کاربر:Bahmani/صفحه تمرین
اهمیت بحث امامت
"امامت" و "ولایت" از چند جهت اهمیت بسزایی دارد:
- امامت و ولایت عصارۀ اسلام است؛ بدینمعنا که کلیت دین اسلام در امامت و ولایت خلاصه میشود. ازاینرو، خطای در فهم موضوع آنها، خطای در کلّ اسلام است و انحراف در آن، انحراف از اصل اسلام خواهد بود.
- در طول تاریخ، همه نزاعها و اختلافها ریشه در فهم نادرست از مسئلۀ امامت دارد؛ بهتعبیر شهرستانی (مؤلف کتاب ملل و نحل): در تاریخ اسلام هیچ جنگی همچون جنگ بر سر امامت رخ نداده است[۱]. این نکته را میتوان تعمیم داد و گفت: همه جنگها در جهان بشر بر سر مسئلۀ امامت بوده است. نهتنها همۀ جنگهای تاریخ اسلام، بلکه همۀ جنگها و درگیریهای انبیا با مخالفانشان و حتی جنگ طاغوتها با یکدیگر بر سر همین مسئله بوده است. باید توجه داشت نخستین اختلافی که در جامعه بشر رخ داد، بر سر "فرمانروایی" و "ولایتامری" بوده است که در ماجرای هابیل و قابیل اتفاق افتاد و تا مسأله ولایت در اسلام حل نشود هیچ مسألهای در اسلام حل نخواهد شد.
- امامت و ولایت، جامعه بشر را یکی میکند و اساساً جوامع بشر با ولایت شکل میگیرند. هویت یک جامعه را ولایت و امامت آن جامعه شکل میدهد، بلکه قدرت و عزت هر جامعهای نیز وابسته به شکل ولایت و امامت در آن جامعه است. همچنین پیروزی و رستگاری، چه در این عالم و چه در عوالم دیگر، همهاش با مسئله امامت و ولایت شکل میگیرد[۲].
علم لدنی (علم ویژه الهی)
علم لدنی، افاضۀ بیواسطۀ دانش، از ناحیۀ خداوند به برخی از بندگان شایسته است. شیعیان معتقدند امامان (ع) علاوه بر صفت عصمت و الهام، دارای علم غیب و علم لدنی نیز هستند، به این معنی که علم و معرفت آنان مانند علم پیامبران از طرق غیرعادی مثل الهام و فرشتگان به دست میآید، یعنی از جمله راههای انتقال علوم به اهل بیت(ع)، اعطای آن از طریق علم لدنی یا علم حضوری است، مثل آنچه به پیامبران و بعضی از خالصان داده میشود. در قرآن کریم درباره حضرت خضر به این علم اشاره شده است: ﴿عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا﴾[۳].[۴].
ویژگی و ضرورت علم لدنی
از ویژگیهای علم لدنی این است که از راههای طبیعی به دست نیامده، بلکه موهبتی الهی است و خدا به هر که بخواهد اعطا میکند، حواس و تفکر در آن راهی ندارند و این علم به موجب ادلۀ عقلی و نقلی که آنرا اثبات میکند قابل هیچ گونه تخلفی نبوده و تغییر نمیپذیرد، لذا هیچگونه تکلیفی به متعلق اینگونه علم از آن جهت که حتمیالوقوع است تعلق نمیگیرد. علم لدنی و موهوبی از طریق مهارت باطن و ریاضتهای شرعی و انجام فرائض و نوافل و در اثر اخلاص به انسانهای پاک و مستعد افاضه میشود[۵].
امام باید نسبت به معارف اسلامی، علم لدنی داشته باشد و نسبت به چگونگی اداره جامعه و اجرای قوانین اسلامی از علم الهی برخوردار باشد تا سعادت حقیقی انسانها محقق شود، زیرا اگر امام فقط عالم به معارف بوده و علم مدیریت نداشته باشد، اجرای قوانین اسلام تعطیل میماند[۶].
پانویس
- ↑ ما سُلّ سیفٌ في الإسلام علی قاعدة دینیة مثل ما سُلّ علی الإمامة؛ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۳۱.
- ↑ اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
- ↑ «و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۵۵؛ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۲۰۱ ـ ۲۱۰؛ میرترابی حسینی، زهرةالسادات، علم لدنی در قرآن و حدیث، ص ۶۳؛ اکبری راد، طیبه، جمشیدی، فاطمه، بررسی مفهوم علم و کیفیت انتقال آن در احادیث، ص ۹۷.
- ↑ ر.ک. اوجاقی، ناصرالدین، علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص ۴۱ و ۴۲؛ هاشمی، سید علی، ویژگیهای علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه؛ شاکر، محمد تقی، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت؛ باقری، سید محمد فائز، بررسی علم اولیای الهی، ص ۷ و ... .
- ↑ ر.ک. الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص ۲۱۳ - ۲۱۴.