زهد در اخلاق اسلامی
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل زهد (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- زهد، ملکهای است که انسان را قادر میسازد تا از تعلّقات و مشاغل دنیوی بریده، و حلال و حرام دنیا، کم و زیاد آن، و خلاصه هیچ یک از اجزاء آن، او را به خود مشغول ندارد.
- در برخی از روایات، به این مطلب به این گونه اشاره شده است، که چون از ائمه هدی(ع) درباره زهد سؤال میشد، پاسخ میدادند: "زهد در دو جمله از قرآن کریم بیان و تفسیر شده است: ﴿لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ﴾[۱][۲]
مراتب زهد
- مراتب گوناگون زهد را، اخلاقپژوهان به اسامیای چند خواندهاند. این مراتب، در روایات و نیز در کلمات دانشمندان این علم، به تفصیل آمده است. ما در اینجا بهگونه خلاصه به این مراتب اشاره میکنیم:
زهد واجب
- منظور از این نوع از زهد، آن است که آدمی از تعلّقات حرام دنیا رهائی یابد. دوری از ثروت، ریاست، شهوات جنسی و دیگر خواستنیهائی که در شمار محرّمات است، در این نوع از زهد قرار میگیرد.
- این نوع از زهد، در حقیقت گونهای از ملکه عدالت است؛ چرا که با تحصیل آن ملکه، انسان میتواند از تمامی محرّمات دوری گزیند. کسی که به ملکه زهدِ واجب زینت یابد، در روایات به عنوان زاهدترین مردمان خوانده شده است. امام صادق(ع) در این رابطه میفرمایند:"با ورعترین مردمان، کسی است که چون در مقابل عملی شبههناک قرار گرفت، توقّف کرده آن را انجام ندهد؛ عابدترین مردمان، کسی است که اعمال واجب خود را به انجام رساند؛ زاهدترین مردمان، کسی است که حرام را ترک گوید؛ پرتلاشترین مردم، کسی است که گناهان را ترک کند"[۳][۴].
زهد سلامت
- منظور از این اصطلاح، آن است که آدمی قادر بر ترک مکروهات و مشتبهات باشد، بهگونهای که به این دو نیز، همچون محرّمات بیمیل بوده به سوی آنها گرایش نیابد.
- این نوع از زهد، برای تمامی سالکان کوی کمال لازم است. چه تخلّق به اخلاق الهی، تنها با عبور از این مرحله ممکن میشود. سرّ این نکته نیز، در آن است که گرفتن مهار نفس، با غوطهور شدن در موارد مشتبه و مکروه ممکن نمینماید. معصومان(ع) در احادیثی چند به این مطلب اشاره داشتهاند؛ در این شمار است سخن پیامبر اکرم(ص):"تمامی امور، یا حلال واضح، و یا حرام واضح، و یا مواردی هستند که حلال و حرام بودن آنها روشن نیست. هرکس این موارد مشتبه را ترک کند، از حرامها نیز نجات مییابد؛ و هرکس موارد مشتبه را ترک نکند، نادانسته محرّمات را انجام داده به هلاکت خواهد رسید"[۵] و نیز سخن امیرالمؤمنین(ع): "گناهان، سرزمینهای ممنوعه خداوندند. هرکس به آنها نزدیک شود، احتمال دارد که ناخواسته در آن وارد شود" [۶][۷].
زهد کفاف
- زهد کفاف، آن است که آدمی بتواند هر آنچه بیشتر از حدّ لازم از زندگی اوست را، ترک کند. بدین ترتیب انسان تنها به حدّ لازم زندگی اکتفا کرده، از هر آنچه بیشتر از این حدّ است، گریزان میباشد.
- مؤمنان در شماری از روایات، به تحصیل این مرتبه از زهد نیز ترغیب شدهاند. در باب کفاف از "کافی" شریف، این گونه احادیث به تفصیل نقل شده است[۸].
زهد حلال
- این مرحله، برتر از مرحله پیشین است؛ به این ترتیب که انسان با بهدست آوردن این مرحله، میتواند حتّی از خواستنیهای حلال نیز صرفنظر کرده، تنها به حدّ واجب از لوازم زندگی مادّی اکتفا ورزد.
