دلیل قرآنی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
دلیل قرآنی علم غیب پیامبران چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
- چه آیاتی بر بهرهمندی پیامبران از علم غیب دلالت دارد؟
پاسخ به این پرسش
آیت الله جعفر سبحانی در کتاب «آگاهی سوم یا علم غیب» در این باره گفته است:
«در قرآن مجید آیاتی وجود دارد که آشکارا آگاهی پیامبران و برخی از بندگان خاص خدا را از امور پنهان از حس، تصدیق میکند و هیچ فرد مسلمانی که قرآن را وحی آسمانی میداند پس از دقت در مفاد آنها، نمیتواند در این مسأله تردید داشته باشد. این آیات بر دو گروهند:
- آیاتی که به طور کلی آگاهی پیامبران را از غیب، تصدیق میکند و میفرماید: خداوند پیامبران خویش را از امور پنهان، آگاه میسازد.
- آیاتی است که به روشنی گواهی میدهد پیامبران در موارد مخصوصی، از غیب خبر دادهاند و یا برخی از بندگان خدا که پیامبر هم نبودهاند مانند مادر موسی (ع) با جهان غیب ارتباط پیدا کرده و از امور پنهانی آگاه شدهاند، و در حقیقت، آن نویدی که در آیات گروه اوّل داده شده که خداوند برخی از بندگان خود را از غیب آگاه میسازد در آیات گروه دوم جامه تحقق پوشیده و در پارهای از موارد از غیب خبر دادهاند و یا از غیب آگاه شدهاند.
آیات گروه نخست
١. ﴿﴿وَماکانَ اللّهُ لِیُطْلِعَکُم عَلی الغَیْبِ وَلکِنَّ اللّهَ یَجْتَبی مِنْ رُسُلِه مَنْ یَشاءُ فَآمنُوا بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَان تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظیمٌ﴾﴾[۱] «خدا شما را بر غیب مطلع نمیکند، ولی از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمیگزیند پس به خدا و فرستادگان او ایمان بیاورید و اگر ایمان بیاورید و پرهیزگار باشد پاداشی بزرگ برای شما است». چه تعبیری روشنتر از این که میرساند خداوند، بندگان عادی خود را از غیب آگاه نمیکند و این فضیلت برای پیامبران است که بندگان برگزیده خداوند هستند[۲].
٢. ﴿﴿عالِمُ الغَیْب فَلا یُظْهرُ عَلی غَیْبِهِ أَحداً إِلاّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُول فَانّهُ یَسلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً ﴾﴾[۳] «خدا دانای غیب است پس هیچ کس را بر غیب خویش آگاه نمیکند مگر بندگانی که مورد رضایت او باشند و آن بندگان عبارتند از فرستادگان او، و خدا برای فرستادگان خود از جلو و پشت سرشان، نگهبان قرار میدهد». مفاد آیه بسیار روشن است و به خوبی میفهماند که علم غیب، از خدا است و او فرستادگان خود را از غیب آگاه میکند[۴].
٣. ﴿﴿وَ ما صاحِبُکُمْ بِمَجْنُونَ * ولَقَدْ رَآهُ بِالأُفُقِ الْمُبین * وَما هُوَ عَلی الْغَیْب بِضَنین ﴾﴾)[۵] «محمد(ص) دیوانه نیست و فرشته را در افق روشن دیده است و او بر غیب بخیل نیست (علم غیب که بر او القاء میشود اگر صلاح باشد به شما میگوید و بخل نمیکند و از شما پوشیده نمیدارد)». بنابراین به خوبی از آیه برمیآید که خداوند رسول گرامی خود را توسط فرشته وحی بر غیب آگاه کرده است[۶]. این بود آیات گروه نخست که به طور کلی آگاهی پیامبران و فرستادگان و بندگان برگزیده او را تصدیق میکند و در صورتی که دقت شود در دلالت این آیات جای هیچ شک و شبههای نیست. البته برخی از دانشمندان، آیات دیگری را هم در این ردیف به شمار آوردهاند.(...)
