آیه شفاعت چگونه نصب الهی امام را اثبات میکند؟ (پرسش)
آیه شفاعت چگونه نصب الهی امام را اثبات میکند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث امامت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.
آیه شفاعت چگونه نصب الهی امام را اثبات میکند؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ امامت |
مدخل اصلی | ؟ |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
عبارتهای دیگری از این پرسش
آیه شفاعت چگونه امامت امامان دوازدهگانه را اثبات میکند؟
پاسخ نخست
آقایان محمد تقی فیاضبخش و دکتر فرید محسنی در کتاب «ولایت و امامت از منظر عقل و نقل» در اینباره گفتهاند:
«﴿لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا﴾[۱]. ﴿وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾[۲].
شفاعت به معنای واسطه قرار گرفتن چیزی برای نیل به مقصودی است. این امر هم در نظام تکوین و هم تشریع برقرار است. اساساً جهان بر پایه نظام اسباب استوار است و در عین حال که همه امور عالم در ید قدرت مطلق خداوند است، امور عالم را از طریق وسایل متناسب، تدبیر و اداره مینماید. او خود، شفاعت را به عنوان یکی از قوانین و سنّتهای خویش در نظام خلقت برقرار کرده است. بنابراین، واسطهها و «شفعاء» تحت اراده او عمل مینمایند. و لذا شفاعت بدون اذن خداوند و قبول او متصوّر نیست. بر این اساس، شفیعان کسانی هستند که ارادهشان منطبق با خواست و اراده خداوند است و چیزی جز خواست و اراده او را درخواست نمیکنند.
شفاعت هم در تکوین و هم در تشریع جریان دارد. در هر دو نظام، اعمال ولایت خداوند از طریق اولیاء او انجام میشود. استمرار ولایت خداوند در تکوین و تشریع، مستلزم وجود امامانی معصوم پس از رسول مکرم اسلام (ص) است. شفاعت امام در قیامت، استمرار شفاعت او در دنیا است. شفاعت امام در دنیا، وساطت فیض هدایت الهی به خلق و در آخرت، وساطت فیض مغفرت الهی است. لازمه چنین مقامی در نظام تشریع، عصمت و برائت شفعاء از هرگونه هواهای نفسانی و لغزش و گناه است.
شفاعت شفعاء به اذن الهی است و در نتیجه، شفیع باید شاهد بر اعمال، اعتقادات و احوال ظاهر و باطن و نیّات مشفوعین باشد؛ تا بتواند به اذن الهی، شفاعتی منطبق با اراده خداوند درخواست نماید.
نظام شفاعت جلوهای از لطف الهی در دنیا و آخرت است؛ زیرا اگر شفعاء مطهری در دنیا نباشند، انسانها از فیض هدایت الهی محروم خواهند بود. در قیامت نیز، به برکت آنان است که مغفرت و رحمت پروردگار بر مستعدّین از مؤمنان سرازیر میگردد؛ وگرنه بر اساس عدل الهی که اصل اوّلی در حسابرسی است، اغلب مؤمنان به بهشت راه نمییابند.
بنابراین، وجود امام در همه زمانها موجب برخورداری مؤمنان از لطف الهی در هدایت و مغفرت خواهد بود.[۳]
اولاً، شرط مشمول شفاعت قرار گرفتن، تولّی به ولایت (عهد) الهی است؛ ﴿لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا﴾[۴].
ثانیاً، ولایت الهی، منحصردر تولّی به ولایت حضرت علی (ع) است (بنابر روایات وارده)؛
نتیجه آنکه: شرط قرارگرفتن درظلّ شفاعت الهی، تولّی به ولایت حضرت علی (ع) است.
قیاس دوم، به صورت استثنائی به شرح زیر تبییین میگردد: اگر نیازمندیِ است به شفیع (در تکوین و تشریع) دائمی است، آنگاه حضور امام دائمی است.
ولکن نیاز است به شفیع دائمی است.
در نتیجه: حضور امام امری ضروری است.
- صورت منطقی دوم: با استفاد از آیه ۸۶ سوره زخرف، میتوان شکل منطقی برهان را به نحو زیر بیان کرد: بنابراین فرض که عبارت ﴿لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ﴾ در آیه مورد استدلال را حقّ شفاعتکردن شافعان بدانیم، میتوان گفت:
اولاً، شفاعت شفیع زمانی مقبول است که خود اقرار و تولی به ولایت الهی نموده باشد: ﴿وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾[۵].
ثانیاً، کاملترین اقرار و تولّی به ولایت الهی، منحصر در صاحبان ولایت الهی (ائمه هدی (ع)) است (بنابر روایات وارده)؛
نتیجه آنکه: بالاترین شفیع، صاحبان ولایت الهی (ائمه هدی (ع)) هستند»[۶]
پانویس
- ↑ «اختیار میانجیگری ندارند جز آن کس که از (خداوند) بخشنده پیمانی گرفته باشد» سوره مریم، آیه ۸۷.
- ↑ «و کسانی که (مشرکان آنان را) به جای او (به پرستش) میخوانند اختیار میانجیگری ندارند مگر آنان که با دانایی به حق گواهی دهند» سوره زخرف، آیه ۸۶.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۴ ص ۵۶۵.
- ↑ «اختیار میانجیگری ندارند جز آن کس که از (خداوند) بخشنده پیمانی گرفته باشد» سوره مریم، آیه ۸۷.
- ↑ «و کسانی که (مشرکان آنان را) به جای او (به پرستش) میخوانند اختیار میانجیگری ندارند مگر آنان که با دانایی به حق گواهی دهند» سوره زخرف، آیه ۸۶.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۴ ص ۵۹۲.