بحث:حبشه در تاریخ اسلامی

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۹ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۲۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

  • "حبشه" به معنای جماعتی است که از قبیله واحدی نیستند و از آنجا که ملت حبشه از قبیله واحدی نبودند، به آنها "احابیش" گفته‌اند[۱]. اهل حبشه، گروهی از حامیان یا کوشیان و یا سامیان بودند[۲] که به علت نزدیکی شبه جزیره عربستان به سواحل آفریقا، بین سال‌های هزار تا چهارصد پیش از میلاد، از جنوب جزیرة العرب به کناره‌های شرقی آفریقا مهاجرت کرده بودند[۳]. هجرت‌های "سبئیون" را در سده‌های ششم و پنجم پیش از میلاد باید از جمله این مهاجرت‌ها دانست. با ورود سبئیون در قرن ششم پیش از میلاد، به منطقه‌ای به نام "تعزیه" در "اریتره" پایه‌های نخستین دولت حبشه شکل گرفت[۴]. حتی گفته‌اند که اسم حبشه برگرفته از کوهی به نام "حبیش" در یمن است که با ساکن شدن یمنی‌ها در حبشه، اسم آن بر این سرزمین نیز اطلاق شده است[۵].
  • منطقه‌ای که این دولت در آن پایه‌گذاری شد، غالباً به نام "حبشه اولی" شناخته می‌شد که مناطق چهارگانه "تیجری"، "أمهرا"، "جوجام" داشتند و "شوا" را در بر می‌گرفت[۶]. هر یک از این مناطق، استقلال درونی و پادشاهی مستقل داشتند. پایتخت آن، "أکسوم" نام داشت؛ از این‌رو، به مملکت اکسوم نیز شناخته می‌شد[۷]. شاه آن "ملک الملوک" این سرزمین بود[۸] و بسیاری از شاهان، "نجاشی" خوانده می‌شدند[۹].
  • در آغاز قرن چهارم میلادی، در زمان حکومت عیزان (أزانا)، حبشیان به اوج قدرت خود رسیدند [۱۰]. در این زمان، حبشه از سیطره حکومت "یمن" بیرون آمد و "کتابت آفریقایی" را برای خود برگزید. در این قرن، برای اجرای سیاست‌های دولت روم، مبنی بر گسترش آیین مسیحیت در سرتاسر جهان، مبشرانی از سوی کنستانتین اول، قیصر روم، راهی سرزمین حبشه شدند که عوامل آن، دو مسیحی به نام‌های "فرومنتیوس" و "أیدیسیوس" بودند[۱۱]. با تلاش‌های فرومنتیوس، در سال ۳۵۰ میلادی، نجاشی‌ عیزان، به آیین مسیحیّت گردن نهاد. از آن پس،. مسیحیّت، دین رسمی حبشه اعلام شد و بسیاری از مردم حبشه نیز به این آیین گرویدند[۱۲].
  • به دستور کنستانتین دوم، نجاشی عیزان در سال ۳۷۸ م به یمن حمله برد[۱۳] و توانست به سرعت، آن را تصرف کرده، خود را شاه "اکسوم"، "حمیر"، "ریدان"، "سبأ" و "سلحن" بنامد[۱۴]؛ اما این پیروزی چندان طول نکشید و یمنی‌ها توانستند در سال ۳۸۷ م به رهبری "تبع کرب" و "یهأمن" حبشی‌ها را شکست دهند و از یمن بیرون کنند[۱۵].
  • در سال ۵۲۳ م نیز یمن، صحنه جنگ دیگری بین حبشیان و یمنی‌ها بود. در این سال، نجاشی کالب، (کلب)[۱۶] در پی واقعه "اخدود" به دستور یوستینیوس اول[۱۷]، امپراتور روم که به شدت از عمل ذونواس، حاکم یهودی یمن در کشتار مسیحیان نجران به خشم آمده بود، بار دیگر به یمن حمله برد و آنجا را به تصرف خود در آورد.سلطه حبشی‌ها بر یمن، ۷۲ سال طول کشید[۱۸][۱۹].

حبشه در زمان ظهور پیامبر(ص)

پانویس

  1. عمر فروخ، تاریخ الجاهلیه، ص۱۴۷.
  2. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۱۹۱.
  3. غیث فتحی، الاسلام و الحبشه عبر التاریخ، ص۲۲.
  4. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۲، ص۴۵۰.
  5. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۲، ص۴۴۶.
  6. غیث فتحی، الاسلام و الحبشه عبر التاریخ، ص۲۱.
  7. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۲، ص۴۵۱.
  8. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۱۹۳.
  9. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۶ ص۲۶۵.
  10. غیث فتحی، الاسلام و الحبشه عبر التاریخ، ص۳۸.
  11. غیث فتحی، الاسلام و الحبشه عبر التاریخ، ص۳۹.
  12. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۲، ص۴۵۶.
  13. عمر فروخ، تاریخ الجاهلیه، ص۷۴.
  14. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۲، ص۴۵۶.
  15. عمر فروخ، تاریخ الجاهلیه، ص۷۴.
  16. غیث فتحی، الاسلام و الحبشه عبر التاریخ، ص۴۰.
  17. ابن العبری، تاریخ مختصر الدول، ص۸۷.
  18. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۸.
  19. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، حبشه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۸۳-۲۸۵.
  20. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۲۸؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۴۰۹.
  21. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۴۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۲۸؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۱.
  22. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ۲۵۲؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۱۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۶.
  23. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۲۸؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۱.
  24. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۲۸.
  25. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۰.
  26. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۱۶۰؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۰۹؛ شیخ محمد بن جریر طبری، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۱۹.
  27. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، حبشه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۸۵.