آیات گروه دوم
در این بخش آیاتی عنوان میشود که به روشنی گواهی میدهند پیامبران و برخی دیگر از بندگان خدا در موارد مخصوصی از غیب خبر داده اند و از امور پنهان از حس آگاه شدهاند و آن نویدی که در آیات گروه نخست وارد شده که خداوند پیامبران خود را از غیب آگاه میکند در این آیات جامه تحقق پوشیده و آن "امکان" به مرحله "فعلیت و تحقق" رسیده است.
اینک بیان آیات:
۴. ﴿﴿ وَعَلَّمَ آدَمَ الأسماءَ کُلّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلی الْمَلائِکَة فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسماءِ هؤلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ * قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیُمُ الْحَکیم * قَالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسمائِهِمْ فَلَمّا أَنْبَأهُمْ بِأَسمائِهِمْ قالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنّی أَعْلَمُ غَیْب السَّمواتِ وَالأَرْض وَأَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَما کُنْتُمْ تَکْتُمُون﴾﴾[۷] «خدا همه اسمها (حقایق موجودات) را به آدم آموخت، سپس آن "حقایق" را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: از اسامی این حقایق به من خبر دهید اگر راستگو هستید، آنان گفتند: ما تو را تسبیح میکنیم، ما از چیزی آگاه نیستیم جز آنچه تو به ما آموختهای، تویی توانا و حکیم». خداوند به آدم گفت: آدم! اسامی این حقایق را به فرشتگان بگو. هنگامی که آدم فرشتگان را از آن اسامی آگاه ساخت، خداوند به فرشتگان خطاب کرد و گفت: من به شما نگفتم که از "غیب" آسمانها و زمین آگاهم و آنچه را آشکار کنید و پنهان نمایید میدانم.
دقت در معنای این سه آیه ما را به این حقیقت رهبری میکند که خداوند یک سلسله حقایقی را که از دیدگاه فرشتگان پنهان بود به آدم (ع) آموخت و سپس آدم (ع) به دستور خداوند آنان را از این "غیب" آگاه ساخت. توضیح این که: "اسماء" جمع "اسم" به معنی نام است ولی در این جا مقصود این نیست که فقط نامهای موجودات زمینی و آسمانی را به او تعلیم کرد زیرا فراگرفتن نام تنها، بدون آشنایی با حقیقت آن، برای آدم (ع) امتیازی نخواهد بود، بلکه منظور این است که خداوند، آدم (ع) را از حقایق موجودات آگاه ساخت گواه این مطلب این است که در آیه شریفه ﴿﴿ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلی الْمَلائِکَة﴾﴾ضمیر جمع عاقل "هم" آورده شده است در صورتی که اگر منظور فقط "اسماء" بود باید "عرضها" گفته میشد زیرا در جمع غیر عاقل ضمیر مفرد مؤنث "ها" آورده میشود[۸].
۵. ﴿﴿وَقالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلی الأرْضِ مِنَ الْکافِرینَ دَیّاراً إِنّکَ ان تَذَرْهُمْ یُضلُّوا عِبادک وَلا یَلِدُوا إِلاّ فاجراً کَفّاراً ﴾﴾[۹] «نوح گفت: پروردگارا از این کافران کسی را روی زمین باقی مگذار، زیرا آنان بندگان تو را گمراه میسازند و جز بدکار و ناسپاس از آنها به دنیا نمیآید». این پیامبر عالیقدر این جا از دو مطلب کاملاً مخفی و پنهان، خبر داده است.
- از این به بعد هیچ یک از آن کافران به وی ایمان نخواهند آورد به دلیل این که نابودی آنان را از خداوند درخواست کرد.
