بنی لیث بن بکر
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
مقدمه
بنیلیث، قبیلهای بزرگ[۱] از بنی کنانه عدنانی[۲] و از نسل ابوحی[۳] لیث بن بکر بن عبد مناة بن کنانة[۴] بودند. نسل او بیشتر از جانب پسرانش عامر، سعد و جندع به تیرهها و طوایف بسیاری فزونی یافت[۵]. بنیجندع و بنیسعد (با دو تیره بنی غیرة و بنیجدی) از شاخههای اصلی بنولیث بودند.[۶]
قبیله بنیلیث، پیش از اسلام در اطراف شهرهای مکه،[۷] مدینه [۸] و در مناطقی چون کدید [۹] ودّان [۱۰]و ینبع [۱۱]میزیستند. کوه بلند شراة یا شراء در عسفان به این قبیله و بنیظفر و دو کوه بزرگ نهبان به این قبیله و مزینه اختصاص داشته است.[۱۲] بیشتر این مکانها در منطقه تِهامه حجاز واقع شده است. تهامه به ناحیه جنوبی حجاز در امتداد دریای سرخ گفته میشود.[۱۳] از گزارشهای پراکنده برمیآید که بنیلیث با توجه به موقعیت جغرافیایی خود از منابع آبی و زمینهای حاصلخیز بهرهمند بوده، به کشاورزی و دامداری اشتغال داشتند. آنان در سرزمین تهامه دارای نخلستانهای خرما، باغهای میوه و کشتزارهای سبزی و دانههای روغنی بودهاند،[۱۴] افزون بر این، از گیاهان و درختان فراوان در کوههای شراة و نهبان برای مصارف گوناگون استفاده میبردهاند.[۱۵] از گزارشهایی که در خصوص پرستش بت هبل توسط خزیمه،[۱۶] جدّ کنانه و نیز بت سعد توسط فرزندان کنانه[۱۷] موجود است، چنین برمیآید که بنیلیث نیز چون نیاکان کنانی خود، آنها را میپرستیدند.
آنچه از آداب دوره جاهلی بنی لیث بیش از همه شهرت دارد و در قرآن نیز انعکاس یافته، مهماننوازی آنان است. گزارشهای موجود همگی بر این نکته تأکید دارند که هیچ یک از اعضای بنیلیث بدون مهمان غذا نمیخوردند. آنها جداگانه غذا خوردن را بر خود حرام کرده بودند. گاه از صبح تا شب به انتظار مهمان میماندند و اگر شتر شیردهی همراه داشتند، منتظر مینشستند تا کسی بیاید و با هم شیر بیاشامند.[۱۸]
برخی گزارشها با اشاره به عادت بنیلیث گفتهاند: اگر کسی را نمییافتند تا با هم غذا بخورند چیزی نمیخوردند.[۱۹] گفته شده: بنیلیث خوی مهماننوازی را از حضرت ابراهیم(ع) به ارث برده بودند [۲۰] و تا پس از آمدن اسلام نیز بر آن بودند. با نزول آیه ﴿لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَالَاتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۲۱]، مسلمانان بنیلیث در عمل به این سنت خود مخیر شدند[۲۲]
درگیری بنیلیث با قریش،[۲۳] هذیل،[۲۴] هوازن،[۲۵] خزاعه،[۲۶] بنی غفار،[۲۷] بنیضمره،[۲۸] بنیالدیل[۲۹] و همکاری آنان با بنوکنانه در جنگهای "ایام الفجار" بخشی از تاخت و تازهای این قوم در زمان جاهلی بوده است.[۳۰]
بنی لیث در عصر پیامبر
پیامبر(ص) دوران شیرخوارگی را در میان بنی سعد و در کنار حلیمه سعدیه از بنولیث سپری کرد.[۳۱] با گسترش اسلام برخی از بنیلیث با انکار پیامبر به مخالفت و دشمنی با او برخاستند [۳۲] و برخی دیگر با پذیرش دعوت پیامبر، مسلمان شده و گاه حضرت را در پیشبرد اهدافش یاری میکردند که در آن میان میتوان به حضور برخی از افراد این قبیله در فتح مکه و غزوه حنین اشاره کرد،[۳۳] چنانکه برخی از آنان با سرودن اشعاری در مدح پیامبر، آن حضرت را میستودند [۳۴] و برخی به حضرت هدیهای میدادند؛[۳۵] همچنین برخی از آنان برای درمان بیماری خود نزد پیامبر میآمدند.[۳۶]
