نامگذاری امام حسین در معارف و سیره نبوی
تبیین گزارشهای مربوط به نامگذاری امام حسن(ع) و امام حسین(ع)[۱]
در احادیث ارائه شده، یک حدیث[۲] بر نامگذاری امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در هفتمین روز تولدشان از سوی پیامبر اکرم(ص) دلالت دارند و در یک حدیث هم پیامبر(ص) دستور داده که در روز هفتم نامگذاری شود[۳] و در حدیثی صحیح السند به نقل از امام رضا(ع)[۴]، این کار پیامبر به فرمان الهی دانسته شده است. این، در حالی است که دو حدیث[۵] بر توصیه اهل بیت(ع) به نامگذاری پیش از تولد کودک دلالت دارند.
اگر چه هر دو سوی این اختلاف اندک، ناظر به آداب مستحباند و هیچکدام الزامآور نیستند، اما میتوان چنین گفت که زمان نامگذاری، از دوره جنینی آغاز میشود و همچنان تا هفت روز پس از تولد ادامه مییابد. به سخن دیگر، این کار، هر چه زودتر انجام گیرد، بهتر است؛ اما اگر انجام نپذیرفت، انتهای فرصتش روز هفتم تولّد است. علامه مجلسی ضمن بیان این مطلب، در تبیین عبارت پایانی حدیث «وَ قَدْ سَمَّى»[۶] میگوید: «برای استحباب نامگذاری پیش از روز هفتم، گاه به این عبارت استدلال میشود و ممکن است اینگونه بگوییم که اگر پیش از تولّد کودک، نامی برایش انتخاب نکردند، مستحب است روز هفتم این کار را بکنند؛ زیرا آن، انتهای فرصت نامگذاری است»[۷].
همچنین میتوان نامگذاری در دوره جنینی را امری توصیه شده دانست که لزومی بر استمرار آن نیست؛ یعنی بر جنین نام مینهند و تا هفت روز پس از تولدش، او را به همان مینامند؛ اما در روز هفتم میتوانند آن اسم را تغییر دهند و نام دیگری بر کودک بنهند. گفتنی است که برخی فقیهان بزرگ شیعی مانند شیخ یوسف بحرانی و محمدحسن نجفی، به این نظر گرایش دارند[۸] و حدیث مرسل احمد بن محمد از امام صادق(ع) را مؤید آن دانستهاند. متن حدیث، چنین است: «پسری برای ما متولّد نمیشود، مگر آنکه او را محمد مینامیم و چون هفت روز بر ما بگذرد، اگر خواستیم، نامش را تغییر میدهیم و اگر خواستیم، به همان حال وا مینهیم».[۹].[۱۰].
تبیین احادیث نامهای نامناسب[۱۱]
نام انسان، تنها یک نشانه برای خواندن او در میان انسانها در این دنیا نیست؛ بلکه در آخرت نیز آدمی را به نامِ نهاده شده بر وی میخوانند[۱۲]. از اینرو، پیامبر خدا(ص) میفرماید: «نامهای نیکو بر خود نهید؛ زیرا در روز قیامت، شما را به نام، صدا میزنند [و میگویند]: «فلان پسر فلان! برخیز و به سوی نور خود برو» و «فلان پسر فلان؟ برخیز که نوری نداری».[۱۳].
زیبایی و زشتی این نشانه همیشگی، در معرّفی شخصیت انسان و حتی شکلگیری آن، مؤثّر است. قرآن کریم درباره نهادن القاب زشت بر دیگران حساسیت داشته و هشدار داده و چنین فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۱۴].
گام نخستین برای تحقّق این امر الهی و قرآنی، نامگذاری درست و زیبای کودک از بدو تولد و حتی پیش از آن است، چنان که پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت مطهر ایشان نیز بر این مسئله تأکید نموده[۱۵] و به نامگذاری کودکان، اهتمام داشتهاند. در این عرصه و با توجّه به وجود فرهنگ جاهلی در جزیرةالعرب، پیامبر خدا(ص) تلاش بسیاری را برای ارتقای فرهنگ نامگذاری به انجام رسانده است، از جمله، برخی نامها را ستوده و به نیکی و درستی آنها تصریح نموده[۱۶] و برخی نامها را نکوهیده و برخی را دگرگون کرده و به هنگام این کوششها، علّت و حکمت بسیاری از آنها را بیان نموده است.
