بحث:غیب در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)
پاسخ اجمالی
مقدمه
انسان طبیعی خواسته یا ناخواسته در سه حجاب محصور است که عبارتند از:
- حجاب حسّ: براساس حجاب حسّ، انسان تنها قادر به درک در رؤیت اموری است که با یکی از حواس پنجگانه بینائی، شنوائی، بویای، چشایی و بساوایی قابل احساس باشد. البته ممکن است به برخی از امور محسوس با حواس غیرمسلح آگاهی یابد؛ نظیر رؤیت تمام اشیاء دیدنی هستی. چنانکه انسان میتواند با حواس مسلح با ابزارهای پیچیده امروزین گوشههایی از جهان مادّی را مشاهده کند، چنانکه با میکروسکوپ میتواند سلولهای اعضای بدن یا ذرات غیرمرئی میکربها و باکتریها را رؤیت نماید، یا با تلسکوپهای عظیم ستارگانی با فاصلة میلیونها سال نوری را رصد کند. به هر حال چه به صورت مادی رؤیت شود و چه با ابزار خاص تنها اموری در حیطة حواس انسان قرار میگیرد که محسوس و مادی باشد. انسان بخاطر همین حجاب قادر نیست مرز ماده را در نوردیده و به عالم مجردات پای نهد.
- حجاب مکان: براساس حجاب مکان انسان در مکان خود محصور است، تا بدانجا که وقتی در چهار دیوار یک اتاق یا خانه قرار میگیرد، اطلاع ندارد که در آن سوی دیوار اتاق یا خانهاش چه اتفاق میافتد تا چه رسد به اینکه دریابد در محلّه او یا شهر یا منطقه او چه اتفاق میافتد. البته از این روست که به محض جدا شدن از خانواده خود، ناگزیر است از رهگذر ابزار نوین همچون تلفن از رخدادهای خانه خود مطلع گردد.
- حجاب زمان: حجاب زمان نیز سومین حجابی است که انسان محصور در آن است و بخاطر آن از رخدادهای پیش از تولّد خود و از رؤیت رخدادهای آن محروم و بی خبر است، مگر آنکه به او اخبار کنند که در این صورت دیگر برای او شهود پیدا میکند. چنانکه نسبت به فردا و رخدادهای آتی خود، اطرافیان و عموم مردم کاملاً بیاطلاع است؛ چنان که قرآن در این باره میفرماید: «﴿وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ﴾[۱]». براین اساس آنچه در حیطه حواس ظاهری انسان یا مکان و زمان او بگنجد مشهود و مشاهَد او خواهد بود، و آنچه بیرون از این حوزه است، امور پنهانی و غیب تلقی خواهد شد. به عبارت روشن تر، کلیه امور و موجوداتی که از حوزه مادیات و دسترس حواس خارج و مربوط به حوزه فراماده و مجردات باشد، مشمول امور غیبی خواهد بود. وجود نفس آدمی، عالم ملکوتیان و فرشتگان و عوالم قدسی آسمانیان از مصادیق این دسته از غیب میباشند. و تمام رخدادها و موجوداتی که در مکانی بدور از دسترس انسان قرار دارند، جزء امور غیب خواهد بود مگر آنکه از طریقی دیگر از آنها مطلع گردد و نیز کلیه رخدادهایی که در فردا و فرداهای آتی رخ خواهد داد، جزء امور غیبی خواهد بود[۲].
معناشناسی غیب و علم غیب
معنای لغوی
«غیب» در لغت به امری که از حس (باطنی و ظاهری) پوشیده باشد، اطلاق شده است، خواه آن چیز هم اکنون تحقق یافته باشد یا بعد از این تحقق پیدا کند؛ این واژه در مقابلِ شهود (شهادت) است به معنای چیزی که با حواس قابل درک باشد[۳]. بنابراین معنای لغوی، اگر در کاربری عرفی عام - و نه اصطلاحی - «علم غیب» گفته شود، یعنی: «علم به هر چیزی که غایب از حواس بشری باشد»؛ چه علومی که قرآن و حدیث و کتب مفسران و متکلمان آن را «علم غیب» نامیده است و چه علومی که قرآن و حدیث و این کتب آن را «علم به غیب» نمی نامند.