بر اساس گزارشی، پیامبر مُلیکه بنت کعب لیثی را در سال هشتم هجرت هنگام فتح مکه به همسری خود برگزید؛ اما برخی، ازدواج پیامبر با زنی لیثی یا کنانی را نمیپذیرند.[۳۷] بنیلیث در عامالوفود به ریاست صعب بن جثامه (پرچمدار بنیلیث در فتح مکه)[۳۸] نزد پیامبرآمدند.[۳۹] بنیلیث برای رفع مخاصمه میان خود و دیگران نیز از پیامبر میخواستند تا میان آنان داوری و حکم کند. پیامبر نیز با صدور احکام و فرمانهای ویژه، به مخاصمات آنان پایان میداد.[۴۰] مفسران از این درگیریها یاد کردهاند. چنانکه ذیل سوره نصر آمده اعضای قبیله خزاعه در سال فتح مکه به انتقام یکی از کشتگان خود در جاهلیت، مردی را از بنی لیث کشتند.[۴۱] ذیل آیات ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِكُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ ﴾[۴۲].[۴۳] و ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا﴾[۴۴].[۴۵] و ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۴۶].[۴۷] نیز نقل شده که فردی از بنی هاشم در عصر جاهلی در ستیز بنیلیث و هذیل کشته شد و پیامبر در فتح مکه [۴۸] (سال هشتم) یا حجةالوداع [۴۹] (سال دهم) از خون او درگذشت و برای پایان دادن به دشمنیهای پیشین دستور داد از هرگونه انتقام خودداری ورزیده، با دریافت دیه یا انجام قصاص از ادامه درگیریهای قبیلهای بپرهیزند.[۵۰]
بنی لیث پس از پیامبر
بنیلیث پس از پیامبر در جنگهای ارتداد و فتوحات شرکت کردند و با توجه به تعدد تیرههای لیثی نمیتوان موضعگیری یکسانی را از آنان انتظار داشت. برخی از آنان از کارگزاران عمر و عثمان بودند.[۵۱] برخی هم در قتل عثمان نقش داشتند، چنانکه عروة بن شُییم از تیره بنی سعد و از بزرگان لیثی ساکن مصر همراه دیگر مصریان بر ضدّ عثمان شورید. وی پیش از قتل عثمان با مروان بن حکم جنگید و زخمی شد؛ اما همچنان بر قتل عثمان مصمم بود و بر عزم خود اصرار میورزید.[۵۲]
بخشی از بنیلیث در نبردهای جمل، صفین و نهروان در سپاه امام علی(ع) حضور داشتند [۵۳] و برخی از آنان پس از شهادت آن حضرت در حضور معاویه شجاعانه به تمجید امام و نکوهش معاویه پرداختند.[۵۴] نصر بن سیار از شاعران، خطیبان و والیان اموی شام نیز لیثی بود واز سال ۱۲۰ هجری بر خراسان حکم راند.[۵۵] بنیلیث پس از پذیرش اسلام و گسترش فتوحات به شهرهایی چون مکه،[۵۶] مدینه،[۵۷] بصره،[۵۸] کوفه،[۵۹] شام [۶۰] و مصر [۶۱] مهاجرت کردند. محله و کوچه بنیلیث در شهر مدینه، پس از هجرت آنان به این شهر، معروف بوده است،[۶۲] همچنان که در شهر بصره نیز دارای محلهای بودهاند.[۶۳].[۶۴]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ وفیات الاعیان، ج ۲، ص ۹۲.
