آفت
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
مقدمه
«آفت» بر سبب آفت، مانند سیل و صاعقه نیز اطلاق شده است. تفاوت آن با عیب و تلف در این است که آفت در فرض نابودی آفت زده هم صدق میکند، ولی قوام عیب به بقای معیوب است. تلف نیز به معنای تباهی و نابودی است؛ لیکن سبب آن میتواند آفت باشد یا غیر آن. در بسیاری از ابواب، مانند صلات، تجارت، لعان، کفّارات، قضاء و دیات از آن سخن گفته شده است.
اقسام
آفت به اعتبارهای گوناگون، تقسیم پذیر است. به اعتبار سبب، به آسمانی ـ مانند صاعقه ـ و زمینی ـ مانند سیل ـ و به اعتبار متعلّق، به آفت انسانی ـ مانند لالی و کری ـ و غیر انسانی ـ نظیر کرم خوردگی میوه ـ و به اعتبار عام یا خاص بودن، به آفت عمومی ـ مانند وبا ـ و آفت خصوصی ـ مثل دیوانگی ـ تقسیم میشود.
احکام
آفت در فقه، مسائل بسیاری دارد که در عنوانهای مناسب آن، مانند لالی، ناشنوایی، دیوانگی و تلف ذکر میشود. در این جا به مهمترین مواردی که خصوص لفظ آفت در آن به کار رفته، اشاره میکنیم.
صلات: کسی که به دلیل آسیب دیدگی زبانش، قدرت بر تلفّظ کامل ندارد، باید تکبیرةالاحرام را به اندازه توان ادا نماید. فرد لال و کسی که به جهت آسیب دیدگی زبان، توانایی قرائت و درست خواندن ذکرهای نماز را ندارد، به حرکت دادن زبان در قرائت و ادای کلمات به اندازه توان در اذکار نماز، بسنده میکند.[۱]
تجارت: معامله با کسی که در بدنش آفت و نقص وجود دارد، مکروه است.[۲]
اگر کالای فروخته شده بعد از تحویل به خریدار در زمان خیار به آفت آسمانی تلف شود، از مال کسی رفته که حقّ خیار ندارد،[۳] و چنانچه قبل از تحویل به همان سبب از بین برود، از مال فروشنده رفته است[۴] و اگر بعد از تحویل و گذشت زمان خیار باشد از مال خریدار رفته است.
آزادی: پیدایی برخی آفتها در برده، مانند زمینگیر شدن، نابینایی و جذام، از اسباب آزادی قهری او است.[۵] بردهای که به عنوان کفّاره آزاد میشود، باید هیچ یک از آفتهای یاد شده را نداشته باشد.[۶]
ملاعنه: لعان زن کر و لال صحیح نیست.[۷]
دیه: اگر کسی چشم سالم فردی را که چشم دیگرش به آفت الـهی از بین رفته، کور کند، باید دیه کامل به وی بپردازد.[۸]
قضاء: هرگاه مدّعی علیه به دلیل آسیب دیدگیِ زبانش نتواند پاسخ مدّعی را بدهد، اعتراف یا انکار وی از راه اشاره علمآور بهدست آورده میشود.[۹].[۱۰]
منابع
پانویس
- ↑ جواهر الکلام ج ۹، ص۳۱۰ و ۳۱۵
- ↑ جواهر الکلام ج۲۲، ص۴۵۷
- ↑ جواهر الکلام ج ۲۳، ص۸۵
- ↑ جواهر الکلام ج ۲۳، ص۸۳ و ۱۵۷
- ↑ جواهر الکلام ج۳۴، ص۱۸۹
- ↑ جواهر الکلام ج۳۳، ص۲۰۴
- ↑ جواهر الکلام ج۳۰، ص۳۴
- ↑ جواهر الکلام ج۴۳، ص۱۸۴
- ↑ جواهر الکلام ج ۴۰، ص۲۱۱
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۱۴۳.