نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Msadeq(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۸ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۶:۲۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۸ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۶:۲۶ توسط Msadeq(بحث | مشارکتها)
مخالفان امام مهدی(ع) چه کسانی هستند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
«راحت طلبان: راحتطلبی ریشه در خودپرستی دارد و خودخواهی، منشاء همه مفاسد است. لذتطلبی حالتی را در انسان ایجاد میکند که همه معیارهای اعتقادی و اخلاقی او را دگرگون میسازد. لذتطلب، دین را به گونهای توجیه میکند که با رفاه او در تزاحم نباشد. او بیشتر به دنبال آن دسته از احکام ساده و بدون دردسر است که دنیای او در خطر نیفتد. جمعی از مسلمانان مکه، پیش از هجرت به مدینه، خدمت پیامبر رسیده ابراز میداشتند: مورد آزار دشمنانیم، اگر اجازه دهی با دشمنان میجنگیم. پیامبر میفرمود: اکنون مأمور به مبارزه نیستیم. دست نگاه دارید. نماز بخوانید و زکات بدهید. پس از هجرت به مدینه و ایجاد آرامش نسبی در آن شهر، پس از آنکه دستور جهاد نازل گشت زبان به اعتراض گشودند که خدایا، چرا فرمان نبرد دادی و آن را مدتی به تأخیر نینداختی. قرآن، ریشه ترس و وحشت آنان را راحتطلبی میشمرد و مردم را نسبت به فرجام آن هشدار میدهد[۳]. انقلاب جهانی امام زمان، بدون گذشتن از آتش و خون به پیروزی نمیرسد.
در نبرد محرومان با مستکبران، برق تیغ بلا، ایمانها را به آزمایش درمیآورد. مؤمنان راستین پیشاپیش به استقبال رفته و خود را برای بلایا آماده میکنند، ولی راحتطلبان با دستاویز قرار دادن مذهب، در پی توجیه وضع و پایگاه خویش هستند. در دوران انتظار ، بیش از همهچیز، در فکر زندگی خودند و انتظار را بیشتر در دعا و... میجویند. از برابر آیات جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با ستم، بیتفاوت میگذرند. این گروه نجات بشر و عمل به اینگونه دستورها را مربوط به زمان ظهور میدانند و مبارزه در زمان غیبت را نامشروع میپندارند.
جموداندیشان: از بامداد اسلام، ظاهرگرایان از مهمترین موانع احیای دین و تحولات اجتماعی بودهاند، کسانی که به باطن و روح و هدف دین توجه نکرده و افق درکشان فراتر از پوست و قالب را نمینگرد. دور بودن از واقعیتهای عینی، آنان را کوتهبین کرده و به خودمحوری دچار. محدود بودن درکشان نسبت به دین، موجب میشود که در زمانهای حساس، تکلیف را نشناسند و به رویارویی پیامبر و امامان کشانده شوند. در جریان نزول آیه روزه و نماز مسافر، پیامبر در سفر، دستور افطار دادند و خود روزه گشودند، ولی گروهی که به خیال مقدس مأبانه خود، هر سختی ثواب دارد، به روزه ادامه دادند. پیامبر با آنان برخورد کرد و بدیشان لقب گناهکار داد [۴]. وجود پیامبر و مخالفت صریح با این گروه، به آنان عرصه میدانداری نمیداد. پس از پیامبر، تفکر قشری و ظاهربینی در لوای حراست از سنت و جماعت، در میان مردم رایج شد و ورود نحلههای گوناگون فکری به فرهنگ اسلامی، بویژه در دوران غیبت ، آن را تشدید کرد. فرقههای گوناگون در عالم اسلام پیدا شد. ارباب مذاهب و فرق، به اسلام به عنوان دینی جامع و حیات بخش توجه نکردند و با یکسونگری به برخی از جوانب دین، زمینه ناتوانی سایر اجزاء آن را فراهم کردند. عالم تشیع نیز، از این خوان بینصیب نماند. غیبت امام و دور کردن شیعه از عرصه سیاست و اجتماع، سبب شد که حرکت اجتهاد بیشتر در حل مسائل فردی متمرکز شود و دستورات اسلام به عنوان یک سیستم اجتماعی، اقتصادی و... کمتر در کار تحقیق و تدریس قرار گیرد[۵]. امام صادق (ع) میفرماید: "آزردگیهایی که مهدی ما از سوی نادانان روزگار خود متحمل میشود، بیش از زحماتی است که به پیامبر از جاهلان زمان خود وارد شده. گفتم: و چگونه؟ فرمود: پیامبر در زمانی برانگیخته شد که مردم سنگ و درخت و چوب میپرستیدند. قائم، آنگاه که قیام کند، مردم علیه او قران را تاویل میکنند. به خدا سوگند، همانند سرما و گرما عدالت وارد سراهای آنان خواهد شد"[۶].
کافران و منافقان: در طول تاریخ اسلام، افرادی از منافقان، با سوء استفاده از آزادیهای اسلامی، وارد مسلمانان شده و با تظاهر به شعائر اسلامی، از امکانات جامعه مسلمانان، استفاده کردهاند. مصالح اسلام، ایجاب میکرد پیامبر و ائمه، با آنان مدارا کنند و از درونشان پیجویی نکنند در حکومت مهدی نیز، اینگونه افراد درصدد نفوذ در حکومت و جامعه اسلامی برمیآیند. منافقان، گاه تردستانه، تا سطح تصاحب مقامات عالی حکومت امام پیش میروند، ولی ذکاوت و قدرت امام جایی برای دستاندازی منافقان باقی نمیگذارد و شدیدا پاکسازی میشوند[۷]. دوچهرگان که آینده خود را در خطر میبینند، با پخش شایعه و همکاری با گروههای معارض، دشمنی خود را آشکار میکنند. در مناطق مرزی، با دشمنان خارجی همدست میشوند و در مرکز خلافت، کوفه، آشکارا با امام میجنگند. حضرت، پس از درهمشکستن مقاومت مخالفان، پیروزمندانه وارد کوفه میشود و منافقان را در ردیف سایر فرقههای منحرف نافرمان، از میان برمیدارد[۸]. کفار نیز، که ادعای سرکردگی مردم جهان را داشته و نهضت آزادیبخش مهدی را مانع منافع ناروای خود میبینند، در برابر حضرت صفآرایی میکنند. آنان، برای جلوگیری از مسلمان شدن مستضعفان و حاکمیت محرومان، نیرو تهیه کرده و با سپاهیان امام درگیر میشوند. امام صادق میفرماید: "مشرکان و کفار از قیام مهدی ناخشنودند"[۹]. دنیای کفر، با دستاویز قرار دادن کیش نصرانیت، با امام درگیر میشوند و به دشمنان امام، کمک میرسانند و به هنگام شکست، بدیشان پناه میدهند[۱۰]. از برخی از روایات استفاده میشود، سفیانی، مهمترین مخالف امام نیز، صلیب در گردن دارد[۱۱]. امام، طی گفتوگوهای اعتقادی و سیاسی، معارضان غیرمسلمان را همراه خود میکند و مشرکان کینهورز جنگافروز را، شکست میدهد»[۱۲].