آیا وحی نوعی از ادراکات وهمی پیامبر خاتم است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا وحی نوعی از ادراکات وهمی پیامبر خاتم است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ وحی
مدخل اصلی؟
تعداد پاسخ۱ پاسخ

آیا وحی نوعی از ادراکات وهمی پیامبر خاتم است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث وحی است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی وحی مراجعه شود.

پاسخ نخست

محمد مهدی علیمردی

آقای محمد مهدی علیمردی در کتاب «در ساحل وحی» در این‌باره گفته‌ است:

«در نگاه برخی خاورشناسان، قرآن کریم، وحی قدسی و کلام الهی نیست و الفاظ آن از مقام والای الوهیت بر زمین فرود نیامده و پرواز فرشته وحی بر فراز آسمان، جلوه حقیقی به تن نداشته و رسالتی از طرف خداوند در کار نبوده است. این همه، اوهامی از نوع ادراکات وهمی است که در خیال محمد (ص) پرورش یافته است. صفا و جلای نفس و صداقت باطن و درخشندگی ذهن او و نیز جوشش پندار و وهم او، سرچشمه این اوهام است که گویی از طرف خداوند به او وحی می‌شود. غافل از اینکه این وهم، همان وحی نفسی است که به دلیل آن صفات ممتاز، از درون محمد (ص) درخشید. آنان برای تحکیم این فرضیه‌ها و تأکید بر وحی نفسی، دست به دامن توجیه می‌شوند. برای نمونه، امیل درمنگام می‌نویسد: آن هنگام که عرب به خداوند شرک می‌ورزید و بت‌پرستی، ظلم اجتماعی، فقر اقتصادی و شهوت‌رانی و شراب‌خواری و دیگر قبایح را مرتکب می‌شد، محمد به خاطر صفای باطن و درخشش ذهن، به فکر نجات ملت خود و تزکیه آنها از مفاسد و منکرات افتاد و به این ترتیب، وحی نفسی در او تبلور و خودنمایی کرد[۱].

همچنین محمد فهمید که بعضی از جمله عیسی، ظهور پیامبری از عرب را در حجاز بشارت داده است و این خبر در جان محمد امید زیادی ایجاد کرد که پیامبر موعود، خود او باشد. از این‌رو، به مناجات و عبادت پرداخت و در غار حرا برای تحقق این آرزو سعی و تلاش و با استمرار در عبادت، ایمان قوی پیدا کرد و نور بصیرتش شدت یافت و عقل او در مورد آیات و بینات الهی فروزان گردید. سخن خویشاوندان و دوستان در این باره به تفکر او یاری رساند و او یقین کرد همان پیامبر موعودی است که پیامبران گذشته بشارت داده‌اند. این اوهام، در رؤیا و خواب تقویت می‌شد که او به عنوان نبی این امت مبعوث شده است. به هر حال، آنچه در اوهام او القا می‌شد، مصدر و منبعش همان معارفی بود که او در واقع از یهود و نصارا آموخته بود و بنا بر سلیقه خود، صحیح و ناصحیح را جدا می‌کرد[۲].

منتگمری وات نیز می‌نویسد: از قرار معلوم، پس از مهاجرت، محمد در صدد آن بر آمد که اساس دین خود را بیشتر بر اساس دین یهود پی‌ریزی کند. از این‌رو، بیشتر وقت خود را صرف آموختن معلوماتی از یهود در مورد پیامبری خود کرد[۳].

تصویری که خاورشناسان ترسیم می‌کنند، گویای این مطلب است که محمد (ص) در دنیای خرافه‌ها و پندارهای افسانه‌ای می‌زیسته است. او با الهام از آن داستان‌ها، به فردی خیالی تبدیل می‌شود و با آرزوی قهرمان شدن و نجات بخشیدن عده‌ای، ناگهان در سفرهای تجاری خود از داستان پیامبران مسیح و یهود آگاه می‌گردد و این آرزو در او قوت می‌گیرد. بعدها خود را پیامبر و قهرمان بشارتی فرض می‌کند که کتاب‌های مسیحی و یهودی از آن خبر داده‌اند، تا آنجا که خویشاوندان و دوستانش نیز به این اوهام، لباس حقیقت می‌پوشانند. او در عالم اوهام، به پیامبری خود یقین می‌کند و از آن پس می‌کوشد معلوماتی را از یهودیان و مسیحیان فراگیرد تا کمدی او رنگ الهی پیدا کند. جالب اینجاست که ویل دورانت اظهار می‌دارد این مطالب را می‌توان از قرآن دریافت: محمد، به مسیحیت کمتر از دین یهود وام‌دار است. از قرآن می‌توان دریافت که وی مسیحیت را به خوبی نمی‌شناخت و اطلاعات خود را در این زمینه، از طریق نسطوریان ایرانی به دست آورده بود. با این همه، آمرزش و توبه و ترس از روز جزا، صبغه‌ای مسیحی دارد[۴].

وی تلاش دارد به گونه‌ای قرآن را اسطوره معرفی کند؛ همان‌گونه که وات، دنیای زندگی محمد را افسانه پنداشته است: گویا محمد ترجیح می‌داد از طرف یهودیان به مردم معرفی شود؛ زیرا بدون حمایت آنان، ساختمان افکاری را که می‌خواست دین خود را بر روی آنها استوار سازد، در حال فرو ریختن می‌دید[۵].