- ↑ جامع انساب قبائل العرب، ص ۱۲۴؛ معجم قبائل العرب، ج ۳، ص ۱۰۱۹.
- ↑ تاجالعروس، ج ۳، ص ۲۶۲، «لیث».
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۸۳ ـ ۸۴.
- ↑ جمهرة النسب، ج ۱، ص ۱۹۵؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۸۵.
- ↑ جمهرة النسب، ص ۱۹۵ ـ ۲۰۸؛ انساب الاشراف،، ج ۱۱، ص۸۵ ـ ۱۰۶.
- ↑ جامع انساب قبائل العرب، ص ۱۲۴؛ معجم قبائل العرب، ج ۳، ص ۱۰۲۰.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج ۷، ص ۳۷۴.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۷۵۰.
- ↑ معجم البلدان، ج ۵، ص ۳۶۵؛ الطبقات، ابن خیاط، ص ۶۷.
- ↑ معجم البلدان، ج ۵، ص ۴۵۰؛ معجم قبائل العرب، ج ۳، ص ۱۰۲۰.
- ↑ معجمالبلدان، ج ۳، ص ۳۳۱ ـ ۳۳۲؛ ج ۵، ص ۳۱۴ ـ ۳۱۵؛ معجم معالمالحجاز، ج ۵، ص ۲۷، ۲۹ ـ ۳۰؛ ج ۶، ص ۹۹ - ۱۰۲.
- ↑ قلائد الجمان، ص ۱۸؛ معجم معالم الحجاز، ج ۲، ص ۴۷ ـ ۵۱.
- ↑ معجمالبلدان، ج ۵، ص ۳۱۴ ـ ۳۱۵؛ معجم معالم الحجاز، ج۱۰، ص ۳۷ ـ ۴۰؛ ج ۷، ص ۲۰۴ ـ ۲۰۶.
- ↑ معجمالبلدان، ج ۳، ص ۳۳۱؛ ج ۵، ص ۳۱۴ ـ ۳۱۵؛ معجم معالم الحجاز، ج ۵، ص ۲۷، ۲۹ ـ ۳۰؛ ج ۹، ص ۹۷ ـ ۹۸.
- ↑ الاصنام، ص ۲۸.
- ↑ الاصنام، ص ۳۷.
- ↑ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۳۰۴؛ کشفالاسرار، ج ۶، ص ۵۶۸؛ مجمعالبیان، ج۷، ص ۲۴۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص ۳۷.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص ۲۰۸.
- ↑ «بر نابینا و بر لنگ و بر بیمار و بر شما گناهی نیست که از (خوراک و آذوقه) خانههای خویش بخورید یا از خانههای پدرانتان یا خانههای مادرانتان یا خانههای برادرانتان یا خانههای خواهرانتان یا خانههای عموهایتان یا خانههای عمّههایتان یا خانههای داییهایتان یا خانههای خالههایتان یا آن خانهای که کلیدش را در اختیار دارید یا (خانه) دوستتان؛ نیز (بر شما گناهی نیست) در اینکه با هم یا پراکنده غذا بخورید پس چون به هر خانهای در آمدید به همدیگر درود گویید، درودی خجسته پاکیزه از نزد خداوند؛ بدین گونه خداوند آیات را برای شما روشن میدارد باشد که خرد ورزید» سوره نور، آیه ۶۱.
- ↑ اسبابالنزول، ص ۲۷۶ ـ ۲۷۷؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۳۰۴؛ مجمعالبیان، ج ۷، ص ۲۴۶.
- ↑ المحبر، ص ۲۴۶؛ المنمق، ص ۱۱۳ ـ ۱۲۳.
- ↑ المغازی، ج ۳، ص ۹۲۴؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۴، ص ۳۵؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۱۰.
