حدیث منزلت از دیدگاه اهل سنت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۴۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

نقل‌های حدیث در منابع اهل سنت نیز در حد تواتر است. مؤلفان صحاح و مسانید و عموم محدثان و مورخانی که غزوه تبوک را یادآور شده‌اند، حدیث منزلت را روایت کرده‌اند[۱].

  1. نسائی در کتاب خصائص أمیرالمؤمنین (ع) ۲۱ روایت را در این باره نقل کرده است[۲].
  2. ابن عساکر در کتاب تاریخ دمشق در معرفی علی بن ابی طالب (ع) بیش از یکصد و بیست حدیث را از طرق مختلف که اکثر آنها صحیح‌اند از ۲۱ صحابه روایت کرده است.
  3. ابن عبدالبر در الاستیعاب درباره احوال علی (ع) پس از نقل حدیث منزلت گفته است: این حدیث از استوارترین و صحیح‌ترین آثار است.
  4. ابن حجر مکی[۳] گفته است ائمه حدیث که در این فن به سخن آنان اعتماد می‌شود این حدیث را صحیح دانسته‌اند، بسیاری از عالمان برجسته اهل سنت بر صحت و تواتر حدیث منزلت تصریح کرده‌اند[۴].[۵]

راویان حدیث

حدیث منزلت را صحابه‌ای همچون:

  1. أمیر المؤمنین(ع)؛
  2. عبد الله بن مسعود؛
  3. سعد بن ابی‌وقاص؛
  4. عمر بن خطاب
  5. ابوسعید خدری؛
  6. براء بن عازب رامین و کرداری ساری؛
  7. جابر بن سمره؛
  8. ابوهریره؛
  9. زید بن ارقم؛
  10. انس بن مالک؛
  11. ابوایوب انصاری؛
  12. عقیل بن ابو طالب.
  13. معاویه و برخی دیگر نقل کرده‌اند.

همچنین راویان زن این حدیث عبارت‌اند از:

  1. حضرت زهرا(س)؛
  2. اسماء بنت عمیس؛
  3. أم سلمه.

و از راویان این حدیث در قرون مختلف نیز می‌توان به راویان زیر اشاره کرد:

  1. بخاری؛
  2. مسلم؛
  3. احمد بن حنبل؛
  4. ابن ماجه؛
  5. ترمذی؛
  6. نسائی؛
  7. ابن حبان؛
  8. ابوبکر بزّار؛
  9. ابویعلی؛
  10. محمد بن جریر طبری؛
  11. ابو القاسم طبرانی؛
  12. حاکم نیشابوری؛
  13. ابن مردویه؛
  14. ابونعیم اصفهانی؛
  15. ابوبکر خطیب بغدادی؛
  16. ابن عبدالبر اندلسی
  17. بغوی؛
  18. ابن عساکر؛
  19. فخر رازی؛
  20. ابن اثیر؛
  21. نووی؛
  22. ابن سید الناس؛
  23. ابن کثیر دمشقی؛
  24. خطیب بغدادی؛
  25. ابن حجر عسقلانی؛
  26. جلال الدین سیوطی؛
  27. ابن حجر مکی؛
  28. ولی الله دهلوی.

تواتر حدیث

حدیث منزلت به اعتراف حاکم نیشابوری[۶]، جلال الدین سیوطی[۷]، صفدی[۸]، ابن عبدالبر[۹]، مزّی[۱۰] و ملّا علی متقی هندی[۱۱] متواتر است.

متقی هندی به طرق و اسانید مختلف این حدیث را نقل کرده است[۱۲]. ابن عساکر نیز این حدیث شریف را از ۲۰ نفر صحابی پیامبر نقل کرده است[۱۳]. ابن عبدالبر و مزی در اعتبار این حدیث می‌گویند: و هو من أثبت الآثار وأصحها[۱۴]؛ حدیث منزلت از ثابت‌ترین و صحیح‌ترین احادیثی است که از پیامبر روایت شده است[۱۵].