معنای اصطلاحی
غیب در دایرهای خارج از عرف عام اهل لغت، اصطلاحی است که هم در قرآن کریم و حدیث معصومان از آن یاد شده و هم در آثار تفسیری و اعتقادی:
- اصطلاح قرآن و حدیث: واژه «غیب» در کاربریهای آیات قرآن کریم و روایات، دو استعمال دارد؛ یکی: همان استعمال لغوی (امور پنهان از حواس) و دیگری: معنایی خاصتر از معنای لغوی است که تنها شامل اموری میشود که خدای متعال آگاهی از آنها را تنها به خود اختصاص داده و احدی از مخلوقاتش اعم از انبیاء، ملائکه و غیر ایشان را نیز از آن مطلع نکرده است که اصطلاحاً به آنها، "امور مستأثر" میگویند[۴].[۵] اما واژه «علم غیب» در استعمالات قرآنی برای علم به هر غیبی اطلاق نشده است؛ بلکه به یکی از دو معنای ذیل آمده؛ کاربری اول: به علم ذاتی و استقلالی به امور غیبی؛ یعنی: علمی که از کسی گرفته نشده (علم غیر مستفاد)[۶]، و کاربری اول: به خصوص علوم مختص به خدای تبارک و تعالی که در تعبیر روایات، علم مستأثر نامیده شدند[۷]. در این اصطلاح، علم به غیب فقط به علوم اختصاصی خداوند متعال (علم مکنون و مستأثر) که ذاتی بوده و اکتسابی نیستند اطلاق میشود و به علم دیگران اگرچه به تعلیم الهی یا اعطای او باشد غیب گفته نمیشود[۸].
- اصطلاح مفسران و متکلمان: واژه «غیب» در آثار تفسیری و اعتقادی نیز به دو گونه استعمال شده است؛ یکی: همان استعمال لغوی (امور پنهان از حواس)[۹]. این معنا هم شامل غیب مطلق و غیب نسبی میشود و هم شامل غیب به معنای "امور مستأثر" و امور غیر آن. و دیگری: معنای خاص که تنها به اموری اشاره دارد که دانستن آنها فقط در اختیار خدای تبارک و تعالی است (امور مستأثر). اما واژه «علم غیب» در استعمالات مفسران و متکلمان به همان دو معنایی که در اصطلاح قرآنی گذشت استفاده شده است. بنابر این، علم غیب در کاربری اول خود گاهی به کیفیت خاصی از دانش اطلاق میشود که ذاتی و غیرتبعی بوده و از دیگران فراگیری نشده باشد (یعنی مستفاد نباشد)[۱۰] و در کاربری دوم خود گاهی به خصوص علوم خاص الهی اطلاق شده است. لذا در این اصطلاح (چه در کاربری اول و چه در کاربری دوم) نیز، علم به غیب، مختص ذات خداوند است و به علم غیر خدا - هرچند ویژه باشد - به صورت مطلق «علم غیب» گفته نمیشود[۱۱]؛ بلکه به طور شایع، از لفظ «اطلاع بر مغیبات»[۱۲] یا «اخبار از غیب»[۱۳] استفاده کردهاند. البته این بدان معنا نیست که مفسران یا متکلمان علم غیب را در معنای لغوی استفاده نکردهاند[۱۴]. البته در این کاربری لغوی، دقت علمی رعایت نشده و باعث ایجاد شبهه نیز گشته است.
اقسام امور غیبی
- غیب مطلق: به حقیقت و واقعیت ناشناختهای «غيب مطلق» گفته میشود که اطلاع از آن جز از راه دریافت علم از خدای متعال برای هیچ کس، در هیچ زمان و شرایطی امکان پذیر نیست.[۱۵] از جمله اموری که «غیب مطلق» شمرده میشوند: اموری همچون حوادث آینده که هنوز رخ ندادهاند و اموری که عقلا تعلق ادراکات حسی یا ادراکات عقلی به آنها ممکن نیست[۱۶]؛ مانند: ذات خدا و برخی از نشانههای او؛ همچون: وحی، فرشتگان، دیگر وسایط فیض غیر از عالم ماده و رستاخیز که همه آنها از حواس ما غایباند[۱۷].
