عبدالله بن حسن بن علی در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۰ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۳:۵۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از زیرشاخه‌های بحث یاران امام حسین، شهدای کربلا و مرتبط با مدخل عبدالله بن حسن بن علی است. "عبدالله بن حسن بن علی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

«عبدالله اصغر» فرزند امام حسن مجتبی(ع)، مادرش دختر سلیل بن عبدالله بجلی بود که برخی نام وی را رمله آورده‌اند[۱]. وی در حادثه عاشورا هنوز به سن بلوغ نرسیده بود و در خیمه زنان نگه‌داری می‌شد. آن‌گاه که شمر بن ذی الجوشن با نیروهای پیاده پس از عقب‌نشینی دوباره به سوی امام حسین(ع) هجوم آورد، عبدالله از خیمه بیرون دوید و به سوی عمویش حرکت کرد. زینب(س) او را گرفت و امام(ع) نیز فرمود: «خواهرم او را نگه دار»، ولی عبدالله نپذیرفت و از بازگشت به خیمه به شدت خودداری کرد و گفت: «به خدا قسم هرگز از عمویم جدا نخواهم شد».

در آن هنگام ابجر بن کعب و به قولی «حرملة بن کاهل» شمشیر خود را بر امام(ع) فرود آورد. عبدالله گفت: «وای بر تو ای فرزندزن ناپاک! آیا می‌خواهی عموی مرا بکشی؟ و دست خود را سپر قرار داد که قطع شد و به پوست آویخت او فریاد: «یا عمّاه (یا امّتاه، یا امّاه)» برآورد و حسین(ع) وی را در آغوش کشید و به سینه چسبانید و فرمود: «برادرزاده شکیبا باش که خیر است و خداوند تو را به پدران پاک و نیکوکارت، رسول خدا(ص)، علی بن ابی‌طالب(ع)، حمزه، جعفر و حسن بن علی(ع) که درود خداوند بر آنان باد ملحق خواهد ساخت»[۲].

برخی آورده‌اند: ناگاه حرملة بن کاهل تیری به سوی وی پرتاب کرد و او را در دامن عمویش به شهادت رسانید»[۳].

حمید بن مسلم از سپاه عمر بن سعد گوید: شنیدم که امام حسین(ع) می‌گفت: خداوندا آنها را از باران رحمت خویش و برکت‌های زمین محروم فرما و به جان هم بینداز و ولایتداران را از آنها خشنود نگردان! زیرا پس از دعوت از ما در وعدۀ یاری ما بر ما تاختند و ما را کشتند[۴].

زینب کبری(س) با دیدن این صحنه شیون‌کنان فرمود: «کاش مرده بودم و این روز را نمی‌دیدم، کاش آسمان بر سر زمین خراب و کوه‌ها پاره پاره می‌شد![۵]»

در زیارت منسوب به ناحیه مقدسه و نیز زیارت رجبیّه بر این شهید بزرگوار این گونه درود فرستاده شده است: « اَلسَّلاَمُ عَلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍِّّ اَلزَّكِيِّ لَعَنَ اَللَّهُ قَاتِلَهُ وَ رَامِيَهُ حَرْمَلَةَ بْنَ كَاهِلٍ اَلْأَسَدِيَّ»[۶] درود بر عبدالله بن حسن بن علی! خدا حرملة بن کاهل اسدی را که به سوی وی تیر انداخت و او را کشت لعنت کند!.[۷]

عبدالله بن حسن بن علی گزیده دانشنامه امام حسین

سومین فرزند امام حسن(ع) که در کربلا به شهادت رسید، عبداللّه نام داشت. ظاهراً وی پس از علی اصغر، خُردسال‌ترین شهید کربلا بوده است[۸]. هنگامی که سپاه کوفه، امام حسین(ع) را در آخرین لحظات زندگی، محاصره کرده بودند، این کودک، تلاش کرد تا خود را به امام(ع) برساند. زینب(س)، خواست مانع وی شود؛ ولی نتوانست. او شتابان آمد تا این که خود را به امام(ع) رساند و در کنار ایشان، به شهادت رسید. گفتنی است که برخی از منابع، ماجرای شهادت قاسم را درباره عبداللّه آورده‌اند که نادرست به نظر می‌رسد.