- اگر این گروه بمانند، از نسل آنها جز بدکار و ناسپاس کسی متولد نخواهد شد. این خبر غیبی حضرت نوح را از دو راه زیر میتوان توجیه کرد:
- نوح بر اثر معاشرت با آن مردم از روحیات و تمایلات باطنی آنان آگاه شد و روی محاسبات شخصی یقین پیدا کرد که آنان هرگز ایمان نخواهند آورد و آگاهی او از آینده قوم خود معلول تجربه و آمیزش او با آنان بود. این توجیه مناسب مقام نبوت و رسالت شخصیتی مانند حضرت نوح نیست زیرا معنی این توجیه این است که نوح روی استنباطهای شخصی و حدس خود تکیه کرده، و بر اساس چنین حدسی برای یک جمعیت بزرگ خواهان عذاب و نیستی شده است و روشن است که هرگز نمیتوان بر اساس حدس و گمان و استنباط شخصی، درخواست نابودی یک ملّت را نمود.
- توجیه دوم این که آگاهی از این مطلب را از خدا آموخته و خداوند به او خبر داده بود که قوم او از این پس ایمان نخواهند آورد و اگر بمانند، از آنها جز بدکار و ناسپاس، متولد نمیشود. قرآن مجید توجیه دوم را تأیید میکند زیرا میفرماید:
﴿﴿ وَأَوحی إِلی نُوح أنَّهُ لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلاّ من قَدْ آمَنَ فَلا تَبْتَئِسْ بِما کانُوا یَفْعَلُونَ﴾﴾[۱۰] «به نوح وحی شد که از قوم تو جز آنان که از پیش ایمان آوردهاند کسی هرگز ایمان نمیآورد، پس، از کارهای آنان محزون و غمگین مباش». از این آیه برمیآید که آگاهی نوح (ع) از آینده قوم خود از راه وحی الهی بوده است و وحی یکی از راههای آگاهی از غیب است[۱۱].
۶. ﴿﴿إِذْ قالَ یُوسُفُ لأَبیهِ یا أَبَتِ انّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوکَباً وَالشَّمْسَ وَالْقَمرَ رَأَیْتهُمْ لی ساجِدینَ * قَالَ یا بُنّی لا تَقْصُصْ رُؤیاکَ عَلی إِخْوتِکَ فَیَکیدُوا لَکَ کَیداً إِنَّ الشَّیطانَ لِلإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبینٌ * وَکَذلِکَ یَجْتَبیکَ رَبّکَ وَیُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْویلِ الأَحادیثِ وَیُتِمَّ نعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَعلی آل یَعْقُوبَ کَما أَتَمَّها عَلی أَبَوَیْکَ مِنْ قَبْلُ إِبْراهیمَ وَإِسحاقَ إِنَّ رَبَّکَ عَلیمٌ حَکِیمٌ ﴾﴾[۱۲] «هنگامی که یوسف به پدرش یعقوب گفت: ای پدر! در عالم رؤیا و خواب دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه بر من سجده میکنند، یعقوب (ع) گفت: ای پسر! خواب خویش را برای برادرانت مگو که با تو از در مکر و حیله وارد میشوند، شیطان دشمن آشکار انسان است. این چنین پروردگارت تو را برمیگزیند،و تعبیر رؤیا به تو میآموزد، و نعمت خویش را بر تو و خاندان یعقوب کامل میکند چنان که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق نعمت خود را کامل کرده بود. پروردگارت دانا و حکیم است». از این آیات استفاده میشود که حضرت یعقوب (ع) از حقیقت رؤیای فرزندش آگاه گردید و فهمید که او در آینده مقام بس بلندی به دست خواهد آورد.[۱۳] و روشن است که تأویل و تعبیر خواب و آگاهی از حقیقت آن یک نوع آگاهی از غیب است و خداوند گروه مخصوصی را مشمول این لطف قرار میدهد.
