ابراهیم بن عبدالاعلی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

ابراهیم بن عبدالأعلی[۱] در سند ۱ روایت تفسیر کنز الدقائق به نقل از کتاب کافی آمده:

«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ جَمِيعاً عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ مُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى عَنْ سُوَيْدِ بْنِ غَفَلَةَ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع): إِنَّ ابْنَ آدَمَ إِذَا كَانَ فِي آخِرِ يَوْمٍ مِنْ أَيَّامِ الدُّنْيَا وَ أَوَّلِ يَوْمٍ مِنْ أَيَّامِ الْآخِرَةِ مُثِّلَ لَهُ مَالُهُ وَ وَلَدُهُ وَ عَمَلُهُ فَيَلْتَفِتُ إِلَى مَالِهِ فَيَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّي كُنْتُ عَلَيْكَ حَرِيصاً شَحِيحاً فَمَا لِي عِنْدَكَ فَيَقُولُ خُذْ مِنِّي كَفَنَكَ...»[۲].

حدیث یاد شده در تفسیر کنز الدقائق[۳] تکرار شده و در سندش به جای «ابراهیم بن عبدالأعلی»، "عن ابراهیم عن عبدالأعلی" ثبت شده، چنان که در منبع اصلی یعنی کتاب کافی[۴] نیز "عن ابراهیم عن عبدالأعلی" ذکر شده است.

از سخن آیت الله خویی در معجم رجال الحدیث و محقق اردبیلی در جامع الرواة برداشت می‌شود که عبارت "عن ابراهیم، عن عبدالأعلی" درست است و مراد از «عبدالأعلی»، «عبدالأعلی بن اعین» مولی آل سام است:

آیت الله خویی ذیل عنوان عبدالأعلی: فقد روی عن أبی عبدالله (ع) و عن سوید بن غفلة... أقول: عبدالأعلی فی أسناد هذه الروایات هو عبدالأعلی بن أعین الآتی...[۵].

نیز ذیل نام «عبدالأعلی بن اعین»: أقول: تقدمت له روایات بعنوان عبدالأعلی أیضاً[۶].

محقق اردبیلی نیز ذیل عنوان «عبدالأعلی بن اعین عجلی» با اشاره به سند مورد بحث: مفضل بن صالح عن جابر، عن عبد الأعلی محمد بن عیسی عن یونس عن إبراهیم عن عبد الأعلی فی (فی)[۷] فی باب أن المیت یمثل له ماله و ولده[۸][۹]

تحقیق

بر اساس قرائن و شواهد، نام راوی در سند کافی تصحیف شده و «ابراهیم بن عبد الأعلی» درست است؛ نه «ابراهیم عن عبدالأعلی»:

  1. این حدیث را که مرحوم کلینی از طریق علی بن ابراهیم نقل کرده، در تفسیر علی بن ابراهیم قمی نیز آمده و در سندش «ابراهیم بن العلاء»[۱۰] ثبت گردیده است[۱۱].
  2. علامه مجلسی این حدیث را در بحار الأنوار به نقل از کافی نقل کرده و در سندش ابراهیم بن عبدالأعلی ثبت شده است[۱۲].
  3. شیخ طوسی در امالی حدیث یادشده را با سند خود نقل کرده، که در سندش نیز ابراهیم بن عبد الأعلی ضبط شده است[۱۳].
  4. روایت جابر از ابراهیم بن عبد الأعلی در اسناد دیگر[۱۴]؛ ولی روایت جابر از عبدالأعلی تنها در همین مورد است.
  5. وجود سوید بن غفلة در سند روایت که از مشایخ ابراهیم بن عبدالأعلی است، چنان که رجالیان اهل سنت در ترجمه ابراهیم بن عبدالأعلی و در ترجمه سوید بن غفلة به آن تصریح کردند؛ مانند بخاری[۱۵]، ذهبی[۱۶]، ابن ابی‌حاتم رازی[۱۷]، ابن حبان[۱۸]، مزی[۱۹] و ابن حجر[۲۰].

افزون بر این، اسناد روایات نیز آن را تأیید می‌کنند؛ زیرا فراوان ابراهیم بن عبدالأعلی از سوید حدیث نقل کرده[۲۱] و موردی یافت نشده که عبدالأعلی از سوید روایت نقل کرده باشد.

