نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Heydari(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۹:۵۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۹:۵۰ توسط Heydari(بحث | مشارکتها)
به چه دلیل برای خداوند غیبی وجود ندارد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
«هیچ چیز برای خداوند غیب به شمار نمیآید. هر آنچه غیر او است، مخلوق او است. بنابراین اگر در آیات قرآن، خداوند آگاه از غیب و شهادت معرفی میشود، غیب و شهادت نسبت به غیر خداوند مقصود است. برای خداوند متعال هیچ غیبی وجود ندارد، همه امور مشهود او هستند: عَالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ[۱]»[۲].
پاسخهای دیگر
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
«خداوند از ازل عالم است به این که چه پدیدهای با چه اوصاف و ویژگیهایی تحت تأثیر علت تامهاش موجود است باید توجه داشت که علم خداوند به پدیدههای هستی علم با واسطه یعنی علم به صورت آنها نیست بلکه خود پدیدهها با تمام وجودشان نزد او حاضرند. بنابراین علم خداوند تعلق میگیرد به حقایق عالم هستی همان گونه که در متن واقع موجودند علم خداوند علم حضوری به واقع عینی است. از سوی دیگر چون در مرتبه وجودی خداوند زمان و مکان معنی ندارد؛ علم او به پدیدههای عالم هستی در بستر زمان نیست بلکه گذشته و حال و آینده به صورت یک پارچه نزد او حاضر است اما برای ما که موجودات زمانی و محصور به زمان هستیم و تحقق عینی حوادث و پدیدهها را از دریچه زمان مینگریم، در گذشته نبوده و در آینده موجود خواهد شد بنابراین علم خداوند به مخلوقات خویش بدین معناست که: حقایق و حوادث هستی، همراه با بستر زمانیشان (گذشته و حال و آینده) به صورت یک جا در نزد خداوند حاضرند. به همین جهت این علم خداوند تأثیری در حوادث عالم ندارد و موجب تغییر آنها نمیتواند باشد چون علم خداوند علم به متن واقع و حضور عین واقع در نزد خداست یعنی علم خداوند تعلق میگیرد به مخلوقات و پدیدههای هستی، به همان صورت که در متن واقع موجودند. علم خداوند به افعال اختیاری انسان نیز بر همین منوال است»[۳].
«یکی از راههای اثبات علم الهی، همان راهی است که در اثبات همه صفات ذاتیه میتوان از آن بهره جست و آن این است که چون علم در میان مخلوقات، وجود دارد باید کاملترین مرتبه آن در آفریننده آنها موجود باشد. زیرا هر کمالی که در هر مخلوقی یافت شود از خدای متعال است و بخشنده آنها باید واجد آنها باشد تا به دیگران افاضه کند و ممکن نیست کسی که علم را به مخلوقات، افاضه میکند خودش جاهل و ناتوان باشد. پس وجود این صفت کمالی در بعضی از مخلوقات، نشانه وجود آنها در آفریدگار متعال میباشد بدون اینکه توأم با نقص و محدودیتی باشد. به دیگر سخن خدای متعال، دارای علم نامتناهی است. این برهان، علم واجب هم به ذات خویش و هم به مخلوقات را ثابت میکند.
دلیل دوم بر علم گسترده خدا و آگاهی او از همه موجودات و رویدادهای جهان، همان احاطه و نامتناهی بودن وجود اوست؛ زیرا وجودی که در همه جا حاضر باشد طبعاً از همه چیز آگاه است، همان طور که اگر وجودی محدود به زمان خاص یا مکان خاصی باشد از غیر آن زمان و مکان آگاهی نخواهد داشت. وضع بشر نسبت به گذشته و آینده و نیز نسبت به بسیاری از موجودات جهان همانند کسی است که از روزنه کوچکی قطار بسیار عظیمی را مینگرد. اما خدای بزرگ که آفریننده جهان هستی است و هیچ گونه محدودیت زمانی و مکانی و غیره در او فرض نمیشود مانند آن شخصی است که از مکانی بالاتر همه قطار را میبیند. این برهان علم الهی به موجودات، بعد از ایجاد آنها را ثابت میکند. واجب الوجود مجرد است و هر مجردی به ذات خود عالم است. پس واجب الوجود به ذات خود عالم است، دو مقدمه این برهان در فلسفه به صورت قاطع به اثبات رسیده است. در اینجا به همین مقدار اشاره میکنیم که تجرد ذات حق و مبرا بودن او از جسمیت و مادیت لازمه واجب الوجود بودن و غنای ذات حق است؛ زیرا لازمه مادیت، ترکیب و فقر و نیاز و محدودیت زمانی و مکانی و امتداد مقداری است. در توضیح مقدمه دوم گوییم: هر جا که علم مطرح میشود، حضور مطرح خواهد بود و نیز هر جا که حضور در کار باشد علم هم در کار است. با توجه به اینکه در مجردات، غیبت و حجاب مادی در کار نیست، قهراً موجود مجرد، نسبت به ذات خویش حضور دارد؛ بلکه عین حضور است. این برهان علم خداوند به ذات خویش را اثبات می کند»[۴].