٧. ﴿﴿إِذْهَبُوا بِقَمِیصی هذا فَأَلْقُوهُ عَلی وَجْهِ أَبی یَأْتِ بَصِیراً وَأْتُونی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعینَ * وَلَمّا فَصلتِ العِیرُ قَالَ أَبُوهُمْ انّی لأَجِدُ ریحَ یُوسفَ لَولا أَن تُفنّدونَ ﴾﴾[۱۴] «هنگامی که یوسف (ع) در آخرین ملاقاتها، خود را به برادران خویش معرفی کرد پیراهن خود را به آنان داد و گفت: این پیراهن را ببرید و بر صورت پدرم بیاندازید که بینا میشود و آنگاه با همه بستگان خود پیش من آیید. همین که کاروان از مصر خارج شد یعقوب در کنعان که فاصلهای زیاد، با مصر دارد گفت: من بوی یوسف را میشنوم اگر مرا تخطئه نکنید». یعقوب که از نظر ظاهر از یوسف خبری نداشت و نمیدانست که او در مصر است و خود را به برادران، معرفی کرده است و برادرانش با این خبر مسرتانگیز به سوی کنعان روانه هستند، میگوید: «من بوی یوسف را میشنوم» این آگاهی از غیب است که خدای متعال در این مورد در اختیار یعقوب (ع) گذارده است.
٨. ﴿﴿رَبِّ قَد آتَیْتَنی مِنَ المُلْکِ وَعَلَّمْتَنی مِنْ تَأْویلِ الأَحادیثِ فاطِرَ السَّمواتِ وَالأَرْضِ أَنْتَ وَلِیّی فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنی مُسْلِماً وَأَلْحِقْنِی بِالصّالِحینَ﴾﴾[۱۵] «یوسف (ع) آنگاه که پدر و مادر و برادران خود را در برابر خود سجدهکنان دید گفت: پرورگارا به من سلطنت و فرمانروایی و تأویل احادیث و تعبیر خواب آموختی، ای آفریدگار آسمانها و زمین، تو در دنیا و آخرت ولیّ من هستی مرا مسلمان بمیران و به بندگان شایستهات ملحق کن». در این آیه تصریح شده است که خداوند به یوسف (ع) تعبیر و تأویل رؤیا را که خود شعبهای از آگاهی از غیب میباشد آموخته است.
٩. ﴿﴿وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَیانِ قَالَ أَحَدُهُما إِنّی أَرانی أَعْصِر خَمْراً وَقالَ الآخَرُ إنّی أَرانی أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسی خُبْزاً تَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْهُ نَبِئْنا بِتأْویلِهِ إِنّا نریک مِنَ الْمُحْسِنینَ * ...یا صاحِبَی السِّجن أَمّا أَحَدُکُما فَیَسْقی رَبَّهُ خَمْراً وَأَما الآخَرُ فَیُصْلَبُ فَتَأْکُلُ الطَّیرُ مِنْ رَأْسِهِ... ﴾﴾[۱۶] «هنگامی که یوسف (ع) زندانی شد دو جوان هم با او زندانی شدند یک روز یکی از آنها به یوسف (ع) گفت: خواب دیدم که انگوری میفشارم و دیگری گفت: خواب دیدم که نانی بر روی سر گذاردهام و پرندگان از آن نان میخورند و هر دو تعبیر خواب خود را از یوسف (ع) خواستند و گفتند ما تو را از نیکوکاران میبینیم یوسف در تعبیر خواب اوّلی فرمود: تو ساقی پادشاه میشوی و به دومی گفت: تو را به دار میزنند و مرغان هوا بخشی از سرت را میخورند...». و به تصریح قرآن مجید همینطور هم شد. یکی از آنان نجات یافت و ساقی دربار گشت و دیگری اعدام شد. روشن است که این تعبیر خواب از خبرهای غیبی حضرت یوسف به شمار میآید.