بر پایه احادیث در دسترس، میتوان نامهای ممنوع را در چهار دسته جای داد و کراهت و نهی پیامبر(ص) را در هر دسته تحلیل کرد:
- دسته نخست، به فرهنگ عرب جاهلی، پیوند خورده است؛ زیرا آنان برای ترساندن دشمن، از کرامت انسانی خود فرو میکاستند و نام حیواناتی مانند: سگ (کلب یا معاویه) و یوزپلنگ (فهد) را بر خود و کودکانشان مینهادند[۱۷].
- دسته دوم، نامهایی با معنای بد و زشت و بیتناسباند؛ نامهایی چون: ضِرار (زیان رساننده)، مُرّه (تلخ)، حرب (جنگ) و ظالم (ستمگر)، که پیامبر اکرم(ص) آنها را بدترین نامها نامیدند[۱۸] و یا بغیض (دشمن) و عاصیه (نافرمان) که زشتیشان برای همه آشکار است.
- دسته سوم، نامهایی مانند خالد (جاوید) و حَکَم (داور) هستند که از صفات مختصّ الهیاند و عرب جاهلی، بیتوجه به این نکته، آنها را برای کودکان خود برمیگزیده است. گفتنی است برخی احادیث، خواندن کسی را با «ملکالأملاک»، نکوهیدهاند و علت نکوهش را نیز اختصاص این نام به خداوند دانستهاند. مسلم نیشابوری به نقل از ابوهریره، از پیامبر خدا(ص) آورده است: «روز قیامت، منفورترین و پستترین و مبغوضترین مرد نزد خدا، کسی است که «ملک الأملاک (فرمانروای فرمانفرمایان)» نامیده میشود. فرمانروایی جز خداوند نیست».[۱۹].
- دسته چهارم نیز نامهایی هستند که نشان بندگی آدمیان در برابر بتهای جاهلی بودهاند و پیامبر آنها را به بندگی خداوند تغییر داده است. حاکم نیشابوری یک نمونه از این دسته را چنین نقل کرده است: «نام عبد الرحمان بن ابی بکر، عبد العزی بود. پیامبر خدا او را عبد الرحمان نامید».[۲۰].
گفتنی است که یک یا دو گزارش، نامهایی مانند برّه (نیکوکار) را به نقل از پیامبر اکرم(ص)، نشانه خودستایی به شمار آورده که در تضاد با امری اخلاقی است. در این گزارشها اقدام پیامبر(ص) نسبت به تغییر این اسمها نیز آمده است[۲۱]. اگرچه این گزارشها فراوان نیستند، اما میتوانند نشان دهنده نقش نیّت در نامگذاری باشند. از اینرو میتوان این گونه نامها را به امید رسیدن به آنها و انصاف فرد به آن فضیلت، بر فرزند نهاد؛ امری که در نامگذاریهای پیامبر(ص) بر نوادگان بزرگوارش حسن و حسین و همچنین نامگذاری امامان از اهل بیت او مشاهده میشود.
حکمت منع این پنج دسته نامهای نکوهیده، روشن و در هر جامعه و فرهنگی تطبیقپذیر است. از اینرو میتوان منع پیامبر اکرم(ص) از آنها را عام دانست و به یک روزگار و اجتماع، اختصاص نداد[۲۲].
گفتنی است برخی از نامها تنها به دلیل مشابهت معنایی و یا آوایی با موجودات بد و شرور، نکوهیده شدهاند، مانند: «حباب» و «اجدع» - که در فرهنگ عرب معاصر پیامبر اکرم(ص) بر شیطان اطلاق میشده و از اینرو پیامبر(ص) آنها را تغییر داده و اسم دیگری برای کسانی که به این نامها خوانده میشدند، برگزیدهاند - یا «شِهاب (به کسر شین)» که معنای آن، پاره یا زبانه آتش و یادآور دوزخ و خشم و قهر الهی است[۲۳]. اینگونه از نامها تا زمانی و در جایی زشت و ممنوع شمرده میشوند که به هنگام کاربرد آنها، معنای نازیبایشان به ذهن خطور کند. از اینرو، نامی مانند «شهاب» که به هنگام تلفظ با فتح شین، به معنای آذرخش[۲۴] است و یا هنگام اضافه به واژههایی (مانند واژه «دین» به شکل «شهاب الدین» و به معنای پرتو دین)[۲۵]، معنایی زیبا مییابد و همانند «شِهاب»، تداعی کننده دوزخ نیست، منعی ندارد.
