نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Shafipour(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۴:۰۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۴:۰۳ توسط Shafipour(بحث | مشارکتها)
آیا امامان اخبارات غیبی داشتهاند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
«خبرهای غیبی از امام علی(ع): مروان بن حکم در جنگ جمل اسیر شد و امام حسن و امام حسین(ع) از پدر عفو او را خواستند حضرت او را آزاد کرد و سپس فرمود: "آگاه باشید برای این مروان، فرمانروایی کوتاهی است بسان لیسیدن سگ، بینی خود را. او پدر چهار رئیس است و امت اسلامی از فرمانروایی او و فرزندانش، روزگار خونینی به خود خواهند دید."[۱] تاریخ گواهی میدهد که حکومت مروان، نُه ماه بیشتر نشد و چهار فرزندش، عبدالملک و عبدالعزیز و بشر و محمد، به ترتیب به ریاست رسیدند. امت اسلامی در دوران خلافت مروان و فرزندانش روزهای بسیار سخت و خونینی را سپری کردند.[۲]
امام حسن مجتبی(ع) از این که به وسیله همسر خود جعده مسموم میشود؛ خبر داد و نیز به امام حسین(ع) فرمود: "سی هزار نفر از مردمی که ادعا میکنند از امت اسلام هستند؛ برای کشتن تو و اسیر کردن فرزندان و خانواده تو با هم همدست میشوند."[۳]
عمر بن سعد به امام حسین(ع) گفت: یا اباعبدالله در ناحیه ما؛ مردم بیخردی هستند که میگویند: من شما را میکشم حضرت فرمود: آنها بیخرد نیستند؛ بلکه خردمندانند. اما چشم من به این روشن است که تو پس از من جز اندکی از گندم عراق نخواهی خورد.[۴]
امام سجاد(ع) به فرزندش امام باقر(ع) فرمود: "پس از من، برادرت عبدالله، ادعای امامت میکند و مردم را به سوی خود دعوت مینماید؛ اما عمر او کوتاه و زود ازدنیا میرود." امام باقر میفرماید: "پس از رحلت پدرم، برادرم عبدالله ادعای امامت و جانشینی پدرم را نمود؛ ولی طولی نکشید که از دنیا رفت؛ همانطور که پدرم خبر داده بود"[۵]
امام محمد باقر جوانی را در مسجد دید که میخندید. فرمود: "در خانه خدا میخندی در حالی که سه روز دیگر از دنیا خواهی رفت. آن جوان پس از سه روز از دنیا رفت." و نیز به ابوبصیر فرمود:" هنگامی که به کوفه برگردی خداوند دو پسر به تو عنایت میکند؛ یکی را عیسی و دیگری را محمد نام میگذاری و هر دوی آنها از شیعیان ما خواهند بود." ابوبصیر میگوید: همان شد که امام (ع) خبر داد.[۶] روایات فراوانی از پیشگوییهای ائمه گزارش دادهاند[۷]»[۸].
پاسخهای دیگر
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
«در زندگی پیشوایان معصوم(ع) پیشگوییها و گزارشهایی از آینده به چشم میخورد که به وقوع پیوستهاند، به راستی این موضوع ریشه در کجا دارد؟ در پاسخ این سؤال درباره شخص نبی اکرم باید گفت که بدون هیچ شکی آن حضرت از طریق وحی با خداوند در ارتباط بود و بسیاری از وقایع آینده و گذشته و حال بر قلب نازنینش القاء میگشت. امّا در مورد امامان معصوم و در رأس آنها حضرت علی(ع) باید گفت که منبع و منشأ اصلی آنها در این امر، وجود رسول خدا بوده است، یعنی تمام علومی که از راه وحی به رسول خدا میرسید، بواسطه آن حضرت به علی سپرده میشد و از طریق علی به امامان بعدی. انسانها بطور عموم و امامان معصوم و پیشوایان الهی به طور مخصوص میتوانند برخی از شایستگیها و موهبتها را در خود بپرورانند و از امتیازاتی بهرهمند شوند که دیگران از آنها محروم و بیبهره ماندهاند. اگر کسی تقوای الهی را پیشه کند، خداوند قدرت و توانایی تشخیص حق از باطل را به او میدهد و او را به مقام عرفان و معرفت میرساند: ﴿﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً ﴾﴾[۹] و ﴿﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ﴾﴾[۱۰] و ﴿﴿أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلإِسْلامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ﴾﴾[۱۱].