١٠. ﴿﴿وَقالَ الْمَلِکُ إِنّی أری سَبْعَ بَقَرات سِمان یَأَکُلْهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَسَبْعَ سُنْبُلات خُضْر وَأُخَرَ یابِسات... یُوسُفُ أَیُّها الصِّدیقُ أَفْتِنا فِی سَبْعِ بَقَرات... قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنینَ دَاباً فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِی سُنْبُلهِ إِلاّ قَلیلاً مِمّا تَأْکُلُونَ ثُمَّ یَأْتی مِنْ بَعْدِ ذلِکَ سَبْعٌ شِداد یَأْکُلن ما قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلاّ قَلیلاً مِمّا تُحْصنُون ثُمَّ یَأْتی مِنْ بَعْدْ ذلِکَ عامٌ فیهِ یُغاث النّاسُ وَ فیهِ یَعصِرُون ﴾﴾[۱۷] «فرمانروای مصر خوابی به شرح زیر دید: هفت گاو لاغر، هفت گاو چاق را میخورند. و هفت خوشه سبز در کنار هفت خوشه خشکیده قرار دارد. از خواب بیدار شد و تعبیر خواب خود را از اطرافیان خویش خواست سرانجام از یوسف (ع) تعبیر آن را خواستند. یوسف (ع) در تعبیر این خواب فرمود: هفت سال به طور متوالی کشت میکنید و هر چه درو کردید جز مقدار کمی که میخورید در خوشه بگذارید سپس هفت سال سخت پیش میآید. آنچه را که اندوختهاید مصرف میکنید و تنها اندکی را نگه دارید، پس از آن سال دیگری پیش میآید که در آن باران فراوان میبارد و مردم از قحطی نجات مییابند». در این داستان یوسف در تعبیر خواب پادشاه، از سه امر پنهانی پرده برداشت و خبر داد که:
- هفت سال نعمت همه جا را فرا میگیرد و وضع کشاورزی بسیار خوب است.
- پس از آن، هفت سال قطحی و خشک سالی پیش میآید که درهای رحمت به روی مردم بسته میگردد.
- سال پانزدهم بار دیگر رحمت حق، همه را فرا میگیرد و مردم از نعمتهای بزرگ الهی برخوردار میشوند.
١١. ﴿﴿وَ یا قَوْمِ هذه ناقَةُ اللّه لَکُمْ آیَة فَذَرُوها تَأْکُلُ فِی أَرْضِ اللّهِ وَلا تَمَسُّوها بِسُوء فَیَأْخُذَکُم عَذابٌ قَریبٌ * فَعَقرُوها فَقالَ تَمَتَّعُوا فِی دارِکُمْ ثَلاثَةَ أَیّام ذلِکَ وَعْدٌ غَیرُ مَکْذُوب ﴾﴾[۱۸] حضرت صالح به قوم ثمود که برای دعوت آنان به راه خداپرستی برانگیخته شده و ناقه ای به عنوان معجزه برای آنان آورده بود گفت: ای قوم! این شتر خدا است که معجزهای برای شما میباشد بگذارید او در زمین خدا چرا کند و به او بدی نرسانید که عذابی نزدیک، شما را فرا میگیرد. امّا آن مردم به سخن صالح (ع) اعتنا نکردند و آن شتر را کشتند و خود را مستوجب خشم و عذاب الهی کردند در این هنگام صالح آنان را هشدار داد که پس از سه روز عذاب الهی آنان را خواهد گرفت و اینطور گفت: فقط سه روز در خانههای خود به سر برید و بدانید وعده الهی دروغ نیست. به تصریح قرآن مجید همینطور هم شد یعنی پس از سه روز عذاب الهی آنان را فرا گرفت. چه خبر غیبی بالاتر از این، که پیامبری از سرنوشت مردمی که به معجزه الهی، احترام نگذاردند خبر میدهد و میگوید: بیش از سه روز در جهان زنده نخواهید بود و عذاب الهی شما را نابود میکند؟
١٢. ﴿﴿وَوَرِثَ سُلیمانُ داودَ وَقالَ یا أَیُّها النّاسُ عُلِّمنا مَنْطِقَ الطَّیرِ وَأُوتینا مِنْ کُلِّ شَیء إِن هذا لَهُوَ الفَضلُ المُبین ﴾﴾[۱۹] «سلیمان وارث داود شد و گفت: ای مردم! خدا زبان پرندگان را به ما آموخته است و از همه چیز به ما داده است اینها (برای ما) فضیلت و برتری آشکار است».