- غیب نسبی: به حقیقت و واقعیت ناشناختهای گفته میشود که برای بعضی از انسانها غیب و برای بعضی دیگر آشکار به شمار میروند؛ یعنی: در مقایسه با شخص یا مکان یا زمان خاص غیب تلقی گردد، اما در برابر شخص یا مکان و زمان دیگر شهود باشد یا به شهود مبدل شود.[۱۸]؛ مثلاً: اگر پیامبری به شخصی خبر میدهد که همسر او در وطن دارای فرزند شده است، این رخداد برای این شخص امر غیبی است، اما برای همسرش امر شهودی خواهد بود. یا آن هنگام که پیامبری(ص) از وجود غذایی در خانه شخص خبر میدهد برای خود پیامبر(ص) امر غیبی است؛ زیرا در خانه آن شخص حضور ندارد و از راهی دیگر نیز از اشیاء موجود در آن خانه اطلاع نیافته است. اما برای خود آن شخصی که در آن مکان زندگی میکند و از محتویات آن آگاه است، امری شهودی خواهد بود. چنانکه قیامت به عنوان یک رخدادی که در آینده اتفاق خواهد افتاد، امروزه برای ما غیب قلمداد میگردد، اما پس از وقوع قیامت به شهود تبدیل خواهد شد[۱۹].
اموری غیبی برای خدا شهودند
یادآوری این نکته بجاست که غیب، زمانی غیب است که به غیر خدای متعال نسبت داده شود؛ وگرنه هیچ موجودی برای خدا غیب نیست و همه امور مشهود او هستند: ﴿عَالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ﴾[۲۰].[۲۱]
جمعبندی
غیب آن چیزی است که حس ظاهری یا باطنی انسانی - بدون توسل به دلیل، علل و اسباب عادی - توانایی درک آن را نداشته باشد و شامل همه آن چیزهایی میشود که به نحوی دور از دید بشر است و اطلاع یافتن از غیب با بهرهگیری از شیوههای عادی و اسباب طبیعی (مثل: خبردادن از خسوف و کسوف و امثال ذلک) یا شیوههای غیرعادی و اسباب پنهان از نظر عموم (مثل: خبردادن از راه جادوگری و ارتباط با جن و امثال ذلک) هرچند به معنای لغوی و عرفی "علم به غیب" شمرده میشود؛ زیرا شناخت به امری غائب از حس عموم انسانهاست، اما این آگاهی، در اصطلاح قرآن و حدیث علم به غیب نامیده نمیشود. این دسته از شناختها و آگاهیها - چه به صورت مجاز یا غیر مجاز در قوانین ادیان - برای همگان امکانپذیر است و در سایۀ آموزش یا ریاضتهای خاص محقق میگردند و قطعاً دلیلی بر اتصال به خدای متعال یا عوالم غیبی آگاهِ از این امور نیست، بلکه تنها میتواند دلیل نبوغ و تخصص در یک امر و یا اموری باشد[۲۲]
پاسخ تفصیلی
مقدمه
انسان طبیعی خواسته یا ناخواسته در سه حجاب محصور است که عبارتند از:
- حجاب حسّ: براساس حجاب حسّ، انسان تنها قادر به درک در رؤیت اموری است که با یکی از حواس پنجگانه بینائی، شنوائی، بویای، چشایی و بساوایی قابل احساس باشد. البته ممکن است به برخی از امور محسوس با حواس غیرمسلح آگاهی یابد؛ نظیر رؤیت تمام اشیاء دیدنی هستی. چنانکه انسان میتواند با حواس مسلح با ابزارهای پیچیده امروزین گوشههایی از جهان مادّی را مشاهده کند، چنانکه با میکروسکوپ میتواند سلولهای اعضای بدن یا ذرات غیرمرئی میکربها و باکتریها را رؤیت نماید، یا با تلسکوپهای عظیم ستارگانی با فاصلة میلیونها سال نوری را رصد کند. به هر حال چه به صورت مادی رؤیت شود و چه با ابزار خاص تنها اموری در حیطة حواس انسان قرار میگیرد که محسوس و مادی باشد. انسان بخاطر همین حجاب قادر نیست مرز ماده را در نوردیده و به عالم مجردات پای نهد.