بر این پایه، برداشت محقق اردبیلی و آیت الله خویی مبنی بر صحت عبارت عن ابراهیم عن عبدالأعلی و حمل «عبدالأعلی» بر «عبدالأعلی بن اعین» مولی آل سام درست نیست.[۲۲]

شرح حال راوی

ابراهیم بن عبدالأعلی مشترک میان چند راوی است و مراد از آن در سند مورد بحث، به قرینه روایتش از سوید بن غفلة، «ابراهیم بن عبدالأعلی جعفی کوفی» است که در کتب رجالی عامه یاد شده است.

بخاری: ابراهیم بن عبد الأعلی مولی الجعفیین، سمع سوید بن غفلة روی عنه الثوری و إسرائیل[۲۳].

ابن ابی‌حاتم رازی: ابراهیم بن عبد الأعلی الکوفی مولی لجعفی روی عن سوید بن غفلة روی عنه الثوری و إسرائیل سمعت أبی یقول ذلک[۲۴].

ابن حجر عسقلانی: إبراهیم بن عبد الأعلی الجعفی مولاهم الکوفی. روی عن جدته عن أبیها و له صحبة و عن سوید بن غفلة و طارق بن زیاد و غیرهم و عنه إسرائیل و الثوری و غیرهما[۲۵][۲۶]

طبقه راوی

هیچ گزارشی در کتب رجالی درباره تاریخ ولادت و وفات «ابراهیم بن عبدالأعلی» نیست؛ لکن از سوید بن غفلة که در سال ۸۱ (ق) از دنیا رفته[۲۷]، فراوان روایت کرده، بنابراین وی در نیمه دوم قرن یکم می‌زیسته است.

یادآوری

بر پایه بعضی روایات، ابراهیم بن عبدالأعلی از امام کاظم (ع) حدیث نقل کرده؛ مانند روایتی که راوندی در قصص الأنبیاء از ابن بابویه (شیخ صدوق) آورده و در سندش آمده: ابراهیم بن عبدالأعلی حدثنا موسی بن جعفر (ع)[۲۸].

این روایت در منبع اصلی - یعنی خصال شیخ صدوق - دو مرتبه ذکر شده و در سندش به جای ابراهیم بن عبدالأعلی، ابراهیم بن عبدالرحمن املی (الأیلی، الأبلی خ) آمده است[۲۹][۳۰]

استادان و شاگردان راوی

جمال‌الدین ابوالحجاج یوسف مزی در تهذیب الکمال فی اسماء الرجال به شماری از استادان و شاگردان «ابراهیم بن عبدالأعلی» اشاره می‌کند: روی عن: سوید بن غفلة، و طارق بن زیاد و عکرمة بن حنبص صاحب عطا، و عن جدته عن أبیها سوید بن حنظلة... ؛ روی عنه: إسرائیل بن یونس، و سفیان الثوری، و عمرو بن شمر الجعفی، و لیث بن أبی سلیم، و محمد بن طلحة ابن مصرف، و یونس بن أبی إسحاق[۳۱][۳۲]

جایگاه حدیثی راوی

همه رجالیان اهل سنت درباره ابراهیم بن عبدالأعلی نظر مساعد دارند، چون ایشان را توثیق، و راوی صالح معرفی کرده‌اند:

ابن حجر:قال أحمد و النسائی: ثقة؛ و قال ابن معین: لیس به بأس؛ و قال أبوحاتم: صالح یکتب حدیثه؛ و قال یعقوب ابن سفیان: لا بأس به و قال ابن أبی خیثمة عن ابن معین: صالح؛ وقال العجلی: ثقة؛ و ذکره ابن حبان فی الثقات وقال النسائی فی التمییز: ثقة[۳۳].

در کتب رجالی شیعه، مانند رجال کشی، فهرست شیخ طوسی و رجال نجاشی از این راوی نامی برده نشده؛ ولی بعضی از رجالیان دوران کنونی درباره‌اش نوشته‌اند: ... و لابد من عده مهملاً و روایاته سدیدة[۳۴][۳۵]

تحقیق

ابراهیم بن عبدالأعلی از جهت مذهب و گرایش فکری، سنی است و از راویان اهل سنت به شمار می‌آید، از این رو احادیث وی در کتب حدیثی اهل سنت نقل شده و رجالیان آنان شرح حال وی را در کتب رجالی خودشان آورده‌اند و عموماً وی را موثق و صالح الروایة دانستند.