آیا آشنا بودن داود و سلیمان به زبان پرندگان و آگاه بودن از مقصود آنان جز آگاهی از غیب است؟
١٣. ﴿﴿حَتّی إِذا أَتوا عَلی وادِی النَّمل قالَتْ نَمْلَةٌ یا أَیُّها النَّملُ ادْخُلُوا مَساکِنکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلیمانُ وَجُنودُهُ وَهُمْ لا یَشْعُرون * فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها... ﴾﴾[۲۰] «تا این که سپاهیان سلیمان (ع) به وادی مورچگان رسیدند. مورچهای گفت: ای مورچگان به لانههای خود بروید تا سلیمان و سپاهیان او از روی غفلت شما را لگدکوب نکنند. سلیمان از گفتار آن مورچه لبخندی زد و خندان شد». آیا آگاه بودن از زبان مورچگان آگاهی از غیب، آگاهی خارج از قلمرو حس عادی بشر نیست؟
١۴. ﴿﴿وَتَفَقَّدَ الطَّیر فَقالَ مالی لا أَری الهُدْهُد أَمْ کانَ مِنَ الغائِبین...* فَمَکَثَ غَیرَ بَعید فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُکَ مِنْ سَبأ بِنَبأ یَقین... ﴾﴾[۲۱] «سلیمان گفت : چرا هدهد را نمیبینم؟ مگر او غایب است؟...کمی بعد، هدهد آمد و به سلیمان گفت: چیزی دیدهام که تو ندیدهای و برای تو از "سبا" خبری درست و یقینی آوردهام...». آیا فهمیدن زبان هدهد آگاهی از غیب نیست؟
١۵. ﴿﴿وَاُنَبِئُّکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَما تَدَّخِرونَ فی بُیُوتِکُمْ... ﴾﴾[۲۲]«عیسی (ع) آگاهی خود از غیب را در ردیف سایر معجزات خود شمرده و میگوید: معجزه من این است که نابینایان و مبتلایان به بیماری برص را به اذن خدا شفا میبخشم و مردگان را به اذن خدا زنده میکنم و از آنچه میخورید و در خانههاتان ذخیره میکند خبر میدهم».
١۶. ﴿﴿یا بَنی إِسْرائیلَ إِنّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَوراةِ وَمُبَشِّراً بِرَسُول یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ... ﴾﴾[۲۳] «مسیح (ع) میگوید: ای فرزندان اسرائیل! من پیامبر خدا به سوی شما هستم و تورات موسی را تصدیق میکنم و به آمدن پیامبری که پس از من خواهد آمد و نامش احمد است شما را بشارت و مژده میدهم». آیا خبر دادن عیسی از آمدن پیامبر اسلام (ص) که آمدن او حدود ششصد سال با عیسی (ع) فاصله دارد اخبار از غیب نیست؟
١٧. ﴿﴿وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِیّ إِلی بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدیثاً فَلَمّا نَبَّأتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللّهُ عَلیهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعرضَ عَنْ بَعْض فَلَمّا نَبَّأها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبأَکَ هذا قالَ نَبَّأنی العَلیمُ الخَبیرُ... ﴾﴾[۲۴] پیامبر گرامی اسلام (ص) ، رازی را به یکی از همسران خود گفت (و به او سفارش کرد که آن راز را فاش نکند) ولی او، راز پیامبر را به دیگری گفت، خدا پیامبر را از جریان آگاه ساخت و به او خبر داد که همسرش، راز او را به دیگری گفته است پیامبر با این که آگاه شد همسرش همه راز را به دیگری گفته امّا به قسمتی از آن اشاره کرد و به قسمت دیگر اشاره نکرد یعنی به همسرش گفت از رازی که به تو سپردم فاش ساختهای؟ همسرش او را تصدیق کرد و پرسید چه کسی تو را از این جریان آگاه ساخت؟ پیامبر (ص) فرمود: «نَبَّأَنی العَلیمُ الخَبیرُ»؛ خدای دانا و آگاه مرا باخبر ساخت. دقت در مجموع آیه، بخصوص جمله آخر (نَبَّأنی العَلیمُ الخَبیرُ) به روشنی گواهی میدهد که خداوند او را از غیر راه وحی قرآنی از پس پرده غیب آگاه ساخته بود.