- حجاب مکان: براساس حجاب مکان انسان در مکان خود محصور است، تا بدانجا که وقتی در چهار دیوار یک اتاق یا خانه قرار میگیرد، اطلاع ندارد که در آن سوی دیوار اتاق یا خانهاش چه اتفاق میافتد تا چه رسد به اینکه دریابد در محلّه او یا شهر یا منطقه او چه اتفاق میافتد. البته از این روست که به محض جدا شدن از خانواده خود، ناگزیر است از رهگذر ابزار نوین همچون تلفن از رخدادهای خانه خود مطلع گردد.
- حجاب زمان: حجاب زمان نیز سومین حجابی است که انسان محصور در آن است و بخاطر آن از رخدادهای پیش از تولّد خود و از رؤیت رخدادهای آن محروم و بی خبر است، مگر آنکه به او اخبار کنند که در این صورت دیگر برای او شهود پیدا میکند. چنانکه نسبت به فردا و رخدادهای آتی خود، اطرافیان و عموم مردم کاملاً بیاطلاع است؛ چنان که قرآن در این باره میفرماید: «﴿وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ﴾[۲۳]». براین اساس آنچه در حیطه حواس ظاهری انسان یا مکان و زمان او بگنجد مشهود و مشاهَد او خواهد بود، و آنچه بیرون از این حوزه است، امور پنهانی و غیب تلقی خواهد شد. به عبارت روشن تر، کلیه امور و موجوداتی که از حوزه مادیات و دسترس حواس خارج و مربوط به حوزه فراماده و مجردات باشد، مشمول امور غیبی خواهد بود. وجود نفس آدمی، عالم ملکوتیان و فرشتگان و عوالم قدسی آسمانیان از مصادیق این دسته از غیب میباشند. و تمام رخدادها و موجوداتی که در مکانی بدور از دسترس انسان قرار دارند، جزء امور غیب خواهد بود مگر آنکه از طریقی دیگر از آنها مطلع گردد و نیز کلیه رخدادهایی که در فردا و فرداهای آتی رخ خواهد داد، جزء امور غیبی خواهد بود.
اقسام امور غیبی
۱۵. حجت الاسلام و المسلمین حسینی شاهرودی؛ |
---|
حجتالاسلام و المسلمین دکتر سید مرتضی حسینی شاهرودی و خانم آسیه جمالی شوراب در مقاله «دلالت آیه عالم الغیب بر گستره علم پیامبر اکرم» در این باره گفته است:
|
پانویس
- ↑ «و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد» سوره لقمان، آیه 34.
- ↑ ر.ک: نصیری، محمد حسین، گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات.
- ↑ فراهیدی، خلیل بن احمد، «کتاب العین»، ج۴، ص ۴۵۴؛ ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، ج۳، ص۱۰۶؛ جوهری، ابونصر، الصحاح، ج۱، ص۲۹؛ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۴۰۳؛ ثعالبی، ابومنصور، فقه اللغه، ص۲۴؛ ابن سیده، علی بن اسماعیل، المخصص، ج۳، ص۵۶؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «المفردات»، ص ۶۱۶؛ ابنمنظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب»، ج۱، ص ۶۵۴؛ طریحی، «مجمع البحرین»، ج۲، ۱۳۵ ـ ۱۳۴؛ زبیدی، سید مرتضی، تاج العروس، ج۲، ص۲۹۵.