با توجه به مضمون آیات نتیجه میگیریم که امامان معصوم (ع) علاوه بر اینکه از علوم لازم در راستای هدایت بشریت و ادامه راه انبیا با اتصال به منبع وحی، بهره کافی داشتهاند، از نبوغ فکری بسیار بالایی برخوردار بودهاند و به عنوان یک دانشمند که برای غیر آنها نیز رسیدن به این درجات میسر است، مطرح بودهاند. به عنوان مثال حضرت علی (ع) درباره زمین مطالبی را میفرمایند که برای اهل آن زمان مجهول و نامفهوم بوده است که این کلمات امام پس از صدها سال به ثمر مینشیند و مردم حقیقت کلام او را کشف میکنند، آن حضرت، زمین را چنین توصیف میکند: «وَاَنَشَاَ الارضَ فَاَمسکَهَا ِمن َغْیرِ اشْتِغَالٍ،وَاَرسَاهَا َعلَی َغیرِ َقرَارٍ، وَ َاقَاَمَها ِبَغیرِ َقوَائمَ، وَ َرَفَعَها ِبَغیرَ َدعَائمَ»[۱۲]. این سخن را حضرت در زمانی میفرمایند که مردم، نسبت به زمین،باورهای متفاوت و نادرست و گاهی، خرافی داشتند. امامان معصوم از نظر علم و دین اتصال روحی و جسمی با پیامبر اکرم داشتهاند و معارف خود را از آن حضرت میگرفتهاند و یکی از دلایل عقلی اثبات موضوع مورد بحث این است که تاکنون هیچ محققی نتوانسته در علوم و معارف آن بزرگواران اشکالی وارد نماید و هیچ شاهد تاریخی نداریم که نشان دهد امامان در برابر سؤالی، ناتوان ماندهاند. با توجه به اینکه متصدیان امور در دوران بنیامیّه و بنیعباس در گرفتن نکته ضعف از آن پیشوایان الهی، راهها و حیلههای گوناگون بکار میگرفتند.
امّا دلایل نقلی در اثبات این موضوع،بسیار است. حضرت علی در معرفی اهل بیت، سخنان فراوانی گفتهاند: «هُمْ مَوْضِعُ سِرّهِ وَ مَْلجَاُ اَمْرِهِ وَ عَیْبَهُ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حُکْمِهِ وَ کُهُوفُ کُتُبِهِ»[۱۳]. و «نَحْنُ شَجَرَهُ النُّبُوَّهِ، وَ مَحَطُّ الرِّسَالَهِ، وَ مُخْتَلفُ الْمَلاَئِکَهِ، وَ مَعَادِنُ الْعِلْمِ وَ یَنَابِیعُ الْحِکَمِ»[۱۴]. و «وَ عِنْدَنَا اَهْلَ الْبَیْتِ ابْوَابُ الْحِکَمِ وَ ضِیَاءُ اْلاَمْرِ»[۱۵].[۱۶].
«آگاهی از غیب و گزارش امام علی(ع) از حوادث و رویدادهای پنهان و پوشیده، به خصوص جریانهایی که پس از شهادت ایشان رخ داده است، یکی از ابعاد گسترده نهج البلاغه را تشکیل میدهد و در مجموع، حدود هفتاد و پنج خبر غیبی در نهج البلاغه آمده است که اکثراً و یا مجموع آنها تحقق پذیرفتهاند»[۱۷].
ابوالقاسم کاتب راشد نقل میکند: که مردی از سادات علوی برای کار و کوشش، و تحصیل روزی از خانه خود در سامراء خارج شد و در خارج شهر به مردی از اهل همدان برخورد نمود که آمده بود و میخواست امام حسن عسکری(ع) را زیارت کند. مرد همدانی پرسید: ای مرد! از کجا میآیی و اهل کدام شهری؟ مرد علوی جواب داد اهل سامرا و در پی تحصیل روزی از خانهام خارج شدهام، او گفت: آیا حاضری مرا به خانه امام حسن عسکری(ع) راهنمایی کنی و در عوض پنجاه دینار از من بگیری؟ مرد علوی جواب داد مانعی ندارد و هر دو به سمت خانه حضرت عسکری آمدند... وقتی رسیدند اذن ورود خواستند، حضرت عسکری به آن دو اجازه ورود داد در حالی که در صحن منزل نشسته بود، وقتی نگاهش به مرد همدانی افتاد فرمود: تو فلانی فرزند فلانی هستی؟ عرض کرد: بله، فرمود: بله پدرت درباره ما به تو وصیت کرده است آمدهای آن وصیّت را ادا کنی، و با تو چهار هزار دینار است که آن را تحویل بده، آن مرد گفت: بله (همین طور است) و آن را به حضرت تقدیم کرد. آنگاه به علوی نگاه کرد و فرمود: تو برای تحصیل فضل (الهی و روزی) به سوی جبل خارج شدی، این مرد (همدانی) به تو پنجاه دینار داد، و تو هم با او برگشتی و الآن هم، پنجاه دینار به تو عطا میکنیم. در این روایت چند خبر غیبی از حضرت نقل شده است: اسم و رسم مرد همدانی(جبلی) را گفتن بدون آشنایی قبلی؛ خبر از وصیّت پدر آن مرد؛ خبر از مبلغ دقیق مالی که وصیّت شده بود که به امام پرداخت شود؛ خبر از قرار داد علوی با مرد همدانی
اسماعیل بن محمّد که از فرزندان عبداللّه بن عباس است میگوید: مبلغ دویست دینار پول داشتم که آنها را در زمین دفن کرده بودم، و بر سر راه امام عسکری قرار گرفته و به او عرض کردم: یابن رسول اللّه من درآمدی ندارم تا برای شب و روزم نانی تهیه کنم و در وضع اسفناکی بسر میبرم، تا جایی که حتی یک دینار پول ندارم، و جای تعجب این بود که اسماعیل در حضور امام به دروغ سوگند یاد کرد. حضرت از شنیدن سخنان اسماعیل ناراحت شد و فرمود: چرا به دروغ قسم یاد میکنی، و من میدانم که تو دویست دینار دفن کردهای ولی این را بدان که روزی شدیداً به آن پول محتاج میشوی و لکن از آن استفاده نمیبری؟ و امام اضافه کرد که من این سخنان را برای این نمیگویم که تو را از احسان خود محروم سازم، آنگاه به غلام خویش دستور داد که هرچه داری به او بپرداز، و غلام موجودی حضرتش را که صددینار بود، به وی داد: از این جریان مدّتی گذشت تا زمانی که اسماعیل شدیداً به آن دویست دینار دفن شده نیاز پیدا کرد با این که جای دفن دینارها را تغییر داده بود وقتی سراغ آن رفت متوجّه شد که پسرش دینارها را خرج کرده و حتی یک درهم باقی نگذاشته است. در این روایت نیز حضرت چند خبر غیبی داد: ناحق قسم یاد کردن اسماعیل؛ مبلغ دقیق دینارهای دفن شده را گفتن؛ از همه جالبتر این که خبر داد از آن دینارها بهره نمیبری
مردی از امام پرسید: چرا سهم الارث مرد دو برابر سهم الارث زن است؟ مگر زن بی چاره چه گناهی دارد؟ حضرت در جواب فرمودند: برای این که: نفقه مرد از زن بیشتر است. مرد در جهاد و جبهه شرکت میکند، و هزینه زندگی خانوادهاش را تأمین میکند، در دیه عاقله که بر اثر قتل خطائی پیش میآید که بر مردان فامیل واجب است شرکت دارد. ولی زن در تمامی آنچه گفته شد معاف است. پرسشگر چون جواب حضرت را شنید، در دل با خود گفت: این سؤال را ابن ابی العوجاء از امام صادق (ع) سؤال کرده بود، آن حضرت به همین صورت جواب داده بود. حضرت عسکری (ع) (درجا) از قلب او خبر داد و فرمود: ای ابا محمد صحیح است. این سؤال، سؤال ابن ابی العوجاء است، اگر معنی پرسش شما یکی باشد، جواب ما اهل بیت نیز یکی است. ما اوّل و آخرمان با هم تفاوتی ندارند، و همه در علم یکسان هستیم، و همگی نور واحد، و از شجر واحدی میباشیم، (منتهی) پیامبر خدا(ص) و امیرمؤمنان(ع) فضیلت بیشتری دارند.
ابی حمزه نصیر خادم میگوید: از امام عسکری بارها شنیدم که با غلامانش که ترک زبان، رومی و..بودند با زبان آنها صحبت میکرد، من از این مسئله تعجب کردم، و در دل با خودم گفتم: آخر این (امام) در مدینه به دنیا آمده (چگونه ترکی و رومی و... صحبت میکند)...این را با خود گفتم، پس حضرت عسکری رو کرد به من فرمود: براستی خداوندی که نامش بلند است، حجّتش را از دیگر مخلوقاتش ممتاز نموده (به این صورت که) به او شناخت همه چیز را عطا فرموده، و او (حجّت خدا) به زبانهای مختلف اسباب و علل کارها و حوادث (گوناگون که پیش میآید) آگاهی و شناخت دارد، اگر این نبود، بین حجّت (و امام) و مردم فرقی نبود.
