرتبه آمد و شد هاجر بین صفا و مروه (سعی) سنت شد و اولین بار ابراهیم خلیل همراه با فرزندش اسماعیل این سنت الهی را انجام دادند. به دنبال ابراهیم، پیامبران دیگر نیز، پس از انجام طواف و خواندن نماز در پشت مقام، به مسعی آمده، سعی صفا و مروه می‌کردند.

رفته رفته با سیطره بت‌پرستی بر حجاز و نفوذ افکار جاهلی در میان مردم، سعی صفا و مروه نیز حالت اصلی خود را از دست داد. داستان عبرت‌آموز آن را ازرقی به نقل از محمد بن اسحاق این گونه نقل کرده است: «چون جرهمیان در منطقه. حرم طغیان و سرکشی کردند، مردی از ایشان با زنی وارد کعبه شد و با او درآمیخت و گفته شده است داخل کعبه او را بوسید و آن دو به صورت سنگ مسخ شدند. نام مرد اساف پسر بغاء بود و نام زن نائله دختر ذئب. آن دو مجسمه را از کعبه بیرون آوردند، یکی را در کوه صفا و دیگری را در کوه مروه نهادند و منظور اصلی آن بود که مردم عبرت بگیرند و از امثال آن کارها خودداری کنند و ببینند بر سر آن دو چه آمده است. این وضعیت همچنان در روزگاران ادامه داشت تا آنکه اندک اندک هر کس که بر کوه صفا و یا مروه می‌ایستاد، به آن دو دست می‌کشید. این دو مجسمه رفته رفته به صورت دو بت درآمده، مورد پرستش واقع شدند، چون عمرو بن لحی سالار مکه شد به مردم فرمان داد آن دو را پرستش کنند و به آنان دست بکشند و به مردم گفت: کسانی که پیش از شما بودند آن دو را می‌پرستیدند و همین‌گونه تا قصی بن کلاب پرده‌دار کعبه و سالار مکه شد و آن دو بت را از کنار صفا و مروه برداشت، یکی را کنار مکه و دیگری را کنار زمزم نهاد و گفته شده است هر دو را کنار زمزم نهاد و کنار آن دو قربانی می‌شد. مردم دوره جاهلی از کنار اساف و نائله که عبور می‌کردند به آن دو دست می‌کشیدند و طواف کننده به کعبه، نخست به بت اسافه دست می‌کشید و چون از طواف فارغ می‌شد کنار نائله می‌آمد و به آن دست می‌کشید و این کارها همچنان ادامه داشت تا آنکه روز فتح مکه پیامبر(ص) آن دو را با بت‌های دیگر شکست»[۸].

آن دسته از مشرکان که بت منات را می‌پرستیدند از آن رو که بت‌های دیگری به نام‌های «نهیک» و «مطعم الطَّیر» در صفا و مروه بود؛ لذا سعی صفا و مروه را انجام نمی‌دادند و فقط برای بت منات قصد حج می‌کردند و در مراسم حج، سرهای خویش را کنار آن می‌تراشیدند[۹].

ابن اسحاق می‌گوید: عمرو بن لحی، بت «نهیک مجاور الریح» را بر کوه صفا و بت «مطعم الطیر» را بر روی مروه قرار داده بود[۱۰]. این بت‌ها همچنان بر روی کوه صفا و مروه قرار داشت تا آن گاه که در سال هفتم از هجرت، پیامبر بزرگوار اسلام(ص) برای انجام «عمرة القضا»[۱۱] به مکه آمدند. امام صادق(ع) فرموده‌اند: رسول خدا(ص) به مشرکان فرمود: تا بت‌ها را از صفا و مروه بردارند و آنان نیز چنین کردند و آن حضرت میان صفا و مروه سعی نمود. لیکن پس از آنکه طواف رسول الله(ص) پایان یافت، مشرکان بار دیگر آنها را بر روی صفا و مروه نصب کردند. یکی از صحابه رسول خدا(ص) که عمل سعی را انجام نداده بود، نزد آن حضرت آمده اظهار داشت: قریش بار دیگر بت‌ها را در صفا و مروه نصب کرده و من نیز هنوز سعی را انجام نداده‌ام، سپس این آیه نازل شد: إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا[۱۲]. به دنبال نزول این آیه و در حالی که بت‌ها را در صفا و مروه نهاده بودند، مسلمانان سعی می‌کردند تا آن گاه که پیامبر(ص) حج گزارد و بت‌ها را برداشت[۱۳].