- ↑ در روایتی امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «همانا برای خداوند متعال دو علم وجود دارد؛ علمی که آن را ویژه خود قرار داده و کسی را نسبت به آن مطلع نساخته است، نه پیامبری از پیامبران و نه فرشتهای از فرشتگان و این همان فرمایش خداوند متعال در قرآن کریم است که فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ﴾ و علمی که فرشتگان او از آن آگاهی دارند قطعا مورد آگاهی محمد(ص) و آل محمد(ع) است و آنچه ایشان از آن آگاهی دارند قطعا مرا نسبت به آن آگاه فرموده است، بزرگ از ما و کوچک از ما تا روز قیامت از آن مطلع هستند: «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي غَيْبِهِ فَلَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ نَبِيّاً مِنْ أَنْبِيَائِهِ وَ لَا مَلَكاً مِنْ مَلَائِكَتِهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى: إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ (سوره لقمان، آیه۳۴). وَ لَهُ عِلْمٌ قَدِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتُهُ فَمَا اطَّلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتُهُ فَقَدِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ وَ مَا اطَّلَعَ عَلَيْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ فَقَدْ أَطْلَعَنِي عَلَيْهِ يَعْلَمُهُ الْكَبِيرُ مِنَّا وَ الصَّغِيرُ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ»»؛ صفار، محمد بن حسن، «بصائر الدرجات»، ص ١٣١.
- ↑ ر.ک: مسعودی، سید محمد علی، «تفاوت کاربردهای کلامی و روایی واژه غیب در ترکیب اضافی علم غیب»، نخستین همایش ملی واژهپژوهی در علوم اسلامی، ص۵.
- ↑ به عنوان مثال، امام علی(ع) در جواب کسی که پرسید: "آیا به تو علم غیب داده شده است؟" فرمود: «ای برادر کلبی! این علم غیب نیست، بلکه علمی است که از صاحب علم آموخته شده است»: «لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِي عِلْمٍ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸.
- ↑ روایت «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي غَيْبِهِ..»» در بالا اشاره شده.
- ↑ به عنوان مثال: سدیر - از یاران نزدیک امام صادق(ع) - نقل میکند من، ابوبصیر، یحیی بزّار و داود بن کثیر در مجلسی بودیم که حضرت با حالت غضبناک وارد شد و فرمود: «تعجب از اقوامی که گمان میکنند ما علم غیب میدانیم، در حالی که من قصد تنبیه کنیزم را داشتم و او فرار کرد و من نمیدانم در کدامیک از اتاقهاست...»: «یَا عَجَباً لِأَقْوَامٍ یَزْعُمُونَ أَنَّا نَعْلَمُ اَلْغَیْبَ مَا یَعْلَمُ اَلْغَیْبَ إِلاَّ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَقَدْ هَمَمْتُ بِضَرْبِ جَارِیَتِی فُلاَنَةَ فَهَرَبَتْ مِنِّی فَمَا عَلِمْتُ فِی أَیِّ بُیُوتِ اَلدَّارِ هِیَ ...»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۷. همچنین: ابن مغیره میگوید: من به اتفاق یحیی بن عبدالله بن حسین خدمت حضرت ابو الحسن(ع) بودیم، یحیی عرض کرد: فدایت شوم! مردم گمان میکنند شما علم به غیب دارید، امام فرمود: سبحان اللَّه! ای یحیی! دست خودت را بر من بگذار، به خدا سوگند! از این نسبت تمام موهای بدنم راست شد، نه به خدا سوگند، ما غیب نمیدانیم و هرآنچه نقل میکنیم از رسول خداست»: «عَنِ ابْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی الْحَسَنِ(ع)أَنَا وَ یَحْیَی بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَیْنِ فَقَالَ یَحْیَی جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّکَ تَعْلَمُ الْغَیْبَ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ ضَعْ یَدَکَ عَلَی رَأْسِی فَوَ اللَّهِ مَا بَقِیَتْ فِی جَسَدِی شَعْرَةٌ وَ لَا فِی رَأْسِی إِلَّا قَامَتْ قَالَ ثُمَّ قَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا هِیَ إِلَّا رِوَایَةٌ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص»؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۹۳.
- ↑ به عنوان مثال: شیخ طوسی (م۴۶۰ق) گفته است: «ما غاب عن الحواس. طوسی، محمد بن حسن، التبيان، ص۶، ص۲۲۵. و راغب اصفهانی (م۵۰۲ق) گفته است: «استُعمل في كلّ غائب عن الحاسّة... ما لا يقع تحت الحواس و لا تقتضيه بداهة العقول وإنّما يعلم بخبر الأنبياء عليهم السلام». راغب اصفهانی، حسين بن محمد، المفردات فى غريب القرآن، ص۶۱۶. ابن عربی (م۵۴۲ق) نیز گفته است: «وحقيقته ما غاب عن الحواس». ابن عربی، محمد بن عبدالله، احكام القرآن، ج۱، ص۱۵.