- به این نوع از زهد نیز، در شماری از روایات اهل بیت(ع) اشاره شده است. به این روایت بنگرید:امام صادق(ع) فرمودند: "تمامی خیر و خوبی در خانهای نهاده شده، و کلیدش را زهد در دنیا قرار دادهاند. ایشان(ع) ادامه دادند: پیامبر اکرم(ص) فرمودند: هیچ کس شیرینی ایمان را در قلبش نمیچشد، تا آنکه برایش تفاوتی نکند که چه کسی از دنیا بهرهمند میشود. آنگاه امام صادق(ع) افزودند: شیرینی ایمان بر قلبهای شما حرام شده است، تا آنگاه که زهد نسبت به دنیا را بهدست آورد"[۹][۱۰].
زهد نفس
- منظور از زهد نفسْ آن است، که آدمی از نفس خود نیز روی گردان بوده نفس خود و هواهای نفسانی خود را نیز نبیند؛ بلکه هوای نفس او در اراده حضرت حق فانی شده او را-همچون مردهای که میان دو دست غسّال به این سو و آن سو میافتد-ارادهای جز از اراده او- جلَّ وعلا! - نباشد. اهل عرفان این مرتبه را "فناء" مینامند. این مرتبه نیز در شماری از روایات به توضیح گرفته شده است.
- اخلاقپژوهان مسلمان، از زهد نسبت به آخرت نیز یاد کردهاند. آنان برای این مرحله از زهد اهمیّت بسیاری قائل شده، آن را توجّه تام به حضرت حق دانستهاند. این توجّه به گونهای است که گذشته از دنیای بیارزش، حتّی از لذّات اخروی نیز غفلت شده قلب انسان تنها به حضرت حق توجّه یابد و بس.
- کسی که به این مرحله بسیار دشوار دست یابد، میتواند معنای سخن امیرالمؤمنین(ع) را دریابد که: "خدایا! تو را نه از ترس آتشت و نه بهواسطه طمع در بهشتت عبادت نکردم، بلکه تو را شایسته عبادت یافتم که به عبادتت پرداختم" [۱۱][۱۲].
- قرآن کریم نیز در برخی از آیات خود، به این مقام اشاره فرموده است؛ در این شمار است: ﴿يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي﴾[۱۳]. و نیز: ﴿إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ﴾[۱۴].
- این مرتبه - که سخت رفیع بوده تنها دستیاب انگشتشماری از مردمان در هر روزگار خواهد شد-، در شمار درجات محبّت الهی قرار دارد. ما از فضیلت محبّت در این کتاب سخن داشتهایم؛ از این رو در اینجا به تکرار آن مطلب نپرداخته خواننده گرامی را به آن فصل ارجاع مینمائیم[۱۵].
- بر اساس آنچه گذشت، در مییابیم که ملکه زهد عبارت است از مساوی بودن وجود دنیا و عدم آن، به نزد کسی که این ملکه را بهدست آورده است. اینچنین کس، اگر دنیا را بهدست آورد از آن خوشحال نخواهد شد، و اگر آن را از دست بدهد بدان اندوهگین نخواهد گشت. پیامبر اکرم(ص) نیز در اشاره به همین مطلب فرمودهاند: "برای زاهد، تفاوتی ندارد که دنیا نصیب چه کسی شود" [۱۶][۱۷].
- برخی از اهل دل نیز که با بهره گیری از احادیث اهل بیت(ع)، بر آن رفتهاند که: ان الدنیا و ما فیها بمنزلة الأرض و ما فیها من الدودات و الحشرات؛ "دنیا و هر آنچه در آن است، مانند زمین و کرمها و حشراتی است که در آن است"، درست دریافته و نیکو گفتهاند!. از این رو، کسانی که زهد را "کراهت از دنیا و دشمن داشتن آن" دانستهاند، سخن به صواب نگفتهاند!؛ چه خودِ ناخوشداشتن نیز در شمار دل مشغولیهای دنیائی است، حال آنکه نمیسزد که زاهد جز از حضرت حق دل مشغولی دیگری داشته باشد. *آری! زاهدان از دنیا گریزانند، امّا دل خود را حتّی به فرار از آن نیز مشغول نمینمایند. شاید فرمایش امام معصوم(ع): "دنیا مردار است و آنانکه در طلب آنند، سگان میباشند"[۱۸]؛ نیز، اشاره به همین مطلب داشته باشد. چه در مقابل سگان، شیرمردان عرصه توحیدند که نه به دنیا، که حتّی به گریز از آن نیز توجّهی نمیکنند!.
