امامت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۴ اکتبر ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۴۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

امامت به معنای: پیشوایی[۱]، پیشروی، و رهبری است[۲].

در این باره، تعدادی از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امامت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

واژه‌شناسی لغوی

  • امامت به معنای پیشوایی[۳]، پیشروی، و رهبری است. امام(ع) نیز به معنای پیشوا، پیشرو[۴]، مقتدا، قیّم، مصلح، الگو، راه اصلی و راهنماست[۵] کسی یا چیزی که مورد پیروی واقع می‌گردد، انسان باشد یا کتاب یا چیزی دیگر، به حق باشد یا بر باطل [۶] امام(ع) است [۷]ریشه این واژه «ا ـ م ـ م» و به معنای قصد[۸] یا قصد با توجه خاص و این معنا در همه مشتقات آن محفوظ است. امام(ع) نیز کسی است که همواره مقصود و هدف حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد، گرچه با اختلاف موارد و قصدکنندگان و جهات و اعتبارات، گوناگون می‌شود؛ مانند: امام جمعه و جماعت، امام(ع) هدایت و امام(ع) ضلالت [۹]، بر این اساس دیگر معانی این واژه و مشتقات آن از لوازم معنای ریشه است[۱۰].
  • واژه امام(ع) بر زن و مرد اطلاق می‌شود و جمع آن «ائمه(ع)» و «ایمّه» است[۱۱].

امامت در اصطلاح

  • در اصطلاح کلامی معانی متعددی از این واژه ارائه شده که شایع‌ترین معنای آن ریاست عمومی در امور دین و دنیا [۱۲] است و برخی جانشینی پیامبر(ص) در حفظ دین و سیاست دنیا[۱۳] را در تعریف اصطلاحی آن آورده‌اند. برخی کامل‌ترین تعریف را ریاست بالاصاله عمومی در امر دین و دنیا در دار تکلیف می‌دانند [۱۴] که عموم مردم را به حفظ مصالح دین و دنیایشان ترغیب و از آنچه به حال آنان زیانبار است منع کنند[۱۵]، بنابراین، امامت به معنای ریاست عمومی فردی خاص بر امور دین و دنیای مردم در دنیا بالاصاله یا به جانشینی از پیامبر(ص) است، زیرا امامت دارای شئونی همچون رهبری سیاسی و زعامت اجتماعی و مرجعیت دینی و تبیین و تفسیر وحی و ولایت باطنی و معنوی است که از این جهت امام(ع) حجت خدا در زمان، ولیّ الله، انسان کاملِ حامل معنویت کلی انسانیت و قطب است [۱۶] و چون امامت دارای شئون والایی است، شیعه آن را همانند نبوت به نصّ و امر الهی[۱۷] و از اصول دین "مذهب" می‌داند [۱۸]، در حالی که در دیدگاه اهل سنت از فروع دین شمرده شده و از این جهت از افعال مکلفان به شمار می‌آید [۱۹][۲۰].
  • در اصطلاح مدیریت، رهبری از وظایف مدیر است که دیگران را به کوشش مشتاقانه جهت هدفهایی معین ترغیب می‌کند یا آنها را جهت کسب هدف مشترک تحت تأثیر قرار می‌دهد [۲۱][۲۲].
  • به گفته بیشتر مفسران، امامت در قرآن با معنای لغوی آن هماهنگ است و امام(ع) کسی است که به او اقتدا کنند و او را الگو و سرمشق خود قرار دهند [۲۳]؛ خواه عادل و راه یافته باشد و خواه باطل و گمراه [۲۴][۲۵].

