نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط HeydariBot(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۲۰:۴۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
کرامیه آن را از مقوله صوت و حرف و قائم به ذات و حادث میدانند[۳].
معتزلیان آن را از مقوله صوت و حرف و غیر قائم به ذات و حادث میدانند[۴]. این همان چیزی است که کلام لفظی نامیده میشود و از صفات فعل است[۵].
اشاعره آن را از مقوله معنا و صفات ذاتی دانسته و ازلی و قدیم میدانند[۶]. اشاعره به جای کلام لفظی به کلام نفسی معتقدند. کلام نفسی، یعنی حقیقتی در نفس یا ذات متکلم، که کلام لفظی گویای آن است و در خداوند صفت ذات و قدیم است.
دیدگاه حکما این است که کلامخدا گستردهتر از آن است که به کلام لفظی منحصر شود، بلکه با فعل او مساوق است. در حقیقت، تمام موجودات همانگونه که فعل و مخلوق او هستند، کلام او میباشند که کلام فعلی نامیده میشود؛ زیرا حقیقتکلام، دلالت و حکایت است و بین دلالت لفظ بر معنی و دلالت فعل بر فاعل، فرقی نیست؛ فقط اینکه اولی وضعی و اعتباری است و دومی تکوینی و عقلی که از دلالت لفظی اقواست.
همچنین از نظر مکتب اهل بیت، ما سوی الله مخلوق است. امام رضاS در نامهای به شیعیانبغداد فرمودند:" خالق فقط خداست و غیر او مخلوق است و قرآنکلام خداست و اسمی غیر از این بر آن نگذارید که از گمراهان خواهید بود" [۱۴] همچنین امام صادقS در جواب این نکته ابابصیر پاسخ داد: « الْكَلَامُ مُحْدَثٌ، كَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَيْسَ بِمُتَكَلِّمٍ، ثُمَ أَحْدَثَ الْكَلَامَ»[۱۵][۱۶].
↑تا جایی که بسیاری از محققین ادعا کردهاند مهمترین علت نامگذاری علم اصول دین به علم کلام، زمانی به میان آمد که بحث مخلوق یا مخلوق نبودن کلام الله میان مسلمین از معتزله و اشاعره طرح گردید و دوره محنت پدید آمد و مردم زیادی کشته شدند.