محمد بن عیاش میگوید: چند نفر بودیم که در مورد کرامات امام عسکری گفتگو میکردیم، فردی ناصبی (دشمن اهل بیت) گفت: من نوشتهای بدون مرکب برای او مینویسم، اگر آن را پاسخ داد میپذیرم که او بر حق است. ما مسائل خود را نوشتیم، ناصبی نیز بدون مرکّب روی برگهای مطلب خود را نوشت و آن را با نامهها به خدمت امام فرستادیم، حضرت پاسخ سؤالهای ما را مرقوم فرمود و روی برگه مربوط به ناصبی (که گویا از امام خواسته بود، اسم او و پدرش را بگوید) اسم او اسم پدرش را نوشت! ناصبی چون آن (نامه) را دید از هوش رفت، و چون به هوش آمد، حقانیت حضرت را تصدیق کرد و در زمره شیعیان قرار گرفت. در این روایت نیز حضرت با علم غیبی خط بی مرکب را خواند و باعث هدایت ناصبی شد.
شخصی به نام (حلبی) میگوید: در سامراء گرد آمده بودیم و منتظر خروج امام حسن عسکری(ع) از خانه بودیم تا او را از نزدیک ببینم. در این هنگام نامهای از حضرت دریافت کردیم که در آن نوشته بود: هشدار که هیچ کس بر من سلام نکند و کسی با دست به سوی من اشاره نکند، در غیر این صورت جانتان به خطر خواهد افتاد. در کنار من جوانی ایستاده بود، به او گفتم: از کجایی؟ گفت: از مدینه. گفتم: اینجا چه میکنی؟ گفت: درباره امامت ابومحمد اختلافی پیش آمده است، آمدهام تا او را ببینم و سخنی از او بشنوم یا نشانهای ببینم تا دلم آرام گیرد، من از نوادگان ابوذر غفاری هستم، در این هنگام امام حسن همراه خادمش بیرون آمد. وقتی که روبروی ما رسید، به جوانی که در کنار من بود، نگریست و فرمود: آیا تو غفاری هستی؟ جوان پاسخ داد: آری. امام فرمود: مادرت حمدویه چه میکند؟ جوان: خوب است. حضرت از کنار ما گذشت. رو به جوان کردم و گفتم: آیا او را قبلاً دیده بودی؟ پاسخ داد: خیر، گفتم: آیا همین تو را کافی است؟ گفت: کمتر از این نیز کافی بود.
ابوالادیان میگوید: من از خدمتگزاران امام عسکری بودم و نامههای آن حضرت را به شهرها میبردم. در بیماری که امام با آن از دنیا رفت، به خدمتش رسیدم. حضرت نامههایی نوشت و فرمود: اینها را به مدائن میبری. پانزده روز در سامراء نخواهی بود، روز پانزدهم که داخل شهر شدی، خواهی دید که از خانه من ناله و شیون بلند است و جسد مرا در محل غسل گذاشتهاند. گفتم: سرور من! اگر چنین شود، امام بعد از شما کیست؟ فرمود: هر کس بر جنازه من نماز گزارد، قائم بعد از من او است. گفتم: نشانه دیگری بفرمایید فرمود: هر کس از آنچه در میان همیان (کمربند) است خبر دهد، او امام بعد از من است. هیبت و عظمت امام مانع شد که بپرسم: مقصود از آنچه در همیان است چیست؟ من نامههای آن حضرت را به مدائن بردم و جواب آنها را گرفته و روز پانزدهم وارد سامراء شدم. دیدم همانطور که امام فرموده بود، از خانه امام صدای ناله بلند است. نیز دیدم برادرش جعفر (کذّاب) در کنار خانه آن حضرت نشسته و گروهی از شیعیان، اطراف او را گرفته به وی تسلیت، و به امامتش تبریک میگویند! من از این جریان یکّه خوردم و با خود گفتم: اگر جعفر امام شده باشد، پس وضع امامت عوض شده است، زیرا من با چشم خود دیده بودم که جعفر شراب میخورد و قمار بازی میکند و اهل تار و طنبور بود. من هم جلو رفته و رحلت برادرش را تسلیت و امامتش را تبریک گفتم ولی از من چیزی نپرسید! در این هنگام عقید خادم خانه امام، بیرون آمد و به جعفر گفت: جنازه برادرت را کفن کردند، بیایید نماز بخوانید، جعفر وارد خانه شد. شیعیان در اطراف او بودند سمّان و حسن بن علی معروف به سلمه پیشاپیش آنها قرار داشتند. وقتی که به حیاط خانه وارد شدیم، جنازه امام عسکری را کفن کرده و در تابوت گذاشته بودند، جعفر پیش رفت تا بر جنازه امام نماز گزارد. وقتی که خواست