امامت در قرآن

  • لفظ «امامت» در قرآن به‌کار نرفته؛ ولی واژه «امام(ع)» به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد استعمال شده است که برخی از آنها و نیز آیات متعدد دیگر به موضوع امامت ارتباط دارد. آیات مربوط گاهی به پیشوایی بر حق بالاصاله: ﴿﴿ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا [۲۶]، ﴿﴿ وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا [۲۷] و گاهی به پیشوایی به حق به نحو جانشینی:﴿﴿ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ [۲۸] و گاهی به پیشوایی باطل: ﴿﴿ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ [۲۹] و گاهی به مفهوم جامع میان پیشوایی بر حق و باطل:﴿﴿ يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ [۳۰] اشاره دارد[۳۱].
  • افزون بر آیاتی که واژه امام(ع) یا اولی‌الامر در آن به‌کار رفته است آیات فراوانی با امامت و رهبری پیوند دارد، از جمله برخی آیاتی که در آن مفهوم هدایت آمده ﴿﴿ وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ [۳۲]؛ ﴿﴿ قُلْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ [۳۳]، آیه‌ای که مؤمنان را به همراهی با صادقان فرا می‌خواند ﴿﴿ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُواْ اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ [۳۴]، آیه ولایت ﴿﴿ إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ [۳۵]، آیه‌ای که می‌گوید اگر به برخی در زمین قدرت داده شود نماز را برپا می‌دارند، زکات می‌دهند و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند ﴿﴿ الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الأُمُورِ [۳۶] و آیاتی که در آن از اعطای مُلک به برخی سخن به میان آمده است. ﴿﴿ أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لاَّ يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا [۳۷]؛ ﴿﴿ وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُواْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاء وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ [۳۸][۳۹].
  • در روایات فراوانی نیز، مصادیق یا تأویل آیاتی از قرآن، مانند:﴿﴿ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ [۴۰][۴۱]، ﴿﴿ يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ [۴۲][۴۳] و ﴿﴿ وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ [۴۴][۴۵] امامان(ع) دانسته شده‌اند[۴۶].

امامت در حدیث


امامت عام

  • امامت در قرآن عام است و به امامت حق و پیشوایی باطل تقسیم می‌شود. امامت حق نیز بر دوگونه است: امامت بالاصاله که برای پیامبران جعل می‌شود و امامت بالاستخلاف که در آن از امامت جانشینان انبیا "امامان(ع)" سخن به میان می‌آید.
  • مهم‌ترین ویژگی امامت باطل دعوت به سوی آتش است: ﴿﴿ وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ هُم مِّنَ الْمَقْبُوحِينَ [۴۷] مراد از فرا خواندن به آتش دعوت به معصیت و کفر و افعالی است که استحقاق عذاب جهنم و آتش را در پی دارد[۴۸]، ازاین‌رو از امامان(ع) باطل به «ائمه(ع) کفر» یاد شده است:﴿﴿ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْكُفْرِ [۴۹] ویژگی دیگر امامان(ع) باطل پیمان‌شکنی و طعن در دین و ازاین‌رو پیکار با آنها لازم است: ﴿﴿ وَإِن نَّكَثُواْ أَيْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ [۵۰]، افزون بر این امامان(ع) باطل پس از مرگشان در دنیا به لعنت الهی گرفتار می‌شوند و در قیامت کسی آنان را یاری نمی‌کند و در آنجا از زشت چهرگان خواهند بود: ﴿﴿ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لا يُنصَرُونَ وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ هُم مِّنَ الْمَقْبُوحِينَ [۵۱] از برخی روایات تفسیری ذیل این آیه استفاده می‌شود که آنها امر و حکم مردم را بر امر و حکم خدا ترجیح می‌دهند و برخلاف کتاب خدا براساس هواهای نفسانی و تمایلات مردم عمل می‌کنند [۵۲] گفتنی است که در روز قیامت که صفوف از هم جدا می‌شود هر گروهی در پی امامشان حرکت می‌کنند:﴿﴿ يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ [۵۳] آنان که رهبری امامان(ع) حق و عادل را پذیرفته‌اند همراه آنان خواهند بود و آنان که پیشوایان گمراهی و باطل را برگزیده‌اند همراه آنها خواهند بود [۵۴] البته در نظری دیگر، براساس روایاتی مقصود از امام(ع) در این آیه، امام(ع) حق است [۵۵][۵۶].
  • بر اساس آیات قرآن، امامت بر حق باشد یا باطل به جعل الهی است: ﴿﴿ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا [۵۷]، ﴿﴿ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا [۵۸]، ﴿﴿ وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا [۵۹]، ﴿﴿ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ [۶۰] جعل امامت حکایت از آن دارد که امامت صرف نظر از حق یا باطل بودن آن، ویژگی خاص و نادری است که تنها در برخی افراد وجود دارد، به‌گونه‌ای که می‌توانند توجه دیگران را جلب کنند تا به آنان اقتدا کنند[۶۱].
  • جعل امامت برای امامان حق، بالذات و برای امامان باطل، بالعرض است؛ یعنی از آن رو که نظام احسن عالم بدون امامت و رهبری از سوی صالحان و فاسدان تحقق‌پذیر نیست و باید نور و ظلمت، هدایت و ضلالت، ایمان و کفر و تقوا و فجور در کنار هم باشد تا هر کدام به سهم خود زیبایی مطلق عالم را تأمین کند، خداوند هر دو گونه رهبری را جعل فرموده است؛ ولی هیچ گاه این بدان معنا نیست که در همان سطحی که امامت حق بالاصاله به خداوند نسبت داده می‌شود، امامت باطل نیز بالاصاله به او منسوب باشد، زیرا خداوند اولا و بالذات هادی است؛ نه مُضلّ، و اهل رحمت و مغفرت است؛ نه انتقام و عذاب و چنانچه از اضلال و انتقام و عذاب سخن به میان می‌آید برای آن است که هدایت بدون ضلالت معنا ندارد، چنان که رحمت و مغفرت بدون انتقام و عذاب تصور ندارد. درباره امامت نیز خداوند اولا و بالذات، امامت حق را برای امامان صالح آن هم با توجه به کمالات و فضایلی که لازمه امامت آنان است جعل کرده، و در کنار آن ثانیاً و بالعرض امامت باطل را برای امامان(ع) فاسد و آن هم با توجه به رذایل آنان جعل فرموده است. البته این جعل فقط تکوینی است؛ نه تشریعی، بر خلاف جعل امامت حق که هم تکوینی است و هم تشریعی، با این همه مفسران در تفسیر جعل امامت باطل، نظرات گوناگونی ارائه کرده‌اند[۶۲].
  • برخی گفته‌اند: جعل به معنای خذلان است؛ یعنی خدای سبحان پس از ارسال پیامبرانی برای هدایت آنان و در پی آنکه گروهی دعوت پیامبران را انکار کردند و راه کفر و گمراهی را در پیش گرفتند، به عنوان مجازات، آنان را مقتدای اهل آتش قرار داده است؛ نه اینکه جعل امامت برای آنها ابتدایی باشد [۶۳] برخی دیگر گفته‌اند: آیه در مقام گزارش حال آنان در قیامت است، بدین معنا که آنها سردسته دوزخیان‌اند و هنگامی که گروهی از دوزخیان به سوی آتش می‌روند، آنها پیشاپیش اصحاب آتش درحرکت‌اند، چنان‌که در دنیا نیز پیشوایان گمراهی بودند [۶۴] برخی نیز جعل امامت را به معنای تسمیه و نامگذاری آنان به امام(ع) تأویل کرده‌اند [۶۵]؛ اما آیه بعد با آن سازگاری ندارد [۶۶]، زیرا براساس آن آیه، به سبب پیروی دیگران از آنان در کفر و تبهکاری، در این جهان از پی آنها لعنت فرستاده می‌شود[۶۷].

