عکبر بن جدیر اسدی
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
مقدمه
- عکبر از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) بود. و از مردان شجاع، دلاور و از افراد پارسا و سخنوران عصر خود بود و در جنگ جمل و صفین حضرت علی(ع) را یاری کرد[۱].
تلاش عکبر در جنگ جمل و صفین
- طبق نقل شیخ مفید؛ وی در جنگ جمل در رکاب حضرت علی(ع) با ناکثین جنگید و در همین نبرد فرماندهی پیاده نظام قبیله اسد را عهدهدار بود و محمد بن طلحه را به هلاکت رسانید[۲].
- عکبر این مرد پارسا و سخنور، روزی در صفین در برابر حضرت علی(ع) برخاست و گفت: ای امیرمؤمنان، ما را از خداوند عهدی در دست است که با وجود آن به مردمان نیازی نداریم، ما بر شامیان گمان پایداری داشتیم و ایشان نیز از ما انتظار پافشاری داشتند، ما پافشاری کردیم و آنان نیز پایداری نمودند. من از پایداری دنیادوستان در برابر پافشاری آخرت جویان و نیز از شکیبایی اهل حق در برابر اهل باطل و دلدادگان به دنیا در شگفت شدم، بعد نگاه کردم و چیزی که بیشتر مرا به عجب وامیداشت جهل و نادانیام به این آیۀ شریفه است: ﴿الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ﴾[۳]. پس از این سخنان امیرالمؤمنین علی(ع) در حق وی دعا کرد و او را ستایش نمود [۴].
- نصر بن مزاحم نقل میکند: یکی از روزهای جنگ صفین عوف بن مجزأة از شجاعان سپاه معاویه به صحنۀ جنگ آمد و فریاد زد: اهل عراق! آیا کسی هست که شمشیرش به او عصیان کرده باشد و به جنگ من بیاید؟ کسی حاضر نشد با وی نبرد کند، از اینرو عراقیها فریاد برآوردند عکبر مرد میدان اوست و با او بجنگد، لذا عکبر این پارسای دلاور به تنهایی به میدان او رفت و با او جنگید و مردم نظاره میکردند و این دو دلاور به همدیگر نیزه میزدند و جنگ میکردند، ولی ناگهان عکبر چنان ضربهای به عوف زد که نقش بر زمین شد و به هلاکت رسید و بلافاصله یکه و تنها به جایگاه معاویه پیش روی کرد. در این هنگام محافظان و اطرافیان معاویه شمشیرها و نیزهها را کشیدند و دور معاویه حلقه زدند و از پیشروی عکبر جلوگیری نمودند. عکبر از دور صدا زد: "ای پسر هند! من غلام اسدیام و تو سزاوار مرگ و هلاکت هستی". اما دیگر نتوانست جلو برود و به سپاه امام(ع) بازگشت.
- امیرمؤمنان(ع) از این همه جرئت و همت عکبر در تعجب شد لذا به او فرمود: "این چه کاری بود که کردی و خود را به سراپرده خیمه معاویه نزدیک ساختی؟ دیگر خودت را به هلاکت نینداز". او پاسخ داد: یا علی! قصدم هلاکت و نابودی پسر هند بود.
- آری، در رکاب امیرمؤمنان این چنین شیردلان با ایمان و عاشقان به راه اهلبیت پیامبر بودند و جنگیدند اما در آخر امر جمعی ظاهر بین و یا افراد دودل و دنیاپرست فریب حیله و مکر معاویه را خوردند و نگذاشتند یاران راستین علی(ع) کار معاویه را یکسره نمایند و اسلام محمدی را از شرّ این حاکم دغل باز و به ظاهر مسلمان نجات دهند.[۵]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۰۱۲.
- ↑ الجمل، ص۳۲۱.
- ↑ «الف لام میم * آیا مردم پنداشتهاند همان بگویند ایمان آوردهایم وانهاده میشوند و آنان را نمیآزمایند؟ * و بیگمان پیشینیان آنان را (نیز) آزمودهایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب میشناسد و دروغگویان را (نیز) نیک میشناسد» سوره عنکبوت، آیه ۱-۳.
- ↑ وقعة صفین، ص۴۵۰.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۰۱۲-۱۰۱۴.