متن حدیث در نقل راویان

بخاری در صحیح با سند خود از سعد بن ابی‌وقاص، حدیث منزلت را این‌گونه نقل کرده است: رسول الله(ص) به علی(ع) فرمود: «أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى‌»[۱۶]. در موضع دیگری از صحیح بخاری آمده است: رسول خدا برای جنگ تبوک از مدینه خارج شد و علی(ع) را به عنوان خلیفه خود در مدینه باقی گذاشت. در آن هنگام علی(ع) عرضه داشت: آیا مرا خلیفه خود برای نگه داری از کودکان و زنان قرار می‌دهی؟ پیامبر(ص) فرمود: آیا به این که جایگاه تو نسبت به من، به مانند جایگاه هارون نسبت به موسی باشد راضی نیستی؟[۱۷] سعید بن مسیّب، از عامر (فرزند سعد بن ابی‌وقاص) و او از پدرش سعد حدیث منزلت را این‌گونه نقل کرده است: «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى».

اما برای اینکه مطمئن شود می‌گوید: فأحببت أن أشافه بها سعدا، فلقيت سعدا فحدثته بما حدثني عامر، فقال سعد: أنا سمعته، فقلت: أنت سمعته؟ قال: فوضع إصبعيه على أذنيه فقال: نعم وإلا فاستكتا[۱۸]؛ دوست داشتم حدیث را از خود سعد بشنوم، از این رو به دیدار سعد رفتم و حدیث منزلت را که از عامر (فرزند سعد) شنیده بودم نقل کردم. سعد گفت: خود این حدیث را شنیدم. به او گفتم تو خود شنیدی؟ سعد در حالی که انگشتانش را روی گوش‌های خود قرار داد، گفت: اگر با این دو گوش نشنیده باشم کر بشوم و اگر ندیده بودم کور بشوم. تعجب سعید بن مسیب و پیگیری وی، دلالت بر اهمیت حدیث منزلت دارد.

حدیث منزلت در صحیح مسلم به نقل از سعد بن ابی‌وقاص این‌گونه آمده است: آن وقتی که معاویه برای حج به حجاز آمد، نشستی ترتیب داد و بزرگان به دیدار او رفتند. وقتی سعد بن ابی‌وقاص به نزد او رفت، معاویه در همان مجلس به او امر کرد تا امیر المؤمنین(ع) را لعن کند. سعد بن ابی‌وقاص از لعن امیر المؤمنین خودداری کرد و به سه مورد از خصوصیات امیرالمؤمنین اشاره کرد که از جمله آنها حدیث منزلت است. سعد گفت: تا وقتی این احادیث را به یاد داشته باشم، هرگز او را لعن نخواهم کرد. در این نقل این‌گونه آمده است: وَ مِنْهَا: أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى[۱۹].

بازی با حقایق

از نظر سند هیچ تردیدی در صدور این حدیث وجود ندارد، با این حال برخی از دشمنان اهل بیت(ع) کوشیده‌اند تا به رغم نقل این حدیث در کتب معتبر و صحیح نزد اهل سنت، در سند آن خدشه کنند.

در مواقف آمده است که سیف الدین آمدی[۲۰] سند حدیث منزلت را تمام نمی‌دانسته است[۲۱] ولیکن «سیف الدین آمدی» کسی است که در منابع اهل سنت در شرح حال وی مطالبی حاکی از بی‌دینی نوشته‌اند از جمله این که «تارک الصلاة» بوده است[۲۲].

اما خدشه در سند این حدیث ناممکن است، بدین روی برخی از متعصبین پس از نا امیدی در بحث سندی، در صدد تحریف محتوای آن برآمده‌اند تا آنجا که در برخی منابع حدیث منزلت این‌گونه نقل شده است: علي مني بمنزلة قارون من موسى[۲۳]؛ جایگاه علی نسبت به من جایگاه قارون نسبت به موسی است!

