عصمت امام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مقدمه
خداوند، اهل بیت(ع) را برگزیده و به اراده ازلی خود، عصمت را به ایشان بخشیده و از هرگونه رجس و شرک و شک دورشان کرده است تا هدایت بشر به خیر و صلاح را بر عهده بگیرند و همچون ستارگان، راهنمایان بشریت باشند[۱]. البته مقام عصمت مطلقه بالإصاله مخصوص پیامبر اسلام(ص) است و اهل بیت(ع) به تبعیت از ایشان صاحب این مقامند[۲].[۳].
عصمت
عصمت به معنی حفاظت از ارتکاب گناه و بیگناهی است. در ماهیت عصمت، اختلاف است. اشاعره گویند: عصمت شخص به این است که خدای آن گناهی در شخصی نیافریده باشد[۴] و حکما گویند: ملکهای است صاحب آن را از فجور باز دارد[۵]. برخی عصمت را ملکه اجتناب از معاصی با تمکن از آن، تعریف کردهاند[۶]. حکیم سبزواری درباره چیستی عصمت گوید: خویی است و که صاحبش را از خطا منع کند، از آن جهت که علم دارد به معایب معاصی و مناقب طاعات، پس امکان دارد که معصیت کند و طاعت نکند، لیکن چون به معایب معاصی و مضارّ آنها، علم دارد، آنها را مرتکب نمیشود، و چون به محاسن و منافع طاعات، علم دارد، آنها را به جا میآورد، و آن هیئت نوریّه، در او راسخ و مؤکّد میشود[۷]. امامیه گویند: امام باید معصوم باشد و دلیل آن را چند وجه دانستهاند. اول: اینکه امام اگر معصوم نباشد، تسلسل، لازم میآید، و تالی که تسلسل باشد، باطل است؛ پس مقدم که معصوم نبودن است، مثل آن، باطل است. بیان شرطیت عصمت، این است که مقتضی وجوب نصب امام، امکان خطا در مورد رعیت است. اگر این مقتضی در حق امام هم ثابت باشد، واجب است برای او امام دیگری باشد و این سلسله تا بینهایت ادامه پیدا کند یا به امامی که معصوم و مصون از خطا باشد، منتهی شود که او امام اصلی خواهد بود.
دوّم: اینکه امام، حافظ شرع است. پس واجب است که معصوم باشد. اگر جایز الخطا باشد، وثوقی به آنچه که خدای تعالی ما را به آن متعبد و مکلف کرده است باقی نمیماند و این، با هدف از تکلیف که انقیاد به مراد خدای تعالی است، ناسازگار است. سوم: اینکه اگر از او خطا سر زند، انکار بر ضد او، واجب خواهد بود و این با امر به اطاعت که در قول خدای متعال: أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۸] آمده است متناقض است. چهارم: اگر از امام معصیت صادر شود، نقض غرض از نصب امام لازم میآید. تالی، باطل است پس مقدم هم مثل آن است[۹]. امام بر این باور است که پیامبر اعظم(ص) بالاصاله دارای مقام عصمت کبری است و دیگر معصومین به تبعیّت از آن ذات مقدّس دارای آن مقاماند. و چون اوصیای او از طینت اویند و با فطرت او اتّصال دارند، صاحب عصمت مطلقه به تبعیّت از او هستند که تبعیّت کامل است. و ابلیس هرگز در آنان تصرّفی نکرده است و آنان انسانهایی الهی و لاهوتیاند و سر تا پایشان نور و طهارت و سعادت است، و قلبشان از نور حق آکنده است و جز به حق توجّه نمیکنند و جز حق در آنان تصرف نمیکند[۱۰].
ایشان «عصمت» را غیر از ایمان کامل نمیدانند. به نظر ایشان معنای عصمت انبیاء و اولیاء این نیست که مثلاً جبرئیل دست آنان را بگیرد و آنان را از ارتکاب گناه باز دارد، که اگر جبرئیل دست هر کسی را بگیرد، هرگز مرتکب گناه نمیشود؛ بلکه عصمت زاییده ایمان است. اگر انسان به حق تعالی ایمان داشته باشد و با چشم قلب، خداوند متعال را مانند خورشید ببیند، امکان ندارد که مرتکب معصیت شود[۱۱].