آری! در بعضی کتب رجالی معاصر آمده است: "و رواياته سديدة"؛ ولی این کلیت ندارد، بلکه بعضی روایات وی سدیدة و برخی سقیمة است؛ از روایات سدیده وی دو روایت ذیل است:

  1. «... حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ شِمْرٍ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْأَعْلَى، عَنْ سُوَيْدِ بْنِ غَفَلَةَ، قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيّاً (ع) يَقُولُ: وَ اللَّهِ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْيَا عَلَى الْمُنَافِقِ صَبّاً مَا أَحَبَّنِي، وَ لَوْ ضَرَبْتُ بِسَيْفِي هَذَا خَيْشُومَ الْمُؤْمِنِ لَأَحَبَّنِي، وَ ذَلِكَ أَنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) يَقُولُ: يَا عَلِيُّ، لَا يُحِبُّكَ إِلَّا مُؤْمِنٌ، وَ لَا يُبْغِضُكَ إِلَّا مُنَافِقٌ»[۳۶]؛
  2. «...حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ شَمِرٍ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْأَعْلَى، عَنْ سَعْدِ بْنِ حُذَيْفَةَ بْنِ الْيَمَانِ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: آخَى رَسُولُ اللَّهِ (ص) بَيْنَ الْأَنْصَارِ وَ الْمُهَاجِرِينَ أُخُوَّةَ الدِّينِ، وَ كَانَ يُؤَاخِي بَيْنَ الرَّجُلِ وَ نَظِيرِهِ، ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) فَقَالَ: هَذَا أَخِي. قَالَ: حُذَيْفَةُ فَرَسُولُ اللَّهِ (ص) سَيِّدُ الْمُرْسَلِينَ، وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ، وَ رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ، الَّذِي لَيْسَ لَهُ فِي الْأَنَامِ شِبْهٌ وَ لَا نَظِيرٌ، وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَخُوهُ»[۳۷].

از روایات سقیمه ایشان این حدیث است: «... عن منصور عن إبراهیم بن عبد الأعلی عن سوید بن غفلة قال: قال لي عمرُ بنُ الخطابِ رضيَ اللهُ عنهُ: يا أبا أميةَ! لعلَّك أن تُخلَّفَ بعدي فأطعِ الإمامَ وإن كان عبدًا حبشيًّا إن ضربَك فاصبرْ، وإن أمرك بأمرٍ فاصبرْ، وإنْ حرمَك فاصبرْ، وإن ظلمَك فاصبرْ، وإن أمرك بأمرٍ يُنقِصُ دينَك فقلْ: لا سمعَ ولا طاعةَ دمي دونَ ديني»[۳۸][۳۹]

یکی بودن ابراهیم بن عبدالأعلی با ابراهیم بن ابی‌مثنی

شیخ طوسی در کتاب رجال در اصحاب امام صادق (ع) می‌نویسد: إبراهيم بن أبي المثنى عبدالأعلى كوفي[۴۰]. بر این اساس، بزرگانی مانند علامه شوشتری[۴۱] و آیت الله خویی[۴۲] به اتحاد این دو عنوان (ابراهیم بن عبدالأعلی و ابراهیم بن ابی‌مثنی عبدالأعلی) نظر دادند و ابوالمثنی را کنیه عبدالأعلی دانستند.

برخی از رجالیان، اتحاد دو عنوان را بعید شمرده و ذیل عنوان ابراهیم بن عبدالأعلی می‌نویسد: اتحاد المعنون مع إبراهیم بن أبی المثنی بعید لا شاهد علیه ولابد من عده مهملاً[۴۳].