گلدزیهر نیز می‌نویسد: عباراتی که در مکه به عنوان وحی و احساسات افروخته جلوه‌گر می‌شد، شکل وهمی و خیالی تند داشت، ولی شدت حرارت نبوت در مدینه و در وحی اندک بود و رو به کاهش نهاد. محمد بر اثر ارتباط با یهود و مسیحیت، تا آنجا تحت تأثیر افکار آنها قرار گرفت که آثار آنان تا اعماق روحش نفوذ کرد و به صورت عقیده‌ای راسخ در زوایای قلبش جای‌گزین شد؛ به گونه‌ای که این تعالیم را وحی الهی پنداشت. با وجود این، در طریقه‌ای که محمد (ص) خود را تصور می‌کند، نوعی گمراهی افسانه‌ای وجود دارد؛ زیرا این طریقه، به این می‌انجامد که خدا از بلندترین جای آسمانی خود، به زیر آید تا در جهادی که پیامبر در این جهاد به آن دست زده است، شرکت کند و مددکار او گردد[۶].

این داستان و حکایت، ماجرای امروز و دیروز نیست. این قصه سر دراز دارد؛ اندوه و غصه‌ای است که در آغاز سرود وحی، دامن خود را گسترانیده بود: و هرگاه به این مردم متکبر گفته شود که: خدا چه آیاتی به وحی فرستاد؟ گویند: این آیات (وحی خدا نیست، بلکه همه) افسانه پیشینیان است[۸].

جالب اینکه اگر این افراد به آن دینی که به خود نسبت می‌دهند، پایبند باشند، آن‌گاه نخستین ایراد بر گفته‌شان، افسانه‌ای بودن دین خودشان می‌شود؛ زیرا آنها معتقدند محمد (ص) بر اثر ارتباط با یهودیان و مسیحیان، توانست افکار دینی خود را پایه‌ریزی کند و در شریعتش بر اساس سلیقه، از آیین موسی (ع) و عیسی (ع) برداشت‌هایی داشت. از طرفی، دریافت‌های او را افسانه و و هم می‌پندارند. حال اگر برگرفته‌های دین یهود و مسیح، افسانه و وهم تلقی شود، آیا لزوماً این بدان معنا نیست که محتوای تورات و انجیل نیز انباشتی از وهم و افسانه است؟

  • دین‌یابی و شریعت‌جویی: به اعتقاد ما، آن دو کتاب چون دستاورد و دست‌نوشته انسانند، از اوهام و افسانه روزگار تھی نیستند. آیا این گفته که مسیح پسر خداست یا این اعتقاد که خداوند در مسیح مجسم شد و با کشته شدن مسیح بر صلیب، کفاره گناه انسان‌ها را پرداخت یا اینکه مریم مادر خداست و هزاران مطالب دیگر، افسانه و قصه نیست؟ آیا در اینجا نمی‌گویند این طریقه سبب می‌شود که خدا از بلند مرتبه‌ترین نقطه آسمان به زیر آید؟ چگونه خدایی را که بر صلیب و به دست انسان کشته می‌شود، دوباره می‌توان پرستید؟

اگر مسیحیان و یهودیان بخواهند در دین خود باقی بمانند، باید شریعت حقیقی خود را از درون شریعت محمدی جست‌و‌جو کنند. آنها تنها از این راه می‌توانند به حداقل شریعت خود، حداکثر اعتماد و اطمینان را به دست آورند. حال اگر آنچه پیامبر اسلام آورده است، بر اساس اوهام و افسانه‌ها ترسیم شده باشد، پیش از هر سخن، شاهد و نمونه‌ای در این زمینه و تطبیق آن با وهم و افسانه، لازم و ضروری است. دیگر اینکه در معرکه تطبیق و تصحیح ادیان، معیاری برای سنجش و گزینش برای یهودیان و مسیحیان باقی نمی‌ماند. از طرفی، فصحا و بلغای عرب و دانشمندان اهل فن و فرهیختگان ادب معتقدند امکان ندارد این متن از انسان صادر شده باشد. اکنون اگر به اعتراف و تصریح عده‌ای از دانشمندان جهان توجه کنیم، این مطلب را تصدیق خواهیم کرد.»[۹]

پانویس

  1. شیخ فؤاد کاظم المقدادی، الاسلام و شبهات المستشرقین، مجمع اهل البیت، ۱۴۱۶ه. ق، چ ۱، ص۳۳۰.
  2. الوحی المحمدی، ص۸۳ – ۱۴۹.
  3. محمد، پیامبر و سیاست‌مدار، ص۱۲۵.
  4. تاریخ تمدن، ج۴، بخش ۱، ص۲۳۹.
  5. محمد، پیامبر و سیاست‌مدار، ص۱۲۵.
  6. العقیدة و الشریعة، ص۱۲ و ۳۸.
  7. محمدتقی جعفری، شناخت از دیدگاه علمی و قرآن، ص۲۷.
  8. ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ مَاذَا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ «و چون به آنان گفته شود که پروردگارتان چه فرو فرستاده است؟ می‌گویند: (آنها) افسانه‌های پیشینیان است» سوره نحل، آیه ۲۴؛ ﴿إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ «چون آیات ما را بر او بخوانند می‌گوید: افسانه‌های پیشینیان است» سوره قلم، آیه ۱۵؛ ﴿إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ «چون آیات ما را بر او بخوانند می‌گوید: افسانه‌های پیشینیان است» سوره قلم، آیه ۱۵؛ ﴿وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ «و چون آیات ما بر آنان خوانده می‌شد می‌گفتند: شنیدیم و اگر می‌خواستیم مانند آن می‌گفتیم؛ این (آیات) جز افسانه‌های پیشینیان نیست» سوره انفال، آیه ۳۱.
  9. علیمردی، محمد مهدی، در ساحل وحی ص ۷۷-۸۱.