از آیاتی که تا اینجا نقل شد به خوبی استفاده میشود که پیامبران الهی چون آدم، نوح، یعقوب، یوسف، صالح، داود، سلیمان، عیسی و پیامبر اسلام (ص) از غیب خبر داده اند.»[۲۵]
جستارهای وابسته
پرسشهای وابسته
- آیا نمونههایی از علم غیب غیر خدا در قرآن موجود است؟ (پرسش)
- دلیل عقلی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
- دلیل حدیثی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
- شاهد تاریخی بر علم غیب پیامبران وجود دارد؟ (پرسش)
- آیا پیامبران اخبارات غیبی داشتهاند؟ (پرسش)
- بر فرض اثبات علم غیب پیامبران علم غیب امامان چگونه ثابت میشود؟ (پرسش)
- دلیل عقلی علم غیب امام چیست؟ (پرسش)
- دلیل حدیثی علم غیب امام چیست؟ (پرسش)
- شاهد تاریخی بر علم غیب امام وجود دارد؟ (پرسش)
- آیا امامان اخبارات غیبی داشتهاند؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع علم غیب معصوم
پانویس
- ↑ سوره آل عمران، آیه ١٧٩.
- ↑ به تفسیر تبیان ، ج٣، ص ۶٣ و مجمع البیان، ج٢، ص ۵۴۵ و تفسیر ابوالفتوح رازی، ج٣، ص ٢۶٨ و المیزان ج۴، ص ٧٩ مراجعه شود.
- ↑ سوره جن، آیه ٢۶ ٢٧.
- ↑ به تفسیر تبیان، ج١٠، ص ١۵٨ و مجمع البیان، ج١٠، ص ٣٧۴ و ابوالفتوح رازی، ج١١، ص ٢٩٣ و المیزان، ج٢٠، ص ١٢٩ مراجعه شود.
- ↑ سوره تکویر، آیه ٢١ ٢٣.
- ↑ به تبیان ج١٠، ص ٢٨٧ و مجمع البیان، ج١٠، ص ۴۴۶، و ابوالفتوح رازی، ج١٢، ص ١٠، و المیزان، ج٢٠، ص ٣٢٩ مراجعه شود.
- ↑ سوره بقره، آیه ٣١ ٣٣.
- ↑ به تفسیر المیزان، ج١، ص ١١۵ ١٢٢ مراجعه شود.
- ↑ سوره نوح، آیه ٢۶ ٢٧.
- ↑ سوره هود، آیه ٣۶.
- ↑ به تفسیر المیزان، ج٢٠، ص ١١٠، مراجعه شود.
- ↑ سوره یوسف، آیه ٣۶.
- ↑ به مجمع البیان، ج۵، ص ٢١٠ مراجعه شود.
- ↑ سوره یوسف، آیه ٩٢ ٩۵.
- ↑ همان سوره آیه ١٠١.
- ↑ همان سوره، آیه ٣۶ ۴۴.
- ↑ همان سوره، آیه ۴٢ ۴٩.
- ↑ سوره هود ، آیه ۶۴ ۶۵.
- ↑ سوره نمل، آیه ١۶.
- ↑ همان سوره، آیه ١٨١٩.
- ↑ همان سوره، آیه ٢٠ ٢٢.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۴٩.
- ↑ سوره صف، آیه ۶.
- ↑ سوره تحریم، آیه۴.
- ↑ آگاهی سوم یا علم غیب، ص٨۵-١٠۴