نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۹ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۵۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۹ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۵۷ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
اگر قرآن و نیز نفس انسانی ذومراتباند، پس عالیترین مرتبه قرآن، با فطرت الهی] انسان هماهنگ است. همچنین چون ظهور کامل فطرت، تنها در انسانهای مطهّر و معصوم به عصمت الهی ظاهر میشود، تنها نفوس انسانهای مطهّر میتواند حقیقت قرآن را درک کند: ﴿إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ﴾[۳]
جوهر ایمان و قرآن، "کلمه توحید" است و آیات قرآن مَجلای تجلّی توحید برای خلایقاند؛ چنانکه امام صادق(ع) فرمودند: «لَقَدْ تَجَلَّى اللَّهُ لِخَلْقِهِ فِي كَلَامِهِ وَ لَكِنْ لَا يُبْصِرُونَ»[۴]. این چشم بصیرت، مقام ولایت است که این حقایق را از قرآندرک میکند و به آحاد امّت – در حدّ استعداد هرکس- انتقال میدهد.
چون نفس انسانی ذومراتب است، هر مرتبهای از نفس، به تناسب طهارتی که دارد، قابلیّت و استعداد درک همان مرتبه از قرآن را دارد.
نفس انسان، در مرتبه عالم مادّه، تنها با ظاهر قرآن مرتبط است و بهرهای که از این کتاب الهی میبرد، از طریق کلمات و عبارات آن است.
اسلام و ایمان، امری قلبی و مجرّد است که جایگاه آن در قلوبانسانها است. و چون ایمان ذومراتب است و نفوسانسانی نیز ذومراتب است، بنابراین، هر مرتبه از نفس، مستعدّ قبول مرتبه متناسب از ایمان است و هر چه ایمان قویتر باشد، مرتبه عالیتری از نفس پذیرای آن است. رابطه نفس با ایمان، رابطه ظرف و مظروف است؛ که در کلمات اهل بیت(ع)، به مراتب روح در انسان تعبیر شده است؛ چنانکه امام باقر(ع) درباره مراتب روح انسانی و تناسب آنها با مراتب ایمان، خطاب به جابر میفرمایند: «عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ عِلْمِ الْعَالِمِ فَقَالَ يَا جَابِرُ إِنَّ فِي الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُدُسِ وَ رُوحَ الْإِيمَانِ وَ رُوحَ الْحَيَاةِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ فَبِرُوحِ الْقُدُسِ يَا جَابِرُ عَلِمْنَا مَا تَحْتَ الْعَرْشِ إِلَى مَا تَحْتَ الثَّرَى ثُمَّ قَالَ يَا جَابِرُ إِنَ هَذِهِ الْأَرْوَاحَ يُصِيبُهُ الْحَدَثَانِ إِلَّا أَنَّ رُوحَ الْقُدُسِ لَا يَلْهُو وَ لَا يَلْعَبُ»[۵].
چون در عوالم مجرّده، ظرف و مظروف با هم متّحدند، بنابراین ایمان و مؤمن با یکدیگر متّحدند و چون ایمان ذومراتب است، هر مرتبه ازایمان، با مرتبهای متناسب از نفس انسانی متّحد است. به عبارت دقیقتر، نفوسانسانی در مراتب خود، جلوههای ایمان خود را -به میزان طهارتی که دارند - عرضه میدارند. لذا خداوند، گاه از صاحبان علومتوحیدی و قرآنی به صاحبان درجات تعبیر میفرماید﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴾[۶] و گاه خود آنان را درجه مینامد و میفرماید: ﴿هُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ﴾[۷]. یا درباره تقوا و متّقین، گاه خود آنان را در مقامی بلند مرتبه میستاید و میفرماید: ﴿إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ﴾[۸]. و گاه تقوای آنان را به سوی خود فرا میخواند و آن را در مقامی بلند مرتبه میستاید: ﴿لَنْ يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَكِنْ يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنْكُمْ﴾[۹].
نتیجهای که از مجموع مطالب بیان دوم به دست میآید آن است که انسان برای سیر از مقام ظاهر به باطن در آفاق و انفس، خواه در نظام تکوین یا تشریع، محتاج امام است؛ زیرا:
ظاهر قرآن تبیان حقیقت آن است و همه امّت اسلاممأمور به فهمحقیقتدین در حدّ وسع خود- هستند. چنانکه اوامر متعدّد قرآن در ارتقاء درجهایمان و تقوی و متوقّف نشدن در ظاهر اسلام، اشاره به این مطلب دارد؛ مثل: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ﴾[۱۰]. همچنین درباره مراتب حیات ایمانی، خطاب به مؤمنین میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ﴾[۱۱]
نفوسانسانی ذومراتب است و هر مرتبه، لایق بهرهمندی از مرتبهای از ایمان است.
↑اشاره دارد به: ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ﴾ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زادههای آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی میدهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
↑«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.
↑«که این قرآنی ارجمند است در نوشتهای فرو پوشیده که جز پاکان را به آن دسترس نیست» سوره واقعه، آیه ۷۷-۷۹.
↑عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه (ط. دار سید الشهداء(ع) للنشر، ۱۴۰۵ ه.ق.)، ج۴، ص۱۱۶.
↑بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ص) (ط. مکتبه آیهالله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ ه.ق.)، ج۱، ص۴۴۷، باب ۱۴.
↑ «ای مؤمنان! چون در نشستها به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.
↑«آنان نزد خداوند (در) پایههایی (گوناگون)اند و خداوند به آنچه انجام میدهند بیناست» سوره آل عمران، آیه ۱۶۳.
↑«بیگمان پرهیزگاران در بوستانها و (کنار) جویبارانند در جایگاهی راستین نزد فرمانفرمایی توانمند» سوره قمر، آیه ۵۴-۵۵.
↑«هرگز گوشت و خون آنها به خداوند نمیرسد اما پرهیزگاری شما (در قربانی کردن آنها) به او میرسد» سوره حج، آیه ۳۷.
↑«ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.
↑«ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی میبخشد پاسخ دهید» سوره انفال، آیه ۲۴.
↑برای روشن شدن معنای هدایت ایصالی، مراجعه کنید به بخش براهین قرآنی، برهان «صراط مستقیم».