امام خمینی، عصمت را امری بر خلاف اختیار و از قبیل امور طبیعی و جبلّی قلمداد نمیکنند، بلکه آن را حالتی نفسانی و نوری باطنی میدانند که از نور کامل یقین و اطمینان تامّ حاصل میشود. به باور ایشان خطیئات و معاصیی که از بنیآدم صادر میشود، از نقصان یقین و ایمان است. یقین کامل و اطمینان تامّ انبیاء که از مشاهده حضوری حاصل شده است، آنها را معصوم از خطیئات کرده است. یقین علی بن أبی طالب(ع)، او را به آنجا رسانده است که اگر عالم را به او بدهند، حاضر نیست دانهای را از مورچهای به ظلم بگیرد[۱۲].[۱۳]
منابع
پانویس
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۴، ص۷۷۴؛ آیت الله خامنهای، ۲۶/۱۲/۱۳۷۹.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۶۰.
- ↑ فرخی، مصطفی، مقاله «اهل بیت»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۲۲۴.
- ↑ کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۲، ص۱۱۸۴: العصمة: بالکسر و سکون الصاد هی عند الأشاعرة أن لا یخلق الله فی العبد ذنبا بناء علی ما ذهبوا إلیه من استناد الأشیاء کلها إلی الفاعل المختار ابتداء. و قیل العصمة عند الأشاعرة هی خلق قدرة الطاعة و یجیئ فی لفظ اللافی أیضا.
- ↑ تهانوی، کشاف الصطلاحات الفنون، ص۱۱۸۴: و عند الحکماء ملکة نفسانیة تمنع صاحبها من الفجور أی المعاصی بناء علی ما ذهبوا الیه من القوم بالایجاب و اعتبار استعداد القوابل، و تتوقف علی العلم بمعائب المعاصی و مناقب الطاعات فإنه الزاجر عن المعصیة و الداعی الی الطاعة، لأن الهیئة المانعة من الفجور اذا تحققت فی النفس و علم صاحبها ما یترتب علی المعاصی من المضار و علی الطاعات من المنافع تصیر راسخة، فیطیع و لا یعصی، و تتأکد هذه الملکة فی الانبیا بتتابع الوحی الیهم بالأوامر و النواهی. خواجه نصیرالدین طوسی در تلخیص المحصل، ص۳۶۸ آورده است: القائلون بالعصمة، منهم من زعم أن المعصوم هو الذی لا یمکنه الاتیان بالمعاصی، و منهم من زعم انه یکون متمکنا منه. و الاولون: منهم من زعم انه یکون مختصا فی بدنه او فی نفسه بخاصیة تقتضی امتناع اقدامه علی المعاصی، و منهم من ساعد علی کونه مساویا لغیره فی الخواص البدنیة، لکن فسّر العصمة، بالقدرة علی الطاعة و بعدم القدرة علی المعصیة و هو قول أبی الحسن الاشعری. و الذین لم یسلبوا الاختیار فسروها بانه الامر الذی یفعله الله تعالی بالعبد و علم انه لا یقدم مع ذلک الامر علی المعصیة بشرط أن لا ینتهی فعل ذلک الامر الی حد الالجاء.
- ↑ جرجانی، التعریفات، ص۶۵.
- ↑ سبزواری، اسرار الحکم، ص۴۷۶.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ علامه حلی، کشف المراد، ص۳۶۴-۳۶۵.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۵۹-۶۱.
- ↑ امام خمینی، جهاد اکبر، ص۴۹.
- ↑ و الله لو اعطيت الأقاليم السبعة بما تحت أفلاكها على أن أعصى الله في نملة أسلبها جلب شعيرة ما فعلته (صدوق، الأمالی، ص۶۲۲، مجلس نود؛ سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۲۱۵).
- ↑ روحانینژاد، حسین، مقاله «ولایتشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۱۶۴.