حدیث منزلت در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

جایگاه هارون نسبت به حضرت موسی (ع)

قرآن کریم، وقایع مربوط به داستان حضرت موسی(ع) را بارها نقل و گاه از برادرش حضرت هارون نیز یاد کرده است. موقعیت حضرت هارون نسبت به حضرت موسی(ع) در قرآن این‌گونه آمده است:

  1. سوره طه، از زبان حضرت موسی: ﴿وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي * وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي[۱].
  2. سوره فرقان: ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا[۲].
  3. سوره اعراف: ﴿وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ[۳].
  4. سوره مریم: ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِيًّا[۴].

آیات بالا در منظر مسلمانان بود و آنان نسبت به حضرت موسی و هارون(ع) و ارتباط آن دو با یکدیگر و مناصب حضرت هارون(ع) اطلاع کافی داشتند. در این آیات درباره حضرت هارون از چند امر سخن رفته است: ۱. وزارت؛ ۲. پشتیبانی؛ ۳. مشارکت در ابلاغ آیین؛ ۴ خلافت و جانشینی؛ ۵. نبوت.

پیامبر رابطه خود و امام علی(ع) را همانند رابطه حضرت موسی(ع) و هارون دانسته‌اند. این عنوان، از جمله شکوهمندترین عناوینی است که رسول الله(ص) با آن از امام علی(ع) یاد کرده و همسانی در رهبری بین رسول و امام را مشخص نموده است. آری، پیامبر، خاتم النبیین است و بعد از او پیامبری نیست. پس امام علی(ع) نمی‌تواند پیامبر باشد، بر خلاف هارون(ع) که پیامبر نیز بوده است. با تأمل در آیات فوق و کلام پیامبر روشن می‌شود که ایشان وزارت و خلافت امام علی(ع) را به صراحت اعلان کرده‌اند[۵].

موقعیت‌های صدور حدیث

حدیث منزلت در موقعیت‌ها و مناسبت‌های مختلف و متفاوت تکرار شده است؛ مثلاً رسول اکرم(ص) تأکید داشته‌اند که در همه جا و نزد همه کس ارتباط خاص خود را با امام علی(ع) بیان کنند. در منابع روایی شیعه و سنی، از این کلام پیامبر در این مواقع یاد شده است:

  1. اولین روز دعوت عمومی (دعوة العشیره)[۶]؛
  2. روز برادری بین مسلمانان[۷]. (روزهای اول هجرت به مدینه
  3. هنگام بستن درهای منازلی که به مسجدالنبی باز می‌شدند. پیامبر تمامی درها را بست و تنها در خانه امام علی(ع) را باز نهاد و در جواب اعتراض برخی، گفت که این بستن و باز گذاردن، امتثال فرمان الهی است؛ چون نسبت علی به او نسبت هارون به موسی است[۸]؛
  4. پس از فتح خیبر. آن‌گاه که امام علی(ع) پیروزی باور نکردنی اسلام را پس از چند شکست، هدیه آورد، پیامبر فرمود: اگر نبود که گروهی از امت من درباره تو آن گویند که مسیحیان درباره عیسی بن مریم می‌گویند، درباره تو سخنی می‌گفتم که بر هر گروه از مسلمین که بگذری خاک قدم‌هایت و باقی آب وضویت را برای شفا بردارند. همین کافی است که «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى غَيْرَ أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‌»[۹].
  5. مشهورترین نقل، در جریان غزوه تبوک است که در آن امام جانشین پیامبر در مدینه بود. گفتنی است در هر مناسبت که پیامبر از مدینه خارج می‌شد، شخصی را نماینده خود در مدینه معین می‌کرد؛ حتی اگر مدت زمان خروجش بسیار کوتاه - مثلاً یک روز - بود. در غزوه تبوک به دلیل شدت گرفتن فعالیت‌های منافقان در مدینه و خارج آن، پیامبر امام علی(ع) را جانشین خود در مدینه باقی نهاد و فرمود: یا من باید در مدینه بمانم و یا تو[۱۰]. دو حادثه مهم که تحرک منافقین را در آن روزها روشن‌تر می‌کند، عبارت‌اند از: ۱. واقعه مسجد ضرار و خراب کردن آن به امر الهی[۱۱]؛ ۲. حادثه پی کردن شتر پیامبر به قصد کشتن آن حضرت[۱۲]. این دو حادثه در محدوده زمانی نزدیک به هم نشان می‌دهد که منافقان در آن روزها حالت تشکیلاتی به خود گرفته و مجتمع شده بودند و احتمال هر خطر از ناحیه آنان وجود داشت. آنان که با حضور امام علی(ع) در مدینه، تمامی نقشه‌های خود را بر آب می‌دیدند، حمله تبلیغاتی جدیدی را آغاز کرده، گفتند: «پیامبر از امام دل چرکین است که او را همراه خود نبرده و با زنان و کودکان در مدینه باقی نهاده است!» این اعتراض موجب آن شد که منقبت و فضیلت بزرگ‌تری برای امام علی(ع) رقم خورد و آن کلام بلند پیامبر بود که فرمود: «آیا ناخشنودی از اینکه برای من همچون هارون برای موسی باشی؛ جز آن‌که پیامبر نیستی. سزاوار نیست که من بروم مگر آن‌که تو خلیفه من باشی»[۱۳].
  6. در جاهای دیگری نیز این سخن از پیامبر شنیده شده است[۱۴].[۱۵]