- غزالی را در این مقام سخنی شیرین است. سخن او -با تقریر ما-چنین است: "آنکه دنیا را ناخوش میدارد به همان دنیا مشغول شده است، همانگونه که آنکه به دنیا میل و رغبت دارد، به آن مشغول است؛ چه هر چه مشغولیّت به غیر خداوند متعال باشد، حجابی است که بنده را از خدا محجوب میدارد، و هیچ حجابی بین انسان و خداوند بهجز پرداختن تو به غیر او - جلَّ وعلا! - نیست. و تو در حالت بغض دنیا همچنان به نفس خویشتن و خواستهای آن مشغولی، از این رو در این حالت هم از خداوند محجوبی، همان گونه که در حالت دوست داشتن خود و امیال خود در حجابی. و هیچ تفاوتی میان این دو حالت نیست، چرا که در هر حال مشغول بودن به دیگری، دل مشغولی است، که انسان را از خداوند باز میدارد. مثال این مطلب، آن است که عاشق در مجلسی که در آن هم رقیب حضور دارد و هم معشوق، نگران رقیب بوده از معشوق به رقیب بپردازد؛ این شرک و دوبینی است، همانگونه که اگر به نفرت از رقیب نیز مشغول شود و از معشوق روی بگرداند، همین بُغض از رقیب نیز شرک در عشق است؛ هرچند شرک در این مورد کمتر از شرک در مورد پیشین است"[۱۹]. کوتاه سخن آنکه زهد عبارت است از فراغت از تمامی تعلّقات دنیائی، هرچند آن تعلّق، ناخوش داشتن خود دنیا باشد[۲۰].
- این درجه، از چنان فضیلتی برخوردار است که خداوند در مدح آن، در قرآن کریم سخنی رانده است که از مرتبه مدح نیز فراتر است: ﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ﴾[۲۱]. مراد از این آیه، آن است که هیچ چیزی اینان را از یاد خداوند باز نمیدارد. از این رو میتوان گفت که در این آیه، خرید و فروش تنها از باب مثال ذکر شده است؛ و به همین خاطر در آیهای دیگر، ثروت و فرزندان را جایگزین آن فرموده است: ﴿لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ﴾[۲۲]؛ چه هیچ چیزی بیش از این دو انسان را به دنیا مشغول نمیسازد[۲۳].
- گریز از دام دنیا که آدمی به آن فریفته نشود، تنها برای انگشتشماری از مردان مرد حاصل میشود؛ که خداوند نفس آنان را رهائی بخشیده از این دامگه رهایشان میسازد. این رهائی تنها بهوسیله مجاهدات شرعی و ریاضتهای دینی میسّر است، که با کاشتن نهال زهد در دل، و سپس آبیاری آن ممکن میگردد؛ تا سرانجام این درخت مبارک در قلب به ثمر رسیده، آدمی را به بالاترین مقامات قرب حضرت حق واصل نماید: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ﴾[۲۴]. اینکه اهل دل همچون برّهای که از گرگ گرسنه فرار میکند، از دنیا گریزانند، بهخاطر همین تهدیدی است که در این آیه شریفه و دهها نمونه مشابه آن، ذکر شده است[۲۵].
منابع
پانویس
- ↑ "تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید"؛ سوره حدید، آیه ۲۳.
- ↑ بحار الأنوار، ج۶۷، ص۳۰۹، احادیث ۵، ۸، ۱۰، ۲۳، ۳۵.
- ↑ « أَوْرَعُ النَّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ أَعْبَدُ النَّاسِ مَنْ أَقَامَ الْفَرَائِضَ أَزْهَدُ النَّاسِ مَنْ تَرَكَ الْحَرَامَ أَشَدُّ النَّاسِ اجْتِهَاداً مَنْ تَرَكَ الذُّنُوبَ»؛ بحار الأنوار، ج۶۷، ص۳۰۵.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۵۳-۲۵۴.
- ↑ « قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) حَلَالٌ بَيِّنٌ وَ حَرَامٌ بَيِّنٌ وَ شُبُهَاتٌ بَيْنَ ذَلِكَ فَمَنْ تَرَكَ الشُّبُهَاتِ نَجَا مِنَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ أَخَذَ بِالشُّبُهَاتِ ارْتَكَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ هَلَكَ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُ»؛ اصول کافی، ج۱، ص۶۸.
- ↑ « الْمَعَاصِي حِمَى اللَّهِ فَمَنْ يَرْتَعْ حَوْلَهَا يُوشِكْ أَنْ يَدْخُلَهَا»؛ وسائل الشّیعه، ج۱۸، ص۱۲۹.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۵۴-۲۵۵.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۵۵.
- ↑ « قَالَ الصَّادِقُ(ع): جُعِلَ الْخَيْرُ كُلُّهُ فِي بَيْتٍ وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهُ الزُّهْدَ فِي الدُّنْيَا ثُمَّ قَالَ قَالَ: رَسُولُ اللَّهِ(ص) لَا يَجِدُ الرَّجُلُ حَلَاوَةَ الْإِيمَانِ فِي قَلْبِهِ حَتَّى لَا يُبَالِيَ مَنْ أَكَلَ الدُّنْيَا. ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) حَرَامٌ عَلَى قُلُوبِكُمْ أَنْ تَعْرِفَ حَلَاوَةَ الْإِيمَانِ حَتَّى تَزْهَدَ فِي الدُّنْيَا»؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۲۸.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۵۵-۲۵۶.
- ↑ « مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لَا طَمَعاً فِي جَنَّتِكَ وَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُكَ»؛ بحار الأنوار، ج۶۷، ص۱۸۶.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۵۶-۲۵۷.
- ↑ «ای روان آرمیده! به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد! آنگاه، در جرگه بندگان من درآی! و به بهشت من پا بگذار!» سوره فجر، آیه ۲۷-۳۰.
- ↑ «بیگمان پرهیزگاران در بوستانها و (کنار) جویبارانند در جایگاهی راستین نزد فرمانفرمایی توانمند» سوره قمر، آیه ۵۴.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۵۷.
- ↑ « لَا يُبَالِيَ مَنْ أَكَلَ الدُّنْيَا»؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۲۸.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۵۸.
- ↑ « الدُّنْيَا جِيفَةٌ وَ طَالِبُهَا كِلَابٌ»؛ بحار الأنوار، ج۸۴، ص۲۸۹.
- ↑ إن الكاره للدنيا مشغول بالدنيا، كما أن الراغب فيها مشغول بها، و الشغل بما سوي الله حجاب عن الله - تعالي! -، و لا حجاب بينك و بين الله الا شغلك بغيره؛ وأنت لاتزال مشغولا بنفسك و شهواتها، فلاتزال محجوبا عنه حتي أن شغلك ببغض نفسك و شهواتها، شغل عن الله، كحبك نفسك و شهواها من غير فرق لأن الشغل شغل.و مثاله مثال الرقيب في المجلس فإن التفت العاشق بالرقيب منصرفا عن المعشوق فهو شرك، وإن التفت بغض الرقيب وانصرف عن المعشوق بذلك البغض فهو أيضا - شرك في العشق، الا أن هذا أخف من ذلك.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۵۹.
- ↑ «(این چراغ) در خانههایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند و نامش در آنها برده شود؛ سپیدهدمان و دیرگاه عصرها در آنها او را به پاکی میستایند * مردانی که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی آنان را از یاد خداوند و برپا داشتن نماز و دادن زکات (به خود) سرگرم نمیدارد» سوره نور، آیه ۳۶-۳۷.
- ↑ «ای مؤمنان! مبادا داراییها و فرزندانتان شما را از یاد خداوند باز دارد » سوره منافقون، آیه ۹.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۵۹-۲۶۰.
- ↑ «ای مردم! بیگمان وعده خداوند راستین است بنابراین زندگانی این جهان شما را نفریبد و (زنهار!) آن فریبکار شما را به (آمرزش) خداوند فریفته نگرداند» سوره فاطر، آیه ۵.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۶۰.