نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Bahmani(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۴ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۵۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۴ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۵۶ توسط Bahmani(بحث | مشارکتها)
روایات نیز به بیانهای مختلف به ارزش و اهمیت عقل از جنبههای مختلف پرداختهاند که بهترین نمونه آن، کتاب العقل و الجهل اصول کافی مرحوم کلینی است که این بحث را فصل آغازین و مطلع مباحث کتاب خود قرار داده و به تفصیل روایات مربوط به عقل و جهل را با سندهای صحیح و معتبر جمعآوری کرده است. از جمله احادیث آن، اینکه خداوند در حدیث قدسی میفرماید: «آفریده ای محبوبتر از عقل نیافریده است»[۲]. در حدیث دیگری آمده است: «حیا و دین موظف شدند همواره با عقل ملازم باشند و از آن جدا نشوند»[۳].
بالاتر اینکه عقل بال دیگر دین است؛ همانگونه که فرمودند: «در مقابل پیامبران و امامان که حجتهای بیرونی هستند، عقلحجت درونی است»[۴]. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «عقل چیزی است که به واسطه آن خدای پرستیده میشود و انسان را سزاوار رفتن به بهشت مینماید»[۵].[۶]
از تعریفی که دربارۀ عقل گفته شد و لغزشها و غفلتهایی که در طول زندگی فراروی انسان قرار میگیرند و از دلالت عقل میکاهند، فعالسازی عقلنیازمندرسول ظاهری (الهی) است. خداوند اولیای خاص خود را در مسیر زندگیانسانها قرار داده است تا آدمیبر اساس آموزههای آنها با تعقلفطری خویش آشنا شود و مسیر اندیشه خود را مطابق با حقیقت هستی برگزیند. از اینرو خداوند در قرآن کریم بر این نکته اشاره داشته است: «اگر نمیدانید از اهل ذکر بپرسید»[۸]. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «عقل چیزی است که به واسطه آن خدای پرستیده میشود و انسان را سزاوار رفتن به بهشت مینماید»[۹].[۱۰]
عقلِ ابزاری و مدیریتزندگی: "عقل ابزاری"، وسیلهای برای سامان دادن به زندگی، مانند مدیریت سازمانی، برنامهریزی درست، تشخیص سود و زیان و پیدا کردن مسیر درست برای دستیابی به اهداف زندگی است[۱۶]. در این حوزه نیز، در روایات برای به کار انداختن عقل جهت فهم درست امور و آیندهنگری نسبت به سرانجام کارها تأکید زیادی شده است. امام صادق(ع) نقل میکند: شخصی نزد پیامبر(ص) آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! توصیه و سفارشی به من کن. آن حضرت سه بار پرسید: اگر سفارشی کنم، انجام میدهی؟ آن شخص در هر سه بار جواب داد: آری، ای رسول خدا! حضرت فرمود: «به تو سفارش میکنم هرگاه خواستی کاری انجام دهی، درباره سرانجام آن تدبر کن؛ اگر مایۀ رشد و هدایت بود، انجام بده و اگر مایۀ گمراهی بود، از آن بپرهیز»[۱۷].
از آنجا که تطور معنایی عقل در اروپا از دیرباز تاکنون، داستان مفصل و بغرنجی را پشت سر گذرانده است، تقسیم مذکور را میتوان بیان دیگر و کاملتری دانست: در قرون وسطی و عهدقدرتکلیسا، میان عقل و گزارههای الهی تعارضی به چشم نمیخورد. عقلگرایی در قرن شانزدهم و هفدهم در برابر تجربهگرایی و مدافع جدی دین بود. نمونه روشن آن، عقلگرایی دکارتی است که مفهوم خدا را از مفاهیم فطری برشمرد و برخی دیگر، مانند مالبرانش و لایبنیتس با دلائل عقلی به اثبات خدا پرداختند. رویکرد عقلگرایی کلامینیز از دو قالب حداکثری و انتقادی بیرون نبوده و در آثار دانشمندان دورههای مختلف غرب قابل بررسی است[۲۳].
اما اوج قدرتنمایی عقل و به زیر کشیدن قامت دین در قرن هجدهم (که آن را عصر عقل و روشنگری مینامند) و نوزدهم شکل میگیرد؛ زمانی که هیوم، با رویکرد نفی رابطه علی و معلولی، دفاععقلانی از دین را محکوم میکند. لازمه این تفکر حذف دین از زندگی عمومیبشر در دوران مدرنیته شد؛ تا جایی که عقل در این دوره حاکمیت بیچون و چرا یافت و حس تنفر از دینوحیانی رواج یافت و دین طبیعی جایگزین دین آسمانی و الهی شد و عقل نه تنها در حوزۀ دین، بلکه در همۀ امور طبیعی و ماورای طبیعی فصلالخطاب شد و نقش محوری یافت[۲۴].