تواتر حدیث

حدیث منزلت از احادیث صحیح و بسیار مشهور است، منابع متعدد و مختلف روایی سنی و شیعه - حتی کسانی که سعی در پوشاندن فضایل مولی دارند - آن را روایت کرده‌اند[۱۶]. سیوطی آن را متواتر دانسته است[۱۷] و مؤلف کتاب الاستیعاب درباره آن گفته است: «این روایت از صحیح‌ترین و ثابت‌ترین روایات است و آن را سعد بن ابی وقاص و ابن عباس و ابوسعید خدری و ام سلمه و اسماء بنت عمیس و جابر بن عبدالله و گروهی دیگر - که ذکر نام آنان طولانی می‌شود - روایت کرده‌اند»[۱۸]. یکی از راویانی که این روایت را در موقعیت‌های مختلف - و خصوصاً در مقابل معاویه - نقل کرده، سعد بن ابی وقاص است. او این عنوان را همراه با دو خصوصیت دیگر از امتیازات ویژه امام علی(ع) می‌داند که نمی‌توان آنها را ارزش‌گذاری کرد و هیچ مدحی با او قابل قیاس نیست. جالب آن‌که معاویه در جواب سعد بن ابی وقاص گفته است: هیچ کس نزد من در حال حاضر لئیم‌تر از تو نیست. [تو که این مطالب را درباره امام علی(ع) می‌گویی] پس چرا او را یاری نکردی و از بیعت با او سر باز زدی؟ اگر من این مطالب را می‌شنیدم، تا آخر عمرم او را خدمت می‌کردم[۱۹].

روشن است که ادعای معاویه در ندانستن این ویژگی‌ها تجاهل است و او به خوبی از امتیازات و خصوصیات امام علی(ع) اطلاع داشته است. نقل کلام او بدین جهت است که نشان دهیم استدلال به این دلایل برای اثبات افضلیت امام بر خلافت کافی است[۲۰].

شرایط صدور حدیث

شایعه‌سازی منافقان علیه جانشین پیامبر

بعد از حرکت پیامبر به غزوه تبوک، چنان که دیدیم منافقان حرف‌هایی زده و شایعاتی پراکنده کرده بودند. مدینه از این شایعات در غلیان بود. آنها با این شایعات می‌خواستند امیرالمؤمنین (ع) را به ستوه بیاورند و کاری کنند که ایشان مدینه را برای این جنگ ترک کرده و آنها بتوانند به راحتی مدینه را به چنگ آورند و امنیت اسلام و شهر را خدشه‌دار کنند. مثلاً گفته بودند: علی دیگر مورد علاقه پیامبر نبوده و ایشان از همراهی او کراهت دارد![۲۱] گفته بودند پیامبر نسبت به علی ناخشنود بوده و غضب کرده است![۲۲] گفته بودند: پیامبر دیگر همراهی علی را مزاحمت دانسته و خواسته از او خلاصی یابد، به همین دلیل او را در شهر گذاشته و همراه خود نبرده است![۲۳] زیرا هیچ جنگی نبود که امیرالمؤمنین در آن همراه پیامبر نباشد[۲۴].[۲۵]

رفتار جانشین پیامبر علیه شایعات

با پراکنده شدن این شایعات موقعیت و جایگاه امیرالمؤمنین (ع) به عنوان جانشین پیامبر در مدینه متزلزل شده بود و حضرت می‌بایست این شایعات را از بین می‌برد؛ زیرا این جوسازی می‌توانست سرنوشت مدینه و حکومت اسلامی را در سایه تزلزل جایگاه حاکم مدینه و جانشین پیامبر در خطر بیاندازد؛ لذا حضرت لباس رزم پوشید، شمشیر به دست گرفت و خود را در سرزمین جُرف[۲۶] به پیامبر رسانید. به محضر ایشان عرضه داشت. مردم این چنین سخنانی می‌گویند. در اینجا پیامبر اکرم (ص) جایگاه امیرالمؤمنین (ع) را در یک جمله کوتاه بیان فرمود و نشان داد که ایشان چه منزلت و قربی نسبت به پیامبر و چه جایگاه مهمی در اسلام دارند. پیامبر فرمود: «أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»[۲۷]: آیا راضی نیستی برای من همانند هارون، نسبت به موسی باشی؟ جز اینکه بعد از من دیگر نبوتی نخواهد بود.

