عقل در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۴ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۵۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

چیستی و ارزش عقل

عقل، رسول باطنی

عقل در اندیشه اسلامی

  1. عقل نظری و معارف بنیادین: "عقل نظری"، جنبه ای از عقل است که به کشف واقعیت‌ها و هست و نیست‌ها، مانند خداشناسی و انسان‌شناسی می‌‌پردازد. دین‌شناسی مبتنی بر عقل، از استدلال منطقی برخوردار است؛ چه در اصل خداشناسی که امام صادق(ع) در این‌باره می‌‌فرماید: «بندگان به سبب عقل، خداوند خویش را می‌‌شناسند و می‌‌فهمند که خود آفریده هستند»[۱۱] و چه در ثبات و ماندگاری اعتقادات، همان‌گونه که امام علی(ع) می‌‌فرماید: «با خردها شناخت خدا پایدار می‌‌گردد»[۱۲].[۱۳]
  2. عقل عملی و حسن و قبح اخلاقی: وظیفۀ "عقل عملیشناخت بایدها و نبایدها، مانند تشخیص فضایل و رذایل اخلاقی و عمل به دستورهای الهی است. امام صادق(ع) دربارۀ این جنبۀ عقل می‌‌فرماید: «عقل آن است که عمل نیکو را از عمل قبیح باز می‌‌شناسند»[۱۴].[۱۵]
  3. عقلِ ابزاری و مدیریت زندگی: "عقل ابزاری"، وسیله‌ای برای سامان دادن به زندگی، مانند مدیریت سازمانی، برنامه‌ریزی درست، تشخیص سود و زیان و پیدا کردن مسیر درست برای دستیابی به اهداف زندگی است[۱۶]. در این حوزه نیز، در روایات برای به کار انداختن عقل جهت فهم درست امور و آینده‌نگری نسبت به سرانجام کارها تأکید زیادی شده است. امام صادق(ع) نقل می‌‌کند: شخصی نزد پیامبر(ص) آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! توصیه و سفارشی به من کن. آن حضرت سه بار پرسید: اگر سفارشی کنم، انجام می‌دهی؟ آن شخص در هر سه بار جواب داد: آری، ای رسول خدا! حضرت فرمود: «به تو سفارش می‌‌کنم هرگاه خواستی کاری انجام دهی، درباره سرانجام آن تدبر کن؛ اگر مایۀ رشد و هدایت بود، انجام بده و اگر مایۀ گمراهی بود، از آن بپرهیز»[۱۷].

عقل در اندیشه غربی

  1. عقل‌گرایی فلسفی که در برابر اصطلاح تجربه‌گرایی قرار دارد؛ یعنی عقل برخلاف تجربه، می‌‌تواند نظام‌های نظری و فلسفی را بنیان کند[۲۰].
  2. عقل‌گرایی کلامی‌که در برابر ایمان‌گرایی قرار دارد و گرایشی است که بر اثبات حقایق دینی به وسیلۀ براهین عقلی تأکید دارد[۲۱].
  3. عقل‌گرایی عصر روشنگری که در برابر تفکر سنتی کلیسا، جمودگرایی و خرافه‌پرستی قرار می‌‌گیرد و به نحوی عقل در همۀ حوزه‌های زندگی دنیوی بشر، اعم از علم، دین و اخلاق و غیر آن مرجع و منبع تصمیم‌گیری و جهت‌دهی است[۲۲].
  • از آنجا که تطور معنایی عقل در اروپا از دیرباز تاکنون، داستان مفصل و بغرنجی را پشت سر گذرانده است، تقسیم مذکور را می‌‌توان بیان دیگر و کامل‌تری دانست: در قرون وسطی و عهد قدرت کلیسا، میان عقل و گزاره‌های الهی تعارضی به چشم نمی‌خورد. عقل‌گرایی در قرن شانزدهم و هفدهم در برابر تجربه‌گرایی و مدافع جدی دین بود. نمونه روشن آن، عقل‌گرایی دکارتی است که مفهوم خدا را از مفاهیم فطری برشمرد و برخی دیگر، مانند مالبرانش و لایب‌نیتس با دلائل عقلی به اثبات خدا پرداختند. رویکرد عقل‌گرایی کلامی‌نیز از دو قالب حداکثری و انتقادی بیرون نبوده و در آثار دانشمندان دوره‌های مختلف غرب قابل بررسی است[۲۳].
  • اما اوج قدرت‌نمایی عقل و به زیر کشیدن قامت دین در قرن هجدهم (که آن را عصر عقل و روشنگری می‌نامند) و نوزدهم شکل می‌‌گیرد؛ زمانی که هیوم، با رویکرد نفی رابطه علی و معلولی، دفاع عقلانی از دین را محکوم می‌‌کند. لازمه این تفکر حذف دین از زندگی عمومی‌بشر در دوران مدرنیته شد؛ تا جایی که عقل در این دوره حاکمیت بی‌چون و چرا یافت و حس تنفر از دین وحیانی رواج یافت و دین طبیعی جایگزین دین آسمانی و الهی شد و عقل نه تنها در حوزۀ دین، بلکه در همۀ امور طبیعی و ماورای طبیعی فصل‌الخطاب شد و نقش محوری یافت[۲۴].