از سوی دیگر برقی و شیخ طوسی، کس دیگری را با عنوان ابراهیم بن مثنی در اصحاب امام صادق (ع) ذکر کرده‌اند[۴۴]، از این رو رجالیان گفت‌و‌گو دارند که آیا این دو عنوان (ابراهیم بن ابی مثنی و ابراهیم بن مثنی) یک شخص هستند یا دو شخص: بعضی از رجالیان، مانند میرزای استرآبادی در منهج المقال فی تحقیق احوال الرجال به اتحاد این دو عنوان معتقدند[۴۵]؛ ولی علامه مامقانی اتحاد را نمی‌پذیرد و ذیل عنوان ابراهیم بن مثنی می‌نویسد: و هذا غیر إبراهیم بن أبی المثنی عبدالأعلی - الذی تقدم -. و لعل ذلک سبب اشتباه المیرزا، حیث نسب إلی الشیخ، عده فی أصحاب الصادق (ع) مرتین، فزعم اتحادهما، مع أنه عنون ابن أبی المثنی سابقاً و عنون ابن المثنی هنا[۴۶][۴۷]

تحقیق

از ظاهر کلام شیخ طوسی که هر یک از ابراهیم بن مثنی و ابراهیم بن ابی‌مثنی را در عنوان جداگانه‌ای ذکر کرده، تعدد فهمیده می‌شود؛ لکن از بررسی سند دو روایت ذیل که یکی در کافی و دیگری در تهذیب نقل شده، اتحاد دو عنوان تأیید می‌شود:

  1. روایت کافی: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَيْمُونٍ أَنَّ إِبْرَاهِيمَ بْنَ الْمُثَنَّى سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ هُوَ يَسْمَعُ عَنِ الْأَرْضِ يَسْتَأْجِرُهَا الرَّجُلُ ثُمَّ يُؤَاجِرُهَا بِأَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ قَالَ لَيْسَ بِهِ بَأْسٌ إِنَّ الْأَرْضَ لَيْسَتْ بِمَنْزِلَةِ الْبَيْتِ وَ الْأَجِيرِ إِنَّ فَضْلَ الْبَيْتِ حَرَامٌ وَ فَضْلَ الْأَجِيرِ حَرَامٌ»[۴۸].
  2. روایت تهذیب: «عَنْهُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَيْمُونٍ أَنَّ إِبْرَاهِيمَ بْنَ أَبِي الْمُثَنَّى سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ أَنَا حَاضِرٌ فَقَالَ نُعْطِي الرَّاعِيَ بِالْجَبَلِ الْغَنَمَ يَرْعَاهَا وَ لَهُ أَصْوَافُهَا وَ أَلْبَانُهَا وَ يُعْطِينِي الرَّاعِي لِكُلِّ شَاةٍ دِرْهَماً فَقَالَ لَيْسَ بِذَلِكَ بَأْسٌ قُلْتُ فَإِنَّ أَهْلَ الْمَسْجِدِ يَقُولُونَ لَا لِأَنَّ مِنْهَا مَا لَيْسَ لَهَا صُوفٌ وَ لَا لَبَنٌ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ هَلْ يُطَيِّبُهُ إِلَّا ذَلِكَ يَذْهَبُ بَعْضٌ وَ يَبْقَى بَعْضٌ»[۴۹].

به نظر، این دو روایت، یکی هستند و راوی در یک مجلس چند سؤال از امام (ع) داشته که مرحوم کلینی قسمتی از آن را نقل کرده و شیخ طوسی بخش دیگر آن را که در سند کافی ابراهیم بن مثنی ضبط شده و در سند تهذیب ابراهیم بن ابی‌مثنی و همین سبب شده شیخ طوسی در کتاب رجال دو بار و در دو عنوان آن را ذکر کند، درحالی که برقی در یک مورد و با عنوان ابراهیم بن‌مثنی مطابق با نقل کلینی ذکر کرده که با توجه به اضبط بودن کلینی[۵۰]، درستی ضبط ابراهیم بن مثنی به جای ابراهیم بن ابی‌مثنی تقویت می‌شود. بنابراین اتحاد ابراهیم بن ابی‌مثنی با ابراهیم بن مثنی به قرینه استظهار وحدت دو روایت و به قرینه روایت ابراهیم بن میمون از آن دو، قوی است؛ ولی اتحادش با «ابراهیم بن عبدالأعلی»، نه تنها شاهدی برای اثباتش نیست، قرینه بر عدم اتحاد هست، چون ابراهیم بن عبدالأعلی از روات عامه است (چنان‌که گذشت؛ ولی «ابراهیم بن ابی مثنی عبدالأعلی» از روات شیعه.[۵۱]