این‌گونه تحریفات و تلاش‌های مضحک و حرکات مذبوحانه برای کتمان حق، هم از این واقعیت حکایت دارد که حدیث منزلت از نظر سند و دلالت بسیار محکم و روشن است و هم نشانگر بغض و کینه برخی نسبت به اهل بیت رسول خدا(ع) است؛ اما این کارها به نفع حقیقت است و بازگو کننده ناتوانی متعصّبین در انکار حدیث منزلت است.

جعل حدیث از دیگر اقداماتی است که در مقابله با عظمت حدیث منزلت واقع شده است. از سوی برخی از اهل تسنن و در پاره‌ای از منابع آنها آمده است: أبو بكر و عمر مني بمنزلة هارون من موسى[۲۴].

جعلی بودن این حدیث به قدری روشن است که آنان در کتاب‌های خود به دروغین بودن آن تصریح کرده‌اند[۲۵].[۲۶]

منابع

پانویس

  1. شرف الدین، سید عبدالحسین، المراجعات، ص۲۸.
  2. ص۸۰-۹۷.
  3. هیثمی، ابن حجر، الصواعق المحرقة، ص۶۱.
  4. میلانی، سیدعلی، نفحات الأزهار، ج۱۷، ص۱۴۹- ۱۶۲.
  5. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت امام علی»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۵۵.
  6. کفایة الطالب فی مناقب علی بن أبی طالب، ص۲۸۳.
  7. قطف الأزهار المتناثرة فی الأحادیث المتواترة، حرف الف.
  8. الوافی بالوفیات، ج۲۱، ص۱۷۸.
  9. الإستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۰۹۷.
  10. الوافی بالوفیات، ج۲۰، ص۴۸۳.
  11. مختصر قطف الأزهار، حرف الف.
  12. کنز العمال، ج۱۳، ص۱۰۵ - ۱۹۲.
  13. تاریخ مدینة دمشق، ج۱، ص۳۰۶ - ۳۹۳.
  14. الإستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۰۹۷؛ تهذیب الکمال، ج۲۰، ص۴۸۳.
  15. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲، ص ۱۴۸-۱۶۱.
  16. صحیح البخاری، ج۴، ص۲۰۹.
  17. صحیح البخاری، ج۵، ص۱۲۹.
  18. صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۰.
  19. صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۰.
  20. وی از عالمان اصولی است. کتاب وی به الإحکام فی أصول الأحکام معروف است و آراء و انظار وی مستند به این کتاب است.
  21. المواقف، ج۳، ص۶۱۸؛ همچنین ر.ک: شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۲ - ۳۶۳؛ الصواعق المحرقة، ج۱، ص١٢٢.
  22. میزان الاعتدال، ج۲، ص۲۵۹، ش۳۶۴۷؛ لسان المیزان، ج۳، ص۱۳۴، ش۴۷۰؛ تاریخ الإسلام، ج۴۶، ص۷۶؛ سیر أعلام النبلاء، ج۲۲، ص۳۶۶.
  23. تاریخ بغداد، ج۸، ص۲۶۲؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱۲، ص۳۴۹؛ تهذیب الکمال، ج۵، ص۵۷۷؛ تاریخ الإسلام، ج۱۰، ص۱۲۲.
  24. تمهید الأوائل، ص۴۶۳؛ الکامل (ابن عدی)، ج۵، ص۷۵؛ تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۳۸۳، ش۶۲۵۷؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۳۰، ص۶۰ و ۲۰۶.
  25. ر.ک: العلل المتناهیة، ج۱، ص۱۹۹، ش۳۱۲؛ میزان الاعتدال، ج۳، ص۱۲۲ و ۱۷۱-۱۷۲، ذیل شماره ۶۰۰۹ و ۳۹۰، ذیل شماره ۶۸۹۴؛ لسان المیزان، ج۲، ص۲۳؛ جامع الأحادیث، ج۱، ص۲۳؛ جامع الأحادیث، ج۱، ص۱۵۰، ش۲۳۶.
  26. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲، ص ۱۴۸-۱۶۱.