عقل در عصر ظهور

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «لَا غِنَی کَالْعَقْلِ وَ لَا فَقْرَ کَالْجَهْل»؛‏ نهج البلاغه، حکمت ۵۱.
  2. «مَا خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْک»؛‏ کافی، ج۱، کتاب عقل و جهل، ص۱۰.
  3. «إِنَّا أُمِرْنَا أَنْ نَکُونَ مَعَ الْعَقْلِ حَیْثُ کَانَ قَالَ فَشَأْنَکُمَا وَ عَرَج»؛‏ کافی، ج۱، کتاب عقل و جهل، ص۱۰.
  4. «یَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حُجَّتَیْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ(ع)وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ»؛ کافی، ج۱، کتاب عقل و جهل، ص۶۰.
  5. «الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ»؛ هدایة الأمة إلی أحکام الأئمة(ع)‏، ج۱، ص۴.
  6. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۵؛ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان. ص ۴۲۶.
  7. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۶۷- ۵۶۸.
  8. ﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ«اگر نمی‌دانید از اهل دانش بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.
  9. «الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ»؛ هدایة الأمة إلی أحکام الأئمة(ع)‏، ج۱، ص۴.
  10. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۵؛ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان. ص ۴۲۶.
  11. «فَبِالْعَقْلِ عَرَفَ الْعِبَادُ خَالِقَهُمْ وَ أَنَّهُمْ مَخْلُوقُون‏»؛ کافی، ج۱، ص۲۹.
  12. "بِالْعُقُولِ تُعْتَقَدُ مَعْرِفَتُه"؛‏ تحف العقول، ص۶۲.
  13. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۶.
  14. «عَرَفُوا بِهِ الْحَسَنَ مِنَ الْقَبِیحِ»؛ کافی، ج۱، ص۲۹.
  15. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۶.
  16. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۶.
  17. «إِنَّ رَجُلًا أَتَی النَّبِیَّ ص فَقَالَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِی فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص فَهَلْ أَنْتَ مُسْتَوْصٍ «۱» إِنْ أَنَا أَوْصَیْتُکَ حَتَّی قَالَ لَهُ ذَلِکَ ثَلَاثاً وَ فِی کُلِّهَا یَقُولُ لَهُ الرَّجُلُ نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص فَإِنِّی أُوصِیکَ إِذَا أَنْتَ هَمَمْتَ بِأَمْرٍ فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَهُ فَإِنْ یَکُ رُشْداً فَامْضِهِ وَ إِنْ یَکُ غَیّاً فَانْتَهِ عَنْهُ»؛ کافی، ج۸، ص۱۵۰.
  18. «لَمْ یُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَی تَحْدِیدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ یَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِه‏»؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۴۹.
  19. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۵.
  20. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۷.
  21. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۷.
  22. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۷.
  23. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۷.
  24. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۸.
  25. ملاحم، ص ۲۳.
  26. ر.ک: تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۴۹۸.
  27. «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا(ع)وَضَعَ یَدَهُ عَلَی رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهَا أَحْلَامُهُمْ»؛ کمال الدین، ج۲، ص۶۷۵.
  28. ر.ک: حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان. ص ۴۲۶.