- ↑ قاضى شوشترى (م۱۰۱۹ق) گفته است: «وفرق بين علم الغيب الذي لا يعلمه إلا الله تعالى وبين ما ادعيناه؛ فإن المراد بعلم الغيب هو العلم الذي لا يكون مستفاداً من سبب يفيده، وذلك إنما يصدق على الله تعالى؛ إذ كل ما علم من عداه تعالى فهو مستفاد من جوده؛ إما بواسطة، أو بغير واسطة؛ فلا يكون علم غيب» شوشترى، سید نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ص٢٠۴.
- ↑ شیخ مفید (م۴۱۳ق) در همین راستا گفته است: «فأما إطلاق القول عليهم بأنهم يعلمون الغيب فهو منكر بين الفساد؛ لأن الوصف بذلك إنما يستحقه من علم الأشياء بنفسه لا بعلم مستفاد، وهذا لا يكون إلا الله عز وجل» مفید، محمد بن محمد، أوائل المقالات، ص۶۷. همچنین قاضى شوشترى (م۱۰۱۹ق) گفته است: «فلا يصح لغير الله تعالى أن يقال أنه يعلم الغيب ... وبالجملة: لا يجوز أن يقال لأحد فلان يعلم الغيب؛ نعم الإخبار بالغيب بتعليم الله تعالى جايز» شوشترى، سید نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ص٢٠۴.
- ↑ به عنوان مثال: ابن میثم بحرانی (م۶۹۹ق) گفته است: «الفصل الثاني: في بيان اطلاعه عليه السلام على المغيبات، وتمكنه من خوارق العادات، وفيه بحثان: البحث الأول: في اطلاعه على الأمور الغيبية». بحرانی، ابن میثم، شرح مئة كلمة لأمير المؤمنين، ص٢٣٧. همچنین: سید هاشم بحرانی (م۱۱۰۷ق) گفته است: «والأئمة صلوات الله عليهم أجمعين؛ لأنّ الله سبحانه وتعالى لمّا أطلعهم على غيبه بما ينزل في ليلة القدر ..». بحرانی، سید هاشم، ینابیع المعاجز، ص۱۷۵.
- ↑ به عنوان مثال: شیخ مفید، سید مرتضی، طبرسی، محقق حلی و تعداد عدیدی از مفسران و متکلمان شیعه از همین تعبیر استفاده کردهاند. ر.ک: مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج٢، ص۱۹۴؛ علم الهدی، سید مرتضی، رسائل المرتضى، ج۱، ص۴۱۷؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۳۳۵-۳۴۶؛ حلی، جعفر بن حسن، المسلک فی اصول الدین، ص۱۸۷-۲۴۴.
- ↑ به عنوان مثال: سید هاشم بحرانی (م۱۱۰۷ق) گفته است: «والأئمة صلوات الله عليهم؛ لأنّ الله سبحانه وتعالى لمّا أفادهم علوماً زائدةً على علم الحلال والحرام، والعلوم والزائدة سائر العلوم، فلا ريب أن من سائر العلوم الزائدة، العلوم بالغيب». بحرانی، سید هاشم، ینابیع المعاجز، ص۱۶۷. همچنین شیخ محمد حسن مظفر (م۱۳۷۶ق) گفته است: «ويشهد لعلمه (أي: الإمام علي) بالغيب: إيصاؤه بدفنه خفية». مظفر، محمد حسن، دلائل الصدق، ج۶، ص۳۶۹-۳۷۰.