این سخن در شمار معتبرترین سخنان نقل شده از پیامبر اکرم (ص) است[۲۸] و به «حدیث منزلت» شهرت دارد. این روایت در بسیاری از کتب درجه اول و معتبر مکتب خلافت نقل شده و راویان این حدیث بیش از «بیست نفر» از صحابه می‌باشند؛ از جمله «امیرالمؤمنین (ع)» که در رأس راویان این حدیث قرار دارند و اشخاص دیگری چون جابر بن عبدالله انصاری و ابوسعید خدری و عبدالله بن مسعود و معاویة بن ابی سفیان و عبدالله بن عباس و سعد بن ابی وقاص و عمر بن الخطاب و جابر بن سمرة و ابوایوب انصاری و ابوهریره و انس بن مالک و براء بن عازب و... همگی از راویان حدیث منزلت می‌باشند[۲۹].

کنکاشی پیرامون مفهوم حدیث منزلت

اولاً: کلمه «منزلة» اسم جنس[۳۰] است؛ یعنی همه منزلت‌های هارون را در بر می‌گیرد و عمومیت دارد.

ثانیاً: این «منزلة» به یک اسم معرفه[۳۱] یعنی به اسم هارون (برادر موسی) اضافه شده و طبق نظر علمای فن، این چنین اضافه‌ای بیانگر و دلیل دیگری برای عمومیت داشتن معنای منزلة است و یک شمول و عمومیت تازه را افاده می‌کند. در این صورت معنای عبارت این‌گونه می‌شود: «آیا راضی نیستی که در همه مناصب و شئون برای من همانند مناصب و شئون هارون نسبت به موسی باشی؟»

ثالثاً: جمله استثنا «إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي» نیز در کلام پیامبر، صراحت در عموم مستثنی منه یعنی «منزلة» دارد؛ یعنی در میان شئونات فراوان پیامبر اسلام تنها یک شان و منصب (نبوت) از امیرالمؤمنین (ع) استثناء شده و مابقی مناصب و شئونات آن حضرت، برای امیرالمؤمنین (ع) ثابت است.

با توجه به این سخن، تمام نسبت‌ها و منزلت‌هایی که هارون نسبت به حضرت موسی (ع) داشته است، برای امیرالمؤمنین علی (ع) وجود خواهد داشت، جز مقام نبوت. تشبیه، تشبیه دو منزلت باهم است، نه تشبیه هارون و موسی با پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین[۳۲].