- ↑ المنمق، ص۱۸۴؛ الاغانی، ج۱۴، ص ۱۴۴؛ ج۲۲، ص ۷۵ ـ ۷۷.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۸۶؛ جامع انساب قبائل العرب، ص۱۲۴؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۵۱۰.
- ↑ الاغانی، ج ۲۱، ص ۲۱.
- ↑ المنمق، ص ۱۳۲ ـ ۱۳۵.
- ↑ الاغانی، ج ۱۲، ص ۳۵۲.
- ↑ محمدی یدک، علی، مقاله «بنی لیث بن بکر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۴۵۶.
- ↑ جمهرة النسب، ج ۱، ص ۱۹۸.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۸۲۰؛ ص ۸۹۶؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۵۸.
- ↑ المصنف، ج ۶، ص ۱۸۲؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۳۴۷؛ الاصابه، ج۵، ص ۲۸۴.
- ↑ تاریخ مدینه، ج ۲، ص ۵۰۰ ـ ۵۰۱.
- ↑ دلایل النبوه، ج ۶، ص ۲۳۰.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۱۱۷، ۱۷۶ ـ ۱۷۷.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۸۲۰؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۸.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۷۹.
- ↑ المغازی، ج ۳، ص ۹۱۹ ـ ۹۲۰.
- ↑ صحیح البخاری، ج ۸، ص ۴۹؛ صحیح مسلم، ج ۴، ص ۴۶۴؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۵۱۰؛ دلایل النبوه، ج ۵، ص ۸۴.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و اگر مؤمنید آنچه از ربا که باز مانده است رها کنید و اگر (رها) نکردید پس، از پیکاری از سوی خداوند و فرستاده وی (با خویش) آگاه باشید و اگر توبه کنید سرمایههایتان از آن شماست، نه ستم میورزید و نه بر شما ستم میرود» سوره بقره، آیه ۲۷۸-۲۷۹.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۶۷۴؛ روض الجنان، ج ۴، ص ۱۰۹.
- ↑ «مردان سرپرست زنانند بدان روی که خداوند برخی از آنان را بر برخی دیگر برتری داده است و برای آنکه مردان از داراییهای خویش میبخشند؛ پس زنان نکوکردار، فرمانبردارند؛ در برابر آنچه خداوند (از حقوق آنان) پاس داشته است در نبود شوهر پاس (وی) میدارند و آن زنا» سوره نساء، آیه ۳۴.
- ↑ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۵۲۳.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۷۹.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۴، ص ۳۵.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۶۰۳.
- ↑ محمدی یدک، علی، مقاله «بنی لیث بن بکر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۸۰.
- ↑ انسابالاشراف، ج ۱۱، ص ۱۰۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۷۵.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۴۲؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۹۱.
- ↑ جمهرةالنسب، ج ۱، ص ۲۰۲ - ۲۰۵؛ النسب، ص ۲۲۵؛ انسابالاشراف، ج ۱۱، ص ۹۷ ـ ۹۸.
- ↑ جمهرة النسب، ج ۱، ص ۲۰۸؛ البیان والتبیین، ج ۱، ص ۴۷ ـ ۴۸.
- ↑ الطبقات، ابن خیاط، ص ۶۸ ـ ۶۹.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۲۴۷، ۲۶۲ ـ ۲۶۳، ۲۶۸.
- ↑ الطبقات، ابن خیاط، ص ۶۷ ـ ۶۸؛ الکامل، ج ۵، ص ۵۶۳.
- ↑ الطبقات، ابن خیاط، ص ۶۸ ـ ۶۹.
- ↑ الطبقات، ابن خیاط، ص ۶۹.
- ↑ معجم البلدان، ج ۳، ص ۲۲؛ صبح الاعشی، ج ۱، ص ۴۰۴؛ معجم قبائل العرب، ج ۳، ص ۱۰۲۰.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۵، ص ۴۴، ۴۱۹؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص ۲۴۷.
- ↑ الکامل، ج ۵، ص ۵۶۳.
- ↑ محمدی یدک، علی، مقاله «بنی لیث بن بکر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.