حضرت سلیمان در نهج البلاغه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۱ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۸:۲۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث حضرت سلیمان است. "حضرت سلیمان" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

حضرت سلیمان (ع) فرزند و جانشین حضرت داوود (ع) و از انبیای بزرگ الهی در میان قوم بنی‌اسرائیل بود. وی همانند پدرش، علاوه بر مقام نبوت، حکومت و سلطنت نیز داشت. خداوند در رؤیای شبانه به وی فرمود: "ای سلیمان! هرچه می‌خواهی بخواه که به تو عطا می‌شود." آن حضرت حکمت را طلبید. خدای تعالی دولت و احترام را نیز بر آن افزود. حکمت او چنان در مشرق زمین معروف شد که مهتران از جمله ملکه سبأ را به پایتخت او کشاند.

حضرت داوود (ع) با کشتن جالوت، طاغوت زمان خویش، حکومت را به دست گرفت و حضرت سلیمان (ع) را برای نبوت و خلافت بعد از خود به مردم معرفی کرد، ولی آن‌ها به بهانه جوان بودن حضرت سلیمان (ع) از اطاعت او سر باز زدند. حضرت سلیمان (ع) مخفیانه به تبلیغ دین پرداخت و پس از مدتی با امداد غیبی به قدرت عظیمی دست یافت که همه موجودات در خدمت او قرار گرفتند. حضرت سلیمان یکی از پیامبران الهی است که از طرف پروردگار در این دنیا دارای حکومت و سلطنت بسیار وسیع و با عظمتی بود تا آن‌جا که چنین سلطنتی برای هیچ‌کس بعد از او پیدا نشد. سلیمان با قدرتی الهی حکومت را در دست گرفت و این سندی شد تا مردم بدانند که خداوند می‌تواند اولیا و پیامبران خود را با قدرت خودش به حکومت برساند، ولی آن را به اختیار و انتخاب مردم واگذارده است، تا آن‌ها را در دنیا آزمایش کند. بخش‌هایی از زندگانی این پیامبر بزرگ الهی در قرآن کریم و اخبار و روایات اسلامی بازگو شده است.

در قرآن کریم، هفده بار از سلیمان نام برده شده و آمده است که سلیمان نام برده شده و آمده است که سلیمان پیامبر علم و حکمت بود و جن و انس و پرندگان و حیوانات و باد و حتی شیاطین مسخر و تحت فرمان او بودند. خداوند به او منطق‌الطیر و زبان فهم حیوانات را ارزانی فرمود و او با هدهد و مورچه سخن می‌گفت. داستان هدهد و سلیمان و سلیمان و مور در قرآن ذکر شده است. هم‌چنین از قضاوت خردمندانه او درباره از بین رفتن علف‌های تاکستان مردی از بنی‌اسرائیل به‌وسیله گوسفندان مردی دیگر سخن به میان آمده است. می‌گویند وی انگشتری داشت که اسم اعظم بر آن نقش بسته بود و بسیاری از کارها را با آن سامان می‌بخشید. در تاریخ و ادبیات از انگشتر سلیمان سخن‌های زیادی گفته شده است. از دیگر حوادث زندگی این پیامبر بزرگ ماجرای او با ملکه سبأ و نیز بنای ساختمان بیت المقدس است.

حضرت سلیمان سرانجام در ۵۵ سالگی در حالی‌که بر عصای خود تکیه داده بود و از درون قصر به رژه لشکریان خود می‌نگریست جان به جان آفرین تسلیم کرد و مدتی این‌چنین پابرجا بود تا این‌که موریانه‌ای عصای وی را جوید و پیکر بی‌جان سلیمان نقش بر زمین شد. او را در بیت المقدس در کنار پدرش داوود نبی به خاک سپردند.

سلیمان سازنده "بیت المقدس" و "هیکل –معبد بیت المقدس" بود. او از اتمام ساختمان بیت المقدس با گروهی به مکه رفت و حج خانه خدا را انجام داد. روایت است که سلیمان با آن پادشاهی عظیم، در کمال زهد و بی‌اعتنایی به دنیا زندگی کرد. خوراکش نان جو بود، لباسی از مو می‌پوشید و شب‌ها را به عبادت می‌گذراند و روزها را روزه می‌گرفت.

خداوند به حضرت سلیمان (ع) نعمت‌های فراوان عطا فرمود. قرآن کریم می‌فرماید: "باد را به تسخیر سلیمان درآوردیم." بعضی از دیوها و جنیان نیز در اختیار او بودند تا از آن‌ها در کارهای دشوار استفاده کند. افزون بر این، سلیمان زبان پرندگان را می‌دانست و از نواها و ناله‌های آن‌ها آگاه بود. سلیمان به کمک جنیان، قصری با شکوه ساخت و آن را مرکز حکم‌رانی خود قرار داد. مجموعه امکانات و توانمندی حکومتی حضرت سلیمان به‌گونه‌ای بی‌نظیر و چشمگیر بود که به فرموده امام علی (ع) اگر کسی راهی برای زندگانی جاویدان در این دنیا می‌یافت و می‌توانست با مرگ مبارزه کند، این شخص حتما سلیمان بن داوود بود، زیرا خداوند حکومت بر جن و انس را همراه نبوت و مقام بلند و قرب و منزلت الهی به او عطا کرده بود. امام (ع) در کلامی ضمن سفارش به تقوا و پندپذیری از تاریخ به حضرت سلیمان اشاره می‌کند و می‌فرماید: ای بندگان خدا! شما را به پروای از خدا سفارش می‌کنم؛ همو که بر شما جامه پوشاند و وسایل زندگی‌تان را فراهم ساخت. اگر کسی وسیله‌ای برای همیشه ماندن یا راهی برای دور ساختن مرگ داشت، همانا سلیمان بن داوود بود که خداوند، همراه پیامبری و جایگاهی عظیم، حکومت بر جن و انسْ را به او داده بود. چون روزیِ مقدّرش را برگفت و مدّتش سرآمد، کمانِ نیستی با تیرهای مرگ، او را هدف قرار داد و زمین از او تهی شد، خانه‌ها خالی و رها ماندند و به ارث به گروهی دیگر رسیدند[۱][۲].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ الَّذِي أَلْبَسَكُمُ الرِّيَاشَ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمُ الْمَعَاشَ؛ فَلَوْ أَنَّ أَحَداً يَجِدُ إِلَى الْبَقَاءِ سُلَّماً أَوْ لِدَفْعِ الْمَوْتِ سَبِيلًا لَكَانَ ذَلِكَ سُلَيْمَانَ بْنَ دَاوُدَ (علیه السلام) الَّذِي سُخِّرَ لَهُ مُلْكُ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ مَعَ النُّبُوَّةِ وَ عَظِيمِ الزُّلْفَةِ، فَلَمَّا اسْتَوْفَى طُعْمَتَهُ وَ اسْتَكْمَلَ مُدَّتَهُ رَمَتْهُ قِسِيُّ الْفَنَاءِ بِنِبَالِ الْمَوْتِ وَ أَصْبَحَتِ الدِّيَارُ مِنْهُ خَالِيَةً وَ الْمَسَاكِنُ مُعَطَّلَةً وَ وَرِثَهَا قَوْمٌ آخَرُونَ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲
  2. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 468- 470.