در سوره بقره آمده است: إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ[۱۴]. می توان گفت مفسران شیعه و سنی در شأن نزول این آیه اتفاق نظر داشته و آن‌چه گذشت را دلیل نزول آیه إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ... می‌دانند.

برخی از یاران پیامبر(ص) گمان می‌کردند با وجود بت‌ها بر روی کوه صفا و مروه، موحدان باید صحنه را خالی نموده، سعی را ترک کنند، لیکن خداوند با فرستادن وحی، به آنان آموخت تا حضور خود را در «مسعی» حفظ نموده، رفته رفته زمینه را برای نابودی بت و بت‌پرستی فراهم سازند. سرانجام نیز چنین شد و گرچه پیامبر(ص) در سال هفتم هجرت نتوانست بت‌ها را از روی دو کوه صفا و مروه بردارد، لیکن در فتح مکه آن بت‌شکن سترگ، بت‌ها را برای همیشه برداشت و از آن زمان تا کنون پیروان آئین پاک پیامبر(ص) در موسم حج، سعی صفا و مروه را انجام و نغمه توحید سر می‌دهند و این شعار دینی را زنده نگه می‌دارند. کوه مروه که در مقابل کوه صفا قرار دارد، کوهی کم ارتفاع است که در دامنه کوه قعیقعان قرار داشت ولی امروز با احداث خیابانی در پشت مروه از آن کوه جدا شده و اکنون داخل مسجدالحرام است. این کوه در گذشته مرتفع‌تر از وضع فعلی بوده ولی اکنون به علت ریزش و مفروش شدن و بنای دیوارهای مرتفع در اطراف، کوتاه و کوچک می‌نماید[۱۵].

فاصله میان صفا و مروه

فاصله صفا و مروه ۵/۳۹۴ متر و عرض مسعی ۲۰ متر است. ارتفاع طبقه اول ۱۲ و ارتفاع طبقه فوقانی آن ۹ متر است. سالنی نیز زیر مسعی درست کرده‌اند. شیعیان همان‌گونه که در طبقه دوم و سوم مسجدالحرام به طواف نمی‌پردازند، در طبقه دوم مسعی نیز سعی نمی‌کنند. هاجر فاصله میان کوه صفا و مروه را هفت بار به جست‌وجوی آب طی کرد. قسمتی از این مسیر که امروز، با «چراغ سبز» است را با اضطراب شدیدی که ناشی از نگرانی نسبت به وضع فرزند خود بود می‌گذشت و در اصطلاح «هروله» می‌کرد[۱۶].

منابع

پانویس

  1. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۶۱۳؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۳۳.
  2. مجمع البیان، ج۱، ص۴۳۸.
  3. تفسیر کشف الاسرار، ج۱، ص۴۲۵.
  4. مجمع البحرین، ج۲، ص۱۹۴.
  5. لغت‌نامه دهخدا، چاپ دانشگاه تهران، ج۲، ص۱۷۰۰.
  6. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۶۱۳؛ فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۸۷.
  7. «خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۳۳.
  8. السیرة النبویه لابن کثیر، ج۱، ص۵۸ و ۶۹.
  9. اخبار مکه، ج۱، ص۱۲۵.
  10. اخبار مکه، ج۱، ص۱۲۵.
  11. عمرة القضاء، عمره‌ای بود که در سال هفتم هجری انجام گرفت و آن را بدین نام خوانده‌اند زیرا که به عنوان قضای عمره حدیبیه صورت گرفت. در سال هشتم هجری کفار مکه پیامبر و یارانش را از انجام عمره منع کردند و در نتیجه در سال هفتم پس از مراجعت پیامبر از جنگ خیبر با عده زیادی در ماه ذیقعده با ۷۰ شتر برای قربانی به جانب مکه آمده، عمره را قضا نمودند.
  12. «بی‌گمان صفا و مروه از نشانه‌های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید» سوره بقره، آیه ۱۵۸.
  13. مجمع البیان، ج۱، ص۲۴۰؛ بحارالانوار، ج۹۶، ص۲۳۵.
  14. «بی‌گمان صفا و مروه از نشانه‌های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.
  15. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۶۱۳.
  16. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۶۱۳؛ فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۸۸.