امامت حق بالاصلاله

  • امامت حق بالاصاله در برگیرنده امامت کسانی است که خدای سبحان مستقیماً امامت را برای آنان جعل کرده است؛ مانند امامت برخی پیامبران الهی که با توجه به تفاوت درجات، از مراتب متفاوت امامت برخوردار بوده‌اند؛ چون حضرت ابراهیم(ع): ﴿﴿ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا [۶۸] حضرت یعقوب(ع) و حضرت اسحاق(ع): ﴿﴿ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلا جَعَلْنَا صَالِحِينَ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا [۶۹]، [[حضرت یوسف(ع): ﴿﴿ وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا [۷۰]، حضرت لوط(ع): ﴿﴿ وَلُوطًا آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا [۷۱]، حضرت موسی(ع): ﴿﴿ وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا [۷۲]، حضرت داود(ع) و حضرت سلیمان(ع): ﴿﴿ وَكُلا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا [۷۳] و حضرت محمد(ص): ﴿﴿ إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ [۷۴]، ﴿﴿ النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ [۷۵] سرّ بهره‌مندی برخی از انبیای الهی از مقام امامت این است که امام(ع) افزون بر مقتدا و الگو بودن در گفتار و رفتار، عهده‌دار امور سیاسی و اجتماعی امت است، حدود را اجرا و امیران را عزل و نصب و از امت دفاع و جانیان را تأدیب می‌کند، ازاین رو ممکن است کسی پیامبر(ص) باشد؛ ولی عهده‌دار امور سیاسی و اجتماعی امت نباشد[۷۶][۷۷].
  • در بیان دلایل انفکاک نبوت از امامت وجوهی گفته‌اند؛ از جمله آنکه به دلالت برخی آیات، نبوّت غیر از مَلِک بودن و رهبری است: ﴿﴿ وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُواْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ [۷۸] با توجه به اینکه مَلِک در آیه به معنای تدبیر کننده جامعه است که انسانها را به کمال شایسته خود می‌رساند و موانع دستیابی به کمال را از مسیر آنان دفع می‌کند [۷۹] و بنی اسرائیل به صورت اعتراض به پیامبرشان اشموئیل گفته‌اند: « ما از طالوت به مُلک شایسته‌تریم»، در حالی که اگر مقام نبوت با رهبری یکی بود می‌بایست گفته می‌شد تو به مُلک و سلطنت شایسته‌تری، چون تو پیامبری، و اشموئیل در پاسخ اعتراض آنان گفت: اولاً خدا او را برگزیده است و ثانیاً او بر اثر برخورداری از علم و توان جسمانی که لازمه امامت و رهبری است برگزیده شده است [۸۰][۸۱].
  • دلیل دیگر آنکه خدای سبحان خطاب به حضرت ابراهیم(ع) پس از دریافت مقام نبوت و در پایان عمر فرمود: ﴿﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا [۸۲] نیز زمانی این مقام به آن حضرت داده شد که وی دارای ذرّیه و فرزندان بوده و امتحاناتی را پشت سر گذاشته است[۸۳] با توجه به انفکاک امامت از نبوت قول کسانی که امامت در آیه را به نبوت معنا کرده‌اند صحیح نیست [۸۴][۸۵].
  • برخی در ذیل آیه مذکور امام(ع) را نبی(ص) معنا کرده‌اند؛ اما در جای دیگر، در برابر کسانی که امام(ع) را نبی(ص) معنا کرده‌اند ترجیح داده‌اند که امام(ع) در معنای خودش به‌کار گرفته شود[۸۶][۸۷].
  • دلیل دیگر آنکه حضرت موسی(ع) هارون را خلیفه خود قرار داد، در حالی که او پیامبر(ص) بود؛ ولی مقام امامت نداشت و با استخلاف موسی به این سمت منصوب گردید: ﴿﴿ وَقَالَ مُوسَى لأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ [۸۸][۸۹][۹۰].
  • برخی مفسران در فرق بین امام(ع) و نبی(ص) گفته‌اند: گرچه پیامبر(ص) و امام(ع) هر دو هدایتگرند، هدایت پیامبر(ص) فقط «راهنمایی» و به معنای نشان دادن راه است؛ اما هدایت امامان «راهبری» به معنای رساندن به مقصود است[۹۱] با این همه گفتنی است که در رویکرد مطالب پیشگفته بین امامت و مُلک خلط شده و گویا گمان شده امام(ع) و مَلِک یکی است، از این رو از آیاتی که به مُلک مربوط می‌شود در بیان امامت استفاده شده است؛ ولی واقع امر این‌گونه نیست، زیرا امامت ریاست عامه در امر دین و دنیاست؛ ولی مُلک منصبی اجرایی در امر حکومت است که گاهی امام(ع) خود آن را بر عهده می‌گیرد؛ مانند حضرت ابراهیم(ع)، پیامبر اکرم(ص) و امام علی بن ابی‌طالب(ع) و گاهی به اذن خدا و با توجه به ملاکهای خاص، دیگری را به جای خود منصوب می‌کند؛ مانند نصب طالوت[۹۲].

امامت حق بالاستخلاف

  • پیامبران چون از جهت عمر و امکانات محدودند برای محقق ساختن اهداف خود به امر الهی جانشین خود را به مردم معرفی و مردم را به اطاعت از آنان سفارش می‌کنند، بر این اساس اگر پیامبر(ص) خلیفه و امام(ع) معرفی نکند رسالتش را به انجام نرسانده است: ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ [۹۳] از این آیه برمی‌آید موضوع مهمی که تبلیغ آن بر عهده پیامبر(ص) گذاشته‌شده همسنگ نبوت است، به‌گونه‌ای که اگر ابلاغ نشود رسالت پیامبر(ص) ناتمام می‌ماند. از سوی دیگر تبلیغ آن امر مهم و حساس ممکن است خطراتی برای پیامبر(ص) در پی داشته باشد، ازاین‌رو خدا به او وعده حفاظت می‌دهد و این موضوع مهم جز ابلاغ خلافت و جانشینی نبوده است [۹۴] افزون بر آنچه گذشت مسئله خلافت به قدری اهمیت دارد که با تحقق آن، کافران و دشمنان از تعرض به دین مأیوس می‌شوند و دین با آن کامل و نعمت با آن تمام و اسلام دین مرضیّ خدا خواهد شد: ﴿﴿ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا [۹۵][۹۶].