تکبیر نماز را بگوید، ناگاه کودکی گندمگون و سیاه موی که دندانهای پیشینش قدری با هم فاصله داشت، بیرون آمد و لباس جعفر را گرفت و او را کنار کشید و گفت: عمو کنار برو، من باید بر جنازه پدرم نماز بخوانم. جعفر در حالی که قیافهاش دگرگون شده بود، کنار رفت. آن کودک بر جنازه امام نماز خواند و حضرت را در خانه خود کنار قبر پدرش امام هادی (ع) دفن کردند. بعد همان کودک روبه من کرد و گفت: ای مرد بصری! جواب نامهها را که همراه توست بده! جواب نامهها را به وی دادم و با خود گفتم: این دو نشانه (نماز بر جنازه، خواستن جواب نامهها) حالا فقط همیان مانده، آنگاه پیش جعفر آمدم و دیدم سر و صدایش بلند است. حاجز و شاء که حاضر بود به جعفر گفت: آن کودک که بود؟! او میخواست با این سؤال جعفر را (که بی خود ادعای امامت کرده بود) محکوم کند. جعفر گفت: واللّه تا به حال او را ندیدهام و نمیشناسم! در آنجا نشسته بودیم که گروهی از اهل قم آمدند و از امام حسن پرسیدند؟ و چون دانستند امام رحلت فرمودهاند، گفتند: جانشین امام کیست؟ حاضران جعفر را نشان دادند. آنها به جعفر سلام کرده تسلیت و تهنیت گفتند و اظهار داشتند: نامهها و پولهایی آوردهایم. بفرمایید: نامهها را چه کسانی نوشتهاند و پولها چقدر است؟ جعفر از این سؤال برآشفت و برخاست و در حالی که گرد جامههای خود را پاک میکرد، گفت: اینها از ما انتظار دارند علم غیب بدانیم! در این میان خادمی از میان خانه بیرون آمد و گفت: نامهها از فلان کس و فلان کس است و در همیان هزار دینار است که ده تا از آنها را آب طلا دادهاند. نمایندگان مردم قم نامهها و همیان را تحویل او داده و به خادم گفتند: هر کس تو را برای گرفتن همیان فرستاده، او امام است.
در نتیجه باید گفت که امامان معصوم(ع) طبق آیات قرآنی و روایات وارده برخوردار از علم غیبی هستند و در موارد لازم و ضروری جهت هدایت انسانها از آن استفاده میکنند امّا حضرت عسکری (ع) بخاطر شک و تردیدهایی که درباره امامت آن حضرت به وجود آمده بود مجبور شد، به صورت وسیع و گسترده، برای شک زدایی، تقویت ایمان شیعیان، و هدایت گمراهان و اقناع مخالفان از علوم غیبی استفاده نمایند»[۱۸].
↑بحارالانوار، ج۴۶، ص ۲۷۴ و اثبات الهداه، ج۵، ص۳۰۵.
↑ر.ک: الاحتجاج، ج۲، ص ۳۶۶ و الارشاد المفید، ج۲، ص۱۹۸ و نیز بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۳ و اثبات الهداه، ج۵، ص۳۳۶ و ۵۰۸. و ج۶، ص۷۷ و ۱۸۱ و ص ۲۶۶ و ۳۲۲ و شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا، ج۱، ص ۲۶ و ج۲، ص۲۱۶.
↑ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی مینهد؛ سوره انفال، آیه ۲۹.
↑خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون میبرد اما سروران کافران، طاغوتهایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگیها بیرون میکشانند؛ سوره بقره،آیه ۲۵۷.
↑آیا کسی که خداوند سینهاش را برای اسلام گشوده است و او به نوری از پروردگارش راه یافته است؛ سوره زمر،آیه ۲۲.
↑و زمین را پدید آورد و نگاهش داشت بی آنکه خود را بدان مشغول دارد، و آن را استوار گردانید بیآنکه آرامشی در آن باشد، و آن را بر پا داشت بیآنکه پایههایی داشته باشد، و آن را برافراشت بیآنکه از ستونهایی برخوردار باشد.
↑آنان خاندان رسول خدا جایگاه راز پیامبرند و پشتیبان امر او و گنجینه علم او و مرجع حکم و قوانین او و امین و نگهدارنده کتابهای او میباشند
↑ما امامان معصوم شجره نبوت و پایگاه رسالت و محل آمد و رفت فرشتگانِ رحمت و معادن دانش و چشمه سارهای حکمت و بینشها هستیم
↑درهای حکمت الهی نزد ما اهل بیت گشوده است و چراغ دین با راهنمایی ما افروخته است