منابع

پانویس

  1. «و از خانواده‌ام دستیاری برایم بگمار * هارون برادرم را * پشتم را به او استوار دار * و او را در کارم شریک ساز» سوره طه، آیه ۲۹-۳۵.
  2. «و به راستی ما به موسی کتاب دادیم و برادرش هارون را وزیری همراه او گرداندیم» سوره فرقان، آیه ۳۵.
  3. «و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
  4. «و از سر بخشایش خود، برادرش هارون را در حالی که پیامبر بود بدو بخشیدیم» سوره مریم، آیه ۵۳.
  5. طباطبایی، سید محمد کاظم، مقاله «ادله و نصوص امامت علی»، دانشنامه امام علی ج۳، ص ۲۱۱.
  6. کراجکی، کنزالفوائد، ج۲، ص۱۷۷؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۷، ص۳۲۳.
  7. احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج۲، ص۶۶۳؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۵۳؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱۱، ص۶۳. فضائل الصحابه از محدوج بن زید نقل کرده است: رسول الله پیمان برادری بین مسلمانان برقرار کرد و سپس گفت: «یا علی تو برادر من هستی و منزلت تو نسبت به من همانند هارون به موسی است؛ به جز این که پیامبری بعد از من نیست.
  8. ابن مغازلی، مناقب علی بن ابی طالب، ص۲۵۵؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ص۲۰۲.
  9. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۱۴۰؛ خوارزمی، المناقب، ص۱۰۹.
  10. طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۲۰۳؛ محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۳ ص۲۴؛ مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۵۵.
  11. ابن هشام، السیره، ج۴، ص۱۷۴.
  12. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۲۱، ص۱۹۳.
  13. ابن حنبل، المسند، ج۱، ص۷۰۹.
  14. ر.ک: موسوعة الامام علی بن ابی طالب(ع)، ج۲، ص۱۶۲ – ۱۵۵.
  15. طباطبایی، سید محمد کاظم، مقاله «ادله و نصوص امامت علی»، دانشنامه امام علی ج۳، ص ۲۱۱.
  16. بخاری، الجامع الصحیح، ج۴، ص۱۶۰۲؛ مسلم، الجامع الصحیح، ج۴، ص۱۸۷۱؛ ابن حبان، الصحیح، ج۱۵، ص۳۷۱؛ ابن حنبل، المسند، ج۱، ص۳۸۶ و ص۳۹۰؛ همو، فضائل الصحابه، ج۲، ص۵۶۹ و ص۶۱۰؛ محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۴؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۷؛ بیهقی، السنن الکبری، ج۹، ص۶۸؛ ابن أبی عاصم، السنة، ص۵۸۶ و ص۶۱۰؛ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین، ص۱۲۱ و ص۱۲۴؛ ابن أبی شیبه، المصنف، ج۷، ص۴۹۶؛ أبو یعلی، المسند، ج۱، ص۱۹۹؛ طیالسی، المسند، ص۲۹؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱۲، ص۷۸؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۴۳۲ و ج۴، ص۲۰۴؛ بیهقی، دلائل النبوه، ج۵، ص۲۲۰؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ج۳، ص۶۲۷؛ ابونعیم، حلیة الاولیاء، ج۷، ص۱۹۶؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۷، ص۳۴۱؛ ترمذی، السنن، ج۵، ص۶۳۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۱۱۳ و ۱۱۲؛ ابن اثیر، أسد الغابه، ج۴، ص۹۹؛ ابن مغازلی، مناقب، ص۲۹؛ خوارزمی، المناقب، ص۱۰۸ و....
  17. سیوطی، الازهار المتناثره فی اخبار المتواتره، ص۷۶.
  18. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص٢۵٢.
  19. مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۴.
  20. طباطبایی، سید محمد کاظم، مقاله «ادله و نصوص امامت علی»، دانشنامه امام علی ج۳، ص ۲۱۱.
  21. فقال بعض الناس ما منعه أن یخرج به الا انه کره صحبته؛ المعجم الکبیر، ج۵، ص۲۰۳، ش۵۰۹۴؛ الطبقات، ج۳، ص۱۷؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۱۸۶.
  22. «إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّكَ إِنَّمَا خَلَّفْتَنِي اسْتِثْقَالًا وَ مَقْتاً»؛ الارشاد، ج۱، ص۱۵۶؛ کشف الغمة، ج۱، ص۳۲۸.
  23. السیرة النبویة، ج۲، ص۵۱۹. «زَعَمَ الْمُنَافِقُونَ أَنَّكَ إِنَّمَا خَلَّفْتَنِي اسْتَثْقَلْتَنِي وَ تَخَفَّفْتَ مِنِّي»؛ الارشاد، ج۱، ص۱۵۶؛ السیرة النبویة، ج۲، ص۵۱۹؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۰۳؛ البدء و التاریخ، ج۴، ص۲۳۹؛ تاریخ دمشق، ج۲، ص۳۱؛ عیون الاثر، ج۲، ص۲۶۸؛ البدایة والنهایة، ج۷، ص۱۵۵؛ سبل الهدی، ج۵، ص۴۴۱؛ السیرة الحلبیه، ج۳، ص۱۸۷.
  24. دیده بودیم همیشه مشکل جنگ‌ها را امیرالمؤمنین (ع) حل کرده بود؛ سرنوشت بدر را، احد را، خندق را و حنین را امیرالمؤمنین (ع) به نفع اسلام تغییر داده بود.
  25. جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۲۶۷.
  26. موضع علی ثلاثة امیال من المدینه، نحو الشام؛ (مراصد الاطلاع، ج۱، ص۳۲۶).
  27. صحیح بخاری، ش۳۷۰۶ و ۴۴۱۶؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۰ و ۱۸۷۱؛ المسند، ج۳، ص۸۴ و ۹۵ و ۹۷؛ ج۵، ص۱۸۰؛ ج۱۷، ص۳۷۳؛ ج۲۳، ص۹؛ ج۴۵، ص۱۴ و ۴۵۹؛ السنن الکبری، ج۵، ص۴۴؛ الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۴؛ المعجم الاوسط، ج۴، ص۲۸۴؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۰۹؛ المصنف، ج۷، ص۴۹۶(ابن ابی شیبه)؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۱۳۹؛ الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۹۷.
  28. تا آنجا که ابن تیمیه دشمن متعصب و اشکال تراش عمده صحت آن را قبول کرده است. (منهاج السنة، ج۴، ص۸۷).
  29. جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۲۶۸.
  30. اسم جنس، لفظی است که دلالت بر اصل ماهیت یک شیء می‌کند و نظر به افراد و مصادیق ندارد، به دلیل اطلاقی که دارد می‌تواند همه افراد و مصادیق را شامل شود مانند کلمه «رجل» و «شجر».
  31. اسم شخص شناخته شده.
  32. جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۲۶۹.