- ↑ ر.ک. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۲۶، ص ۱۷۳؛ جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، ج ۳، ص ۴۱۴، مطهری، احمد، کاردان، غلامرضا، علم پیامبر و امام در قرآن، ص ۱۰؛ فاضل لنکرانی، محمد و اشراقی، شهاب الدین، پاسداران وحی، ص ۱۶۷؛ مصطفوی، سیدحسن، مروی، احمد، دلایل عقلی و نقلی علم غیب امام معصوم، فصلنامه قبسات، ص ۱۳ و ۱۵؛ الهی، عباس، تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود، ماهنامه معرفت، شماره ۲۱۶، ص ٢۶
- ↑ ر.ک: امینی، عبدالحسین، «الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب»، ج ۵، ص ۸۰؛ شاکر، محمد تقی، «منابع علم امام در قرآن و روایات»، ص ۱۱۹؛ سبحانی، جعفر، «مفاهیم القرآن»، ج ۳، ص ۴۰۲ ـ ۴۰۴؛ مهری، سید مرتضی، «آگاهیهای غیبی»، ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۱۵۵.
- ↑ ر.ک: تحریری، محمد باقر، «جلوههای لاهوتی»، ج ۱، ص ۱۵۷.
- ↑ ر.ک. غرویان، محسن، میرباقری، سیدمحمدحسین، غلامی، محمدرضا، بحثی مبسوط در آموزش عقاید، ج ۲، ص ۲۴؛ رضوانی، علی اصغر، شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ج ۱، ص ۵۴۲
- ↑ ر.ک: نصیری، محمد حسین، گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات.
- ↑ «او دانای نهان است. هم وزن ذرهاى، نه در آسمانها و نه در زمین از او پنهان نیست»؛ سوره سبأ، آیه ۳.
- ↑ راغب اصفهانی گفته است: يقال للشيء: غيب وغائب باعتباره بالناس لا باللّه تعالى؛ فإنّه لا يغيب عنه شيء كما لا يعزب عنه مثقال ذرّة في السماوات و الأرض. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، «ترجمه تفسیر المیزان»، ج ۱، ص ۷۳؛ جعفری، محمد تقی، «قرآن نماد حیات معقول»، ص ۱۶۶ ـ ۱۷۱؛ مکارم شیرازی، ناصر، «پیام قرآن»، ج ۷، ص ۲۱۲؛ جوادی آملی، عبدالله، «تفسیر تسنیم»، ج ۲، ص ۱۵۷؛ جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر، «منشور جاوید»، ج ۱۰، ص ۱۴۴؛ مصباح یزدی، محمد تقی، «انسانشناسی»، ص ۳۹۹. ۴۰۰؛ خسروپناه، عبدالحسین، «کلام نوین اسلامی»، ج ۲، ص ۳۷۸؛ نادم، محمد حسن، «علم غیب از نگاه عقل و وحی»، ص ۷۵؛ موسوی، سید امین، «گستره و چگونگی علم امام از منظر کتاب سنت و عقل»، ص ۴۸.
- ↑ جعفری، محمد تقی، قرآن نماد حیات معقول، ص۱۶۶-۱۷۱؛ محمد حسن نادم؛ علم غیب از نگاه عقل و وحی، صفحه ۷۵؛ محمد تقی شاکر، شاکر، منابع علم امام در قرآن و روایات، ص۱۱۹
- ↑ «و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد» سوره لقمان، آیه 34.
- ↑ ر.ک: راغب اصفهانی، ۶۱۶
- ↑ انعام: ۷۳
- ↑ ابن فارس، ۴ /۴۵۴.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ٤٢ /١٥٦.
- ↑ ابن منظور، ١ /٦٥٤؛ رک: طریحی، ٢ /١٣٥
- ↑ ر.ک: بیضاوی، ١ /٣٨
- ↑ ر.ک: جوادی آملی، شرح حکمت متعالیه اسفار اربعه: بخش سوم از ٦ /١٧٦
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ١٠٩؛ ر.ک: مجلسی، بحارالانوار، ٤ /٨٢
- ↑ ابن ابی الحدید، ٧ /٢٥٣؛ ١١ /١٧٩
- ↑ فرقان: ۲
- ↑ آل عمران: ۴۴
- ↑ حویزی، ۱ /۳۱
- ↑ ر.ک: طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ١ /٤٦
- ↑ ر.ک: جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ٣ /٤٢١
- ↑ [سید مرتضی حسینی شاهرودی]] و خانم آسیه جمالی شوراب، دلالت آیه عالم الغیب بر گستره علم پیامبر اکرم، ص ۵۵.