منابع

  • دائرة المعارف قرآن کریم

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع امامت

پانویس

  1. فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت».
  2. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۱۹.
  3. فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت».
  4. فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت».
  5. لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۵، «امم».
  6. مفردات، ص ۸۷ ، «ام».
  7. المنجد، ص ۱۷، «ام».
  8. لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۲.
  9. التحقیق، ج ۱، ص ۱۳۶ ـ ۱۳۷، «أمّ».
  10. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۱۹.
  11. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۰.
  12. شرح المواقف الایجی، ج ۸ ، ص۳۴۵؛ شرح‌المقاصد، ج ۵ ، ص ۲۳۲؛ التعریفات، ص ۱۶.
  13. مقدمه ابن خلدون، ص ۱۹۱؛ الاحکام السلطانیه، ص ۵؛ النکت الاعتقادیه، ص ۳۹.
  14. تلخیص‌ المحصل، ص ۴۲۶؛ الالفین، ص ۱۲؛ قواعد المرام، ص ۱۷۴.
  15. تلخیص‌ المحصل، ص ۴۵۷.
  16. شیعه در اسلام، ص ۱۰۹ ـ ۱۲۴، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۴۱ ـ ۸۵۴ ، «امامت».
  17. الاحکام‌السلطانیه، ص۵؛ شرح‌المقاصد، ج۵، ص۲۳۲؛ شرح المواقف الایجی، ج ۸ ، ص ۳۴۵.
  18. الحاشیة علی الهیات، ص ۱۷۹؛ انیس الموحدین، ص ۱۳۷.
  19. دلائل‌الصدق، ج۲، ص۸ ؛ انیس‌الموحدین، ص ۱۳۸.
  20. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۰.
  21. اصول مدیریت، ص ۲۰۰.
  22. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۰.
  23. جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۳۶ ـ ۷۳۷؛ مج ۹، ج۱۵، ص۱۵۹؛ التبیان، ج۶، ص۵۰۴ ؛ التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۴۴.
  24. مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۴۲ ، «امامت».
  25. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۰.
  26. و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.
  27. برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم؛ سوره سجده، آیه: ۲۴.
  28. و زمامدارانی که از شمایند؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.
  29. و زمامدارانی که از شمایند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱.
  30. روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم؛ سوره اسراء، آیه: ۷۱.
  31. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۱.
  32. و کافران می‌گویند: چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد؛ سوره رعد، آیه: ۱۳.
  33. بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟؛ سوره یونس، آیه: ۳۵.
  34. مردان و زنان منافق، همگون یکدیگرند که به کار ناپسند فرمان می‌دهند و از کار شایسته باز می‌دارند! و (در بخشش) ناخن خشکی می‌ورزند، خداوند را فراموش کرده‌اند و خداوند نیز آنان را از یاد برده است، بی‌گمان منافقانند که نافرمانند؛ سوره توبه، آیه: ۶۷.
  35. سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند؛ سوره مائده، آیه: ۵۵.
  36. همان کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا می‌دارند و زکات می‌پردازند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناپسند باز می‌دارند و پایان کارها با خداوند است؛ سوره حج، آیه: ۴۱.
  37. آیا ایشان را بهره‌ای از فرمانروایی است؟ که در آن صورت سر سوزنی به کسی (چیزی) نمی‌دهند. یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟ بی‌گمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم؛ سوره نساء، آیه: ۵۳ - ۵۴.
  38. و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند:چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی هم به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و نیروی تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۴۷.
  39. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۱.
  40. پس به خداوند و پیامبرش و نوری که فرو فرستاده‌ایم ایمان آورید و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است؛ سوره تغابن، آیه: ۸.
  41. نورالثقلین، ج ۵ ، ص ۳۴۱.