منابع

پانویس

  1. ر. ک: أ. منابع شیعی: تنقیح المقال، ج۴، ص۱۰۸، ش۳۴۲؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۱۹، ش۱۹۰. ب. منابع سنی: العلل، ج۳، ص۲۸۳، ش۵۲۵۷؛ التاریخ الکبیر، ج۱، ص۳۰۴، ش۹۶۴؛ معرفة الثقات، ج۱، ص۲۰۲، ش۲۸؛ الجرح والتعدیل، ج۲، ص۱۱۲، ش۳۳۴؛ الثقات (ابن حبان)، ج۶، ص۱۷؛ تاریخ أسماء الثقات، ص۳۳، ش۴۰؛ تهذیب الکمال، ج۲، ص۱۳۱، ش۲۰۰؛ الکاشف، ج۱، ص۲۱۶، ش۱۶۲؛ إکمال تهذیب الکمال، ج۱، ص۲۳۷، ش۲۴۰؛ تقریب التهذیب، ج۱، ص۶۰، ش۲۰۳؛ تهذیب التهذیب، ج۱، ص۱۲۰، ش۲۴۵؛ تاریخ الإسلام، ج۸، ص۳۳، ش۴.
  2. تفسیر کنز الدقائق، ج۹، ص۳۸۳ به گزارش از الکافی، ج۳، ص۲۳۱، ح۱.
  3. ... عن محمد بن عیسی، عن یونس، عن إبراهیم عن عبدالأعلی عن سوید بن غفلة قال:...؛ (تفسیر کنز الدقائق، ج۷، ص۵۶).
  4. الکافی، ج۳، ص۲۳۱، ح۱.
  5. معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۲۷۵، ش۶۲۳۰.
  6. معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۲۷۶، ش۶۲۳۱.
  7. مقصود، کتاب شریف کافی است.
  8. جامع الرواة، ج۱، ص۴۳۵ - ۴۳۶.
  9. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۳۵۸-۳۵۹.
  10. مصحف عبدالأعلی است.
  11. عن علی بن مهزیار، عن عمرو بن عثمان، عن المفضل بن صالح، عن جابر، عن إبراهیم بن العلاء، عن سوید بن غفلة، عن أمیر المؤمنین صلوات الله علیه. (تفسیر القمی، ج۱، ص۳۶۹)
  12. «كا،... عَنْ يُونُسَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْأَعْلَى عَنْ سُوَيْدِ بْنِ غَفَلَةَ مِثْلَهُ وَ قَالَ فِي آخِرِهِ...»؛ (بحار الأنوار، ج۶، ص۲۲۶، ح۲۸).
  13. «... عَنْ جَابِرٍ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْأَعْلَى، عَنْ سُوَيْدِ بْنِ غَفَلَةَ...»؛ (الأمالی (طوسی)، ص۳۴۷، ح۷۱۹).
  14. مانند: «... عَنْ جَابِرٍ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْأَعْلَى، عَنْ سُوَيْدِ بْنِ غَفَلَةَ...»؛ (الأمالی (طوسی)، ص۳۴۷، ح۷۱۸).
  15. إبراهیم بن عبد الأعلی الکوفی مولی الجعفیین سمع سوید بن غفلة؛ (التاریخ الکبیر، ج۱، ص۳۰۴، ش۹۶۴).
  16. ابراهیم بن عبد الأعلی الکوفی، عن جدته، و سوید بن غفلة؛ (الکاشف، ج۱، ص۲۱۶، ش۱۶۲).
  17. إبراهیم بن عبد الأعلی الکوفی مولی لجعفی روی عن سوید بن غفلة؛ (الجرح و التعدیل، ج۲، ص۱۱۲، ش۳۳۴).
  18. ابراهیم بن عبد الأعلی الکوفی مولی الجعفیین یروی عن سوید بن غفلة روی عنه الثوری و إسرائیل؛ (الثقات (ابن حبان)، ج۶، ص۱۷).
  19. إبراهیم بن عبد الأعلی روی عن سوید بن غفلة...؛ (تهذیب الکمال، ج۲، ص۱۳۱، ش۲۰۰).
  20. سوید بن غفلة؛... و عنه... ابراهیم بن عبدالأعلی؛ (تهذیب التهذیب، ج۴، ص۲۴۴، ش۴۸۸).
  21. ر. ک: وسائل الشیعه، ج۴، ص۱۵۴ - ۱۵۵، ح۴۷۸۶، ج۶، ص۲۶۶، ح۷۹۲۱؛ ج۸، ص۵۰۴ (ح۱۱۲۹۴) و ۵۳۸ (ح ۱۱۳۸۵)؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۶۷؛ مسند أحمد، ج۱، ص۳۹.
