اوس بن قیظی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۴ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۴۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اوس بن قیظی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

نام و نسب او اوس بن قیظی بن عمرو بن زید بن جشم بن حارثه انصاری و او یکی از صحابه پیامبر اسلام(ص) است. او و دو پسرش، کنانه و عبدالله در جنگ احد شرکت کردند و وقتی پسر سومش عرابه هم خواست در جنگ شرکت کند، رسول خدا(ص) به خاطر سنّ کم او اجازه نداد و او را مانند بسیاری از فرزندان مهاجران و انصار از میدان جنگ باز گرداند[۱][۲].

اَوس و جنگ خندق

أوس بن قیظی در جنگ خندق و در حضور مردان قوم خویش به پیامبر اکرم(ص) گفت: “ای پیامبر! خانه‌های ما بی‌حفاظ است، اجازه بده به سوی قوم خویش بازگردیم”[۳]؛ در این هنگام این آیه نازل شد: ﴿يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارًا[۴][۵][۶].

اوس و ماجرای اختلاف

نکته جالب زندگی اوس، آن است که نزدیک بود به خاطر او و یک نفر از طایفه خزرج، دوباره جنگ بین قبیله‌های اوس و خزرج تکرار شود؛ خلاصه داستان چنین است: روزی شاس بن قیس یهودی که با اسلام و مسلمانان دشمنی بسیاری داشت، از کنار افرادی از قبیله‌های اوس و خزرج که دور هم نشسته و در حال صحبت کردن بودند، عبور کرد. او وقتی این الفت و برادری و مهربانی را که پس از یک قرن جنگ و نزاع بین این دو طایفه ایجاد شده، بود مشاهده کرد، ناراحت شد و با خود گفت این اتحادی که بین این دو طایفه ایجاد شده در این سرزمین برای ما جای زندگی نمی‌گذارد و در صدد برآمد تا آن جنگ و نزاع خاموش شده را دوباره روشن سازد. پس به جوانی یهودی گفت: “برو در میان این جمعیت و از جنگ بعاث (آخرین جنگ میان اوس و خزرج) یاد کن و از اشعاری که در آن موقع هر یک از ایشان در مقابل دسته دیگر می‌سرودند و به فراموشی سپرده شده است بخوان تا دو طایفه تحریک شده و زمینه اختلاف ایجاد شود. جوان یهودی هم این کار را کرد و این دو دسته هر یک به بیان افتخارات خود پرداختند تا آنکه کار به جایی رسید که اوس بن قیظی از طایفه اوس و جبار بن صخر از قبیله خزرج با هم به جدال برخاستند و یکی از آن دو به دیگری گفت: “اگر می‌خواهید همان جنگ‌ها را از سر می‌گیریم”. هر دو طایفه به پشتیبانی از افراد خود برخاستند و بانگ السلاح السلاح بلند شد و به همدیگر گفتند: وعده‌گاه ما حرّه است و در ادامه دو قبیله آماده جنگ، در بیرون مدینه اجتماع کرده و در مقابل یکدیگر صف آرایی کردند. وقتی پیامبر اکرم(ص) از این موضوع باخبر شد، با تعدادی از مهاجران به نزد ایشان آمد و به آنها فرمود: “ای گروه مسلمانان! از خدا بترسید و دوران جاهلیت را زنده نکنید؛ آیا به رسم جاهلیت و کارهای گذشته بر می‌گردید با آنکه من در میان شمایم؟ آیا پس از آنکه خدا شما را هدایت فرمود و به وسیله اسلام شما را عزت بخشید و آثار وحشی‌گری را از میان برداشت و از کفر نجاتتان داد و در میان شما الفت و مهربانی قرار داد، دوباره به کفر باز می‌گردید؟” انصار به لغزش خود پی برده سلاح‌ها را انداخته و گریستند. سپس افراد دو قبیله به هم پیوستند و به همراه پیامبر(ص) به مدینه بازگشتند و خدای متعال با دست پیامبر بزرگوارش آتش فتنه را خاموش گردانید و نیرنگ دشمنان اسلام را نابود ساخت[۷].

آیات زیر نیز درباره شاس بن قیس نازل شد: ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ الله مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا وَأَنْتُمْ شُهَدَاءُ وَمَا الله بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ * يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ * وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ الله وَفِيكُمْ رَسُولُهُ وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِالله فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۸][۹][۱۰].


جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. تاریخ الطبری، طبری، ج۱۱، ص۵۳۵ و اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۱۷۵.
  2. ضائفی، راحله، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۵۰۲.
  3. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۳، ص۲۳۹.
  4. «و هنگامی که دسته‌ای از ایشان گفتند: ای مردم مدینه! جای ماندن ندارید پس بازگردید و دسته‌ای (دیگر) از آنان از پیامبر اجازه (بازگشت) می‌خواستند؛ می‌گفتند خانه‌های ما بی‌حفاظ است با آنکه بی‌حفاظ نبود، آنان جز سر گریز (از جنگ) نداشتند» سوره احزاب، آیه ۱۳.
  5. السیرة النبویة، این هشام، ج۱، ص۵۲۴.
  6. ضائفی، راحله، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۵۰۲.
  7. .الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۳۰۶.
  8. «بگو: ای اهل کتاب! چرا مؤمنان را از راه خداوند باز می‌دارید و آن را با آنکه خود (به درستی آن) گواهید کژ می‌خواهید و خداوند از آنچه می‌کنید غافل نیست * ای مؤمنان! اگر از دسته‌ای از کسانی که به آنان کتاب داده شده است فرمانبرداری کنید شما را پس از ایمانتان به کفر باز می‌گردانند * و چگونه کفر می‌ورزید در حالی که آیات خداوند را برای شما می‌خوانند و پیامبر او در میان شماست و هر کس به خداوند پناه آورد به راهی راست راهنمایی شده است» سوره آل عمران، آیه ۹۹-۱۰۱.
  9. التبیان، شیخ طوسی، ج۲، ص۵۴۲؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ص۲ و أسباب النزول، واحدی، ص۱۰۰-۹۹.
  10. ضائفی، راحله، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۵۰۳.