نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Msadeq(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۴ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۴۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۴ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۴۴ توسط Msadeq(بحث | مشارکتها)
با این حال، زیرکی و دانایی او سبب شده بود تا برخلاف سنتعرب جاهلی، عضو دارالندوه شود. بزرگان مکه عضویت در "دارالندوه" برای غیر "بنیقصی" را مشروط به چهل سالگی کرده بود[۱۱]؛ ولی او در حالی که هنوز موی بر صورتش نروییده بود (یا نزدیک سی سالگی)[۱۲] عضو آن شورا شد[۱۳] و در تصمیمگیریهای بزرگان مکه طرف مشورت قرار گرفت[۱۴].
ابوجهل در پی ریاست یافتن بر مکه و مکیان بود، از همین رو، با اینکه صداقت آن حضرت را در دعوت به آیین اسلامباور داشت، از قبول اسلامخودداری کرد و در ردیف دشمنان آن قرار گرفت. وی در تحلیل خود از دعوترسول خدا(ص) میگوید: "ما و فرزندان قصی، در بزرگی به تنازع برخاستیم؛ اطعام کردند، اطعام کردیم تا به نزدیک هم رسیدیم؛ گفتند: از ما پیامبری است، این را دیگر نفهمیدیم. به خداسوگند! هرگز تصدیقش نخواهیم کرد"[۱۶].اخنس بن شُرَیق در دیدار با ابوجهل از وی میپرسد: "نظرت درباره محمد(ص) چیست؟ او در ادعای خود صادق است یا کاذب؟" ابوجهل در پاسخ میگوید: "محمد راستگوست و به یقیندروغ نمیگوید؛ اما اگر منصبهای لواء (پرچمداری)، سقایت، حجابت، ندوه و نبوت در دست "بنیقصی" باشد، دیگر برای دیگر طایفهها چه میماند؟"[۱۷]ریاستطلبیابوجهل در این گزارش به خوبی مشهود است.
با توجه به این موارد، میتوان ابوجهل را در زمره افرادی دانست که آگاهانه و از روی عناد، با پیامبر(ص) به نزاع برخاسته بودند. اکنون به بیان نمونههایی از رفتارابوجهل با آن حضرت میپردازیم[۱۸]:
هنگامی که در دارالندوه برای تصمیمگیری درباره آن حضرت جلسه تشکیل شد، پس از مطرح شدن آرای مختلف درباره چگونگی برخورد با پیامبر(ص)، ابوجهل پیشنهاد کرد که از هر قبیلهای فردی دلاورانتخاب شود و هر کدام ضربهای به محمد(ص) وارد کنند تا همه قبایل در قتل او شریک باشند و خون ایشان در میان قبیلهها پخش شود. در این صورت قبیلهرسول خدا(ص) قادر نخواهد بود با همه قبایل وارد جنگ شود و به گرفتن خونبها رضایت خواهد داد. این پیشنهاد مورد پسند واقع شد[۳۰]. شبی که قرار بود این طرح اجرا شود، ابوجهل در جمعی که برای حمله به رسول الله(ص) آماده شده بودند حاضر شد و آنان را برای قتل پیامبر(ص) ترغیب کرد[۳۱]. امداد الهی، باعث هجرت ایشان به مدینه و خنثی شدن این نقشه شد[۳۲][۳۳].
مفسران، در ذیل آیات فراوانی از ابوجهل نام بردهاند که ما در این نوشتار تنها به طرح چند مورد اکتفا میکنیم:
﴿وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ﴾[۵۰]. فردی که طرح قتلرسول الله(ص) را در دارالندوه پیشنهاد کرد، ابوجهل بود[۵۱].
﴿أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ﴾[۵۲]. در ذیل این آیات آمده است که جمعی از سران مکه که نام ابوجهل نیز در میان آنان دیده میشود نزد ابوطالب رفتند تا وی، محمد(ص) را از راهی که در پیش گرفته است بازدارد[۵۳].
﴿أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَى عَبْدًا إِذَا صَلَّى﴾[۵۴]. درباره این آیه گفتهاند: ابوجهلتصمیم گرفت که اگر پیامبر(ص) را در نماز ببیند، گردن او را بزند[۵۵].
﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ﴾[۵۶]. درباره این آیه آمده است که ابوجهل میگفت: "هرگاه محمد(ص) قرآن میخواند، هیاهو کنید و فریاد بکشید تا معلوم نشود چه میگوید”[۵۷][۵۸].
↑ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۹۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۳۴.
↑محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۲۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۱۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۸؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۷۲۵.
↑ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۹۸-۲۹۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۱، ص۱۵۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱۲، ص۱۹۰؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸ ص۶۴۹.
↑ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۱۷۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۱-۳۷۲.
↑«و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ میباختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ میباختند و خداوند تدبیر میکرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.
↑محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۱۵۰؛ شیخ طبرسی، جوامع الجامع، ج۲، ص۱۶.
↑«آیا (همه) خدایان را خدایی یگانه کرده است؟ بیگمان این چیزی شگفت است و سرکردگان آنان راه افتادند (و به همراهان خود گفتند): بروید و در (پرستش) خدایان خود شکیبا باشید که این چیزی است که (از شما) میخواهند ما چنین چیزی در آیین واپسین نشنیدیم، این جز دروغبافی نیست» سوره ص، آیه ۵-۷.
↑محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۳، ص۷۹؛ شیخ طبرسی، جوامع الجامع، ج۳، ص۴۲۷.
↑«به من بگو آن کس که بندهای را چون به نماز ایستد باز میدارد» سوره علق، آیه ۹-۱۰.
↑محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳۰، ص۱۶۳.
↑«و کافران گفتند: به این قرآن گوش ندهید و در (هنگام خوانده شدن) آن، سخنان بیهوده سر دهید باشد که پیروز گردید» سوره فصلت، آیه ۲۶.
↑مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل بن سلیمان، مصحح عبدالله محمود شحاته، ج۳، ص۷۴۱.