گفتنی است که برخی نامها زشت شمرده نمیشوند و از اینرو مورد منع و نهی پیامبر(ص) قرار نگرفتهاند؛ اما به دلیل به کارگیریِ نادرست آنها در گفتگویهای میان فردی، خوشایند پیامبر اکرم(ص) نبودهاند. حدیثی به نقل از پیامبر اکرم(ص)، این نکته را چنین گزارش کرده است: «أكره «مبارك» و «نافع» و «بشير» و «ميمون»؛ لئلا يقال: ثم مبارك، بشير، ثم ميمون؟ فيقال: لا»[۲۶]. «خوش ندارم کسی را مبارک، نافع (سودمند)، بشیر (مژدهدهنده) و میمون (خجسته) بنامند، تا چنین نشود که بپرسند: آیا مبارک، آنجاست؟ یا مژدهدهنده آنجاست؟ یا خجسته آنجاست؟ و پاسخ گفته شود: نه».
روشن است که اینگونه پرسش و پاسخ، زمینه فال بد زدن را پدید میآورد[۲۷]؛ امری که در فرهنگ جاهلی به آسانی رخ میداد و پیامبر اکرم(ص) از آن به شدّت، نهی فرمود. در برخی گزارشها، نامهایی چون نجیح (رستگار)، افلح (کامیاب) که عربها بر غلامان خود مینهادهاند[۲۸] نیز به این دسته ملحق شدهاند، اگرچه در اصل نهی از آنها، تردیدهایی وجود دارد[۲۹].
بر این پایه، هر جامعه و فردی باید به پیامدهای نامگذاری در درون فرهنگ خود، توجه کند و با برگرفتن و فهمیدن ملاک دین در ترغیب یا نهی، نام مطلوب خود را با آن بسنجد.
نکته در خور توجه، آنکه پیامبر(ص) به تغییر نامهای زشت و نکوهیده افراد، بسنده نکرده و به تغییر نام برخی قبیلهها و شهرها نیز اقدام نموده است. امام باقر(ع) میفرماید: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يُغَيِّرُ الْأَسْمَاءَ الْقَبِيحَةَ فِي الرِّجَالِ وَ الْبُلْدَانِ»[۳۰]. «پیامبر خدا(ص) نامهای زشت افراد و شهرها را تغییر میداد».
از اهل سنت نیز ابو داوود سجستانی در سنن خویش، پس از آنکه بسیاری از نامهای آدمیان را که به وسیله پیامبر خدا(ص) تغییر یافته، ذکر کرده، نام برخی مناطق و یا قبیلههایی را که به فرمان پیامبر(ص) دگرگون شدهاند، چنین گزارش کرده است: «و غيّر النبي: اسم العاص و... و أرضا تسمى عَفرة سماها خضرة، و شعب الضلالة سماه شعب الهدى، و بنو الزنية سماهم بني الرشدة، و سمى بني مغوية بني رشدة»[۳۱].
پیامبر(ص) نام عاص (نافرمان) را تغییر داد... و نیز سرزمینی را که عفره (بیحاصل) نامیده میشد، خضره (سرسبز) نام نهاد و شعب الضلاله (درّه گمراهی) را شعب الهدایه (درّه هدایت) نامید و نام هر دو قبیله بنی زنیه (زنازادگان) و نیز بنی مغویه (حرامزادگان) را به بنی رشده (حلالزادگان) تغییر داد.
نکته پایانی، آن که: این تغییرها اجباری نبوده است و افراد میتوانستند نام پیشین خود را نگاه دارند، هر چند که باقی ماندن آن نامها، آثار خوبی در پی نمیداشته است. گزارش زیر، دلیل این ادّعاست: «سعید بن مسیب از جدش نقل میکند که پیامبر(ص) از وی پرسید: نامت چیست؟ او پاسخ داد: حزن (سختی و دشواری). پیامبر(ص) فرمود: تو سهل (نرم و آسان) هستی. او گفت: نه! سهل، لگدمال و خوار میشود. سعید گفت: گمان میبرم که سختی و دشواری، پس از آن است که به ما میرسد».[۳۲].[۳۳].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ به قلم فاضل ارجمند، جناب آقای عبد الهادی مسعودی.
- ↑ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۴، ص۱۵۱، ح۲۳۵۲.
- ↑ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۴، ص۱۵۱، ح۲۳۵۳.
- ↑ ر.ک: الکافی، ج۶، ص۳۳، ح۶.
- ↑ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۴، ص۱۴۹، ح۲۳۵۰؛ ص۱۵۱، ح۲۳۵۱.
- ↑ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۴، ص۱۵۰، ح۲۳۵۰.
- ↑ مرآة العقول، ج۲۱، ص۳۲؛ نیز، ر.ک: جواهر الکلام: ج۳۱، ص۲۵۶.
- ↑ ر.ک: الحدائق الناضرة، ج۲۵، ص۴۰ - ۴۱؛ جواهر الکلام، ج۳۱، ص۲۵۵ - ۲۵۶.
- ↑ «لَا يُولَدُ لَنَا وَلَدٌ إِلَّا سَمَّيْنَاهُ مُحَمَّداً فَإِذَا مَضَى لَنَا سَبْعَةُ أَيَّامٍ فَإِنْ شِئْنَا غَيَّرْنَا وَ إِنْ شِئْنَا تَرَكْنَا»؛ الکافی، ج۶، ص۱۸، ح۴.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم ج۴، ص ۱۵۴.
- ↑ به قلم فاضل ارجمند، جناب آقای عبد الهادی مسعودی.
- ↑ ر.ک: میزان الحکمه، ج۵، ص۴۰۶ (نامها).
- ↑ «اسْتَحْسِنُوا أَسْمَاءَكُمْ؛ فَإِنَّكُمْ تُدْعَوْنَ بِهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ: قُمْ يَا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ إِلى نُورِكَ، وَ قُمْ يَا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ لَانُورَ لَكَ»؛ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۴، ص۱۴۸، ح۲۳۴۹.
- ↑ «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقبهای ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.
- ↑ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۴، ص۱۵۱، ح۲۳۵۴.
- ↑ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۴، ص۱۵۷، باب (برترین نامها و احکام مربوط به برخی از نامها).
- ↑ احمد بن اشیم میگوید: «عَنِ الرِّضَا(ع) قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لِمَ سَمَّوُا الْعَرَبُ أَوْلَادَهُمْ بِكَلْبٍ وَ نَمِرٍ وَ فَهْدٍ وَ أَشْبَاهِ ذَلِكَ قَالَ كَانَتِ الْعَرَبُ أَصْحَابَ حَرْبٍ فَكَانَتْ تُهَوِّلُ عَلَى الْعَدُوِّ بِأَسْمَاءِ أَوْلَادِهِمْ»؛ به امام رضا(ع) گفتم: فدایت شوم! چرا عربها، نام سگ و گرگ و یوزپلنگ و مانند اینها را بر فرزندان خود نهادهاند؟ فرمود: «عربها اهل جنگ بودهاند و با نامهای فرزندانشان، دشمن را میترساندهاند» (معانی الأخبار، ص۳۹۱، ح۳۵؛ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۳۱۵، ح۸۹؛ بحار الأنوار، ج۱۰۴، ص۱۲۸، ح۷).
- ↑ ر.ک: ص۱۵۹ باب (نامهای نکوهیده).
- ↑ «أَغْيَظُ رَجُل عَلَى اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ أَخْبَثُهُ وَ أَغْيَظُهُ عَلَيْهِ رَجُلٌ تَسَمَّى بِمَلِكِ الأَمْلَاكِ لَا مَلِكَ إِلَّا اللَّه»؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۶۸۸،ح ۲۱.
- ↑ «كان اسم عبد الرحمن بن أبي بكر: عبد العزّى، فسمّاه رسول الله(ص) عبد الرحمن»؛ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۴، ص۳۸۰، ح۲۷۰۱.
- ↑ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۴، ص۱۶۱، ح۲۳۷۳.
- ↑ برای منع پیامبر(ص) از هر سه دسته نامها (ر.ک: ص۱۶۱ باب «علت باز داشتن از برخی نامها»).
- ↑ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۴، ص۱۵۹، ح۲۳۶۷.
- ↑ آذرخش به معنای درخشش زیبا و ناگهانی نور در دل تاریک آسمان است. این نور، حاصل برخورد و سنگها و اجرام آسمانی با جو زمین و سوختن آنهاست.
- ↑ عون المعبود، ج۱۳، ص۲۰۳.
- ↑ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۴، ص۱۶۱، ح۲۳۷۲.
- ↑ شرح نووی بر صحیح مسلم، ج۱۴، ص۱۱۹.
- ↑ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۴، ص۱۵۹، ح۲۳۶۸.
- ↑ ر.ک: صحیح مسلم، ج۶، ص۱۷۲؛ المحلّی، ابن حزم، ج۹، ص۲۵۱، ش۱۷۰۵.
- ↑ ر.ک: سیره پیامبر خاتم، ج۴، ص۳۷۸، ح۲۶۹۵.
- ↑ سنن أبی داود، ج۴، ص۲۸۹، ذیل ح۴۹۵۶.
- ↑ «السعيد بن المسيب، عن أبيه، عن جده أن النبي(ص) قال له: ما اسمك؟ قال: حزن، قال: أنت سهل قال: لا، السهل يوطأ و يمتهن، قال سعيد: فظننت أنه سيصيبنا بعده حزونة»؛ سنن أبی داوود، ج۴، ص۲۸۹، ح۴۹۵۶.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم ج۴، ص ۱۶۵.