از ابو مخنف نقل است: شمر بن ذی الجوشن، با پیادگان سپاه، به سوی حسین(ع) آمد. حسین(ع) به آنها حمله می‌بُرد و آنها را از هم می‌شکافت. سپس آنها، به طور کامل، گِرد حسین(ع) را گرفتند. پسربچّه‌ای از خاندان حسین(ع)، به سوی او آمد. خواهرش زینب(س)، دختر علی(ع)، او را گرفت تا نگاه دارد. حسین(ع) نیز به خواهرش فرمود: «او را نگاه دار!»؛ امّا پسربچّه، تسلیم نشد و به سوی حسین(ع) دوید و در کنارش ایستاد. بحر بن‌ کعب‌ بن عبیدالله، از قبیله بنی تیم اللّه بن ثعلبة بن عکابه، با شمشیر به سوی حسین(ع) حمله کرد. آن پسربچّه گفت: ای مادر خبیث! آیا عمویم را می‌کُشی؟ آن مرد، شمشیرش را بر او زد؛ امّا پسربچّه، دستش را سپر کرد و شمشیر، آن را از آرنج، قطع کرد و فقط به پوست، آویزان ماند. پسربچّه، مادرش را صدا زد. حسین(ع)، او را گرفت و به سینه‌اش چسباند و گفت: «ای فرزند برادرم! بر آنچه به تو رسیده، شکیبایی کن و این وقایع را خیر ببین و به حساب خدا بگذار که خداوند، تو را به پدران شایسته‌ات، ملحق می‌کند؛ به پیامبر خدا، علی بن ابی طالب، حمزه، جعفر و حسن بن علی - که خداوند، بر همه آنان درود فرستد»[۹].[۱۰]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. تسمیة من قتل...، ش۱۱؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۸، دارالمعارف؛ مقاتل الطالبیین، ص۸۹، دارالمعرفة؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۷۸؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۳۹.
  2. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۰-۴۵۱، دارالمعارف؛ ارشاد، ج۲، ص۱۱۰-۱۱۱، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید؛ ملهوف، ص۱۳۹-۱۴۰؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۷۸؛ ابصارالعین، ص۷۳-۷۴، مرکز الدراسات الاسلامیة لحرس الثورة؛ فرسان الهیجاء، ص۲۳۹-۲۴۰؛ وسیلة الدارین، ص۲۴۸-۲۵۰.
  3. تسمیة من قتل، ش۱۱؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۸، دارالمعارف؛ ملهوف، ص۱۳۹-۱۴۰؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۳۹.
  4. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۱، دارالمعارف؛ ارشاد، ج۲، ص۱۱۰-۱۱۱، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۳۹؛ وسیلة الدارین، ص۲۴۸.
  5. فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۴۰.
  6. الاقبال بالاعمال، ج۳، ص۷۵ و ۳۴۳.
  7. جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ص:۲۲۳-۲۲۴.
  8. در کتب معتبر، سنّ او نیامده است. برخی نویسندگان متأخّر، او را یازده ساله دانسته‌اند.
  9. «إنَّ شِمْرَ بْنَ ذِي الجَوْشَنِ أَقْبَلَ فِي الرَّجّالَةِ نَحْوَ الحُسَيْنِ(ع)؛ فَأَخَذَ الحُسَيْنُ(ع) يَشُدُّ عَلَيْهِمْ فَيَنْكَشِفُونَ عَنْهُ، ثُمَّ إنَّهُم أَحَاطُوا بِهِ إحَاطَةً، وَ أقبَلَ إلَى الحُسَيْنِ(ع) غُلامٌ مِن أهلِهِ، فَأَخَذَتْهُ اُخْتُهُ زَيْنَبُ ابْنَةُ عَلِيٍّ لِتَحْبِسَهُ، فَقَالَ لَهَا الحُسَيْنُ(ع): اِحْبِسيهِ، فَأَبَى الغُلامُ وَ جَاءَ يَشْتَدُّ إلَى الحُسَيْنِ(ع)، فَقَامَ إْلَى جَنْبِهِ. قَالَ: وَ قَدْ أَهْوَى بَحْرُ بْنُ كَعْبِ بْنِ عُبَيْدِ اللّهِ - مِنْ بَني تَيمِ اللّهِ بْنِ ثَعْلَبَةَ بْنِ عُكَابَةَ - إلَى الحُسَيْنِ(ع) بِالسَّيْفِ، فَقَالَ الغُلامُ: يَا بْنَ الخَبيثَةِ! أتَقْتُلُ عَمِّي؟ فَضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ، فَاتَّقَاهُ الغُلامُ بِيَدِهِ فَأَطَنَّهَا إلَا الجَلْدَةَ، فَإِذَا يَدُهُ مُعَلَّقَةٌ، فَنَادَى الغُلامُ: يَا اُمَّتَاه. فَأَخَذَهُ الحُسَيْنُ(ع) فَضَمَّهُ إلَى صَدْرِهِ، وَ قَالَ: يَا بْنَ أخي، اِصْبِر عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ، وَاحْتَسِبْ فِي ذَلِكَ الخَيْرَ، فَإِنَّ اللّهَ يُلْحِقُكَ بِآبائِكَ الصَّالِحينَ؛ بِرَسُولِ اللّهِ(ص) وَعَلِيِّ بْنِ أَبِي طالِبٍ، وَحَمْزَةَ وجَعْفَرٍ، وَالحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِم أَجْمَعِينَ» (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۵۰؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۷۱).
  10. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۵۹۱.