  42. بر آنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش کنند و خداوند کامل‌کننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند؛ سوره صف، آیه: ۸.
  43. نورالثقلین، ج ۵ ، ص ۳۱۶ - ۳۱۷.
  44. و ما برای آنان این گفتار را به هم پیوستیم باشد که پند گیرند؛ سوره قصص، آیه: ۵۱.
  45. الکافی، ج ۱، ص ۴۱۵؛ بصائر الدرجات، ص ۵۱۵ .
  46. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۱.
  47. و در این جهان، لعنتی بدرقه آنان کردیم و در روز رستخیز، آنان از زشت چهرگانند؛ سوره قصص، آیه: ۴۲.
  48. مجمع‌البيان، ج۷، ص۳۲۹؛ الميزان، ج ۱۶، ص ۳۸؛ كنزالدقائق، ج ۱۰، ص ۷۳.
  49. با پیشگامان کارزار کنید؛ سوره توبه، آیه: ۱۲.
  50. و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند؛ سوره توبه، آیه: ۱۲.
  51. و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد. و در این جهان، لعنتی بدرقه آنان کردیم و در روز رستخیز، آنان از زشت چهرگانند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱ - ۴۲.
  52. الكافى، ج ۱، ص ۲۱۶.
  53. روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم؛ سوره اسراء، آیه: ۷۱.
  54. الميزان، ج ۱۳، ص ۱۶۶؛ نمونه، ج ۱۲، ص ۲۰۱ ـ ۲۰۳.
  55. الميزان، ج ۱، ص ۲۷۳؛ ج ۱۳، ص ۱۷۰ ـ ۱۷۱.
  56. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۱.
  57. فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.
  58. و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.
  59. برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم؛ سوره سجده، آیه: ۲۴.
  60. و زمامدارانی که از شمایند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱.
  61. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۲.
  62. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۳.
  63. روض‌الجنان، ج۱۵، ص۱۳۷؛ الميزان، ج۱۶، ص۳۸.
  64. نمونه، ج ۱۶، ص ۹۰ ـ ۹۱.
  65. روض الجنان، ج ۱۵، ص ۱۳۷.
  66. الميزان، ج ۱۶، ص ۳۸.
  67. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۳.
  68. فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.
  69. فرو اسحاق را و افزون بر آن (نوه‌اش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۲ - ۷۳.
  70. و چون به برنایی خویش رسید بدو (نیروی) داوری و دانش بخشیدیم؛ سوره یوسف، آیه: ۲۲.
  71. و به لوط داوری و دانشی دادیم؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۴.
  72. و چون به برنایی خویش رسید و استواری یافت بدو (نیروی) داوری و دانشی بخشیدیم؛ سوره قصص، آیه: ۱۴.
  73. و به هر یک داوری و دانشی دادیم؛ سوره انبیاء، آیه: 79.
  74. سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او؛ سوره مائده، آیه: ۵۵.
  75. پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ سوره احزاب، آیه: ۶.
  76. الرسائل العشر، ص ۱۱۱ ـ ۱۱۴.
  77. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۳.
  78. و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند:چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است؛ سوره بقره، آیه: ۲۴۷.
  79. الميزان، ج ۲، ص ۲۸۷.
  80. الرسائل العشر، ص ۱۱۲.
  81. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۳.
  82. من تو را پیشوای مردم می‌گمارم؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.
  83. الميزان، ج ۱، ص ۲۶۷ ـ ۲۶۸.
  84. الرسائل العشر، ص ۱۱۳؛ امام‌شناسى، ج ۱، ص ۱۳۰.
  85. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۴.
  86. التفسير الكبير، ج ۲۲، ص ۱۹۱.
  87. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۴.
  88. و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!؛ سوره اعراف، آیه: ۱۴۲.
  89. الرسائل العشر، ص ۱۱۲ ـ ۱۱۳.
  90. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۴.
  91. الميزان، ج ۱، ص ۲۷۲.
  92. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۵.
  93. ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد؛ سوره مائده، آیه: ۶۷.
  94. الميزان، ج ۶ ، ص ۴۶ ـ ۴۸ ـ ۵۰ .
  95. امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان آیین شما پسندیدم؛ سوره مائده، آیه: ۳.
  96. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۵.