  22. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۳۶۰-۳۶۱.
  23. التاریخ الکبیر، ج۱، ص۳۰۴، ش۹۶۴.
  24. الجرح و التعدیل، ج۲، ص۱۱۲، ش۳۳۴.
  25. تهذیب التهذیب، ج۱، ص۱۲۰، ش۲۴۵.
  26. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۳۶۲.
  27. ر. ک: الإستیعاب، ج۲، ص۳۷۹ - ۶۸۰، ش۱۱۲۰.
  28. «وَ عَنِ ابْنِ بَابَوَيْهِ... حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ سَهْلِ بْنِ صَالِحٍ الْعَبَّاسِيُّ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنِ عَبْدِ الْأَعْلَى حَدَّثَنَا مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ (ع) قَالَ: إِنَّ أَصْحَابِ رَسُولُ اللَّهِ (ص) كَانُوا جُلُوساً يَتَذَاكَرُونَ وَ فِيهِمْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) إِذْ أَتَاهُمْ يَهُودِيٌّ فَقَالَ يَا أُمَّةَ مُحَمَّدِ مَا تَرَكْتُمْ لِلْأَنْبِيَاءِ دَرَجَةٍ إِلَّا نحلتموها لِنَبِيِّكُمْ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع)...»؛ (قصص الأنبیاء، ص۳۰۹ - ۳۱۰، ح۳۸۴؛ بحار الأنوار، ج۲۰، ص۱۱۳، ح۴۲ به نقل از قصص الأنبیاء).
  29. حدثنا أبوسعید سهل بن صالح العباسی عن أبیه و إبراهیم بن عبدالرحمن الأیلی (الأبلی، الآملی خ) قال: حدثنا موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب (ع) قال... (الخصال، ج۱، ص۲۷۹، ح۲۵)؛ ... حدثنا أبوسعید سهل بن صالح العباسی قال حدثنا إبراهیم بن عبدالرحمن الآملی قال حدثنا موسی بن جعفر عن أبیه جعفر بن محمد علی قال... (الخصال، ج۲، ص۵۳۲، ح۱۰).
  30. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۳۶۲-۳۶۳.
  31. تهذیب الکمال، ج۲، ص۱۳۱، ش۲۰۰.
  32. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۳۶۳.
  33. تهذیب التهذیب، ج۱، ص۱۲۰، ش۲۴۵.
  34. تنقیح المقال، ج۴، پانوشت ص۱۰۹، ش۳۴۲.
  35. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۳۶۴.
  36. الأمالی (طوسی)، ص۲۰۶، ح۳۵۳.
  37. الأمالی (طوسی)، ص۵۸۷، ح۱۲۱۵.
  38. السنن الکبری (بیهقی)، ج۸، ص۱۵۹.
  39. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۳۶۴-۳۶۵.
  40. رجال الطوسی، ص۱۵۷، ش۱۷۵۰.
  41. أقول: لعله من عنونه تقریب ابن حجر بلفظ: ابراهیم بن عبد الأعلی الجعفی - مولاهم - الکوفی قائلاً: ثقة من السادسة فجعله کل منهما إبراهیم بن عبد الأعلی و کونه کوفیاً و زیادة رجال الشیخ کنیة لأبیه کزیادة التقریب کونه مولی جعفی لا تمنع من الإتحاد، لعدم إیجاد إحداهما التضاد و علی فرض الإتحاد فهو عامی، کما هو ظاهر سکوت التقریب، و الکون موضوع رجال الشیخ أعم. (قاموس الرجال، ج۱، ص۱۴۶، ش۴۸).
  42. ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۸۰ (ش۸۹) و ۲۱۹ (ش۱۹۰).
  43. تنقیح المقال، ج۴، پانوشت ص۱۰۹، ش۳۴۲.
  44. ر. ک: رجال الطوسی، ص۱۵۷ (ش ۱۷۴۹) و ۱۶۷ (ش۱۹۳۷)؛ رجال البرقی، ص۲۸.
  45. ر. ک: منهج المقال، ج۱، ص۳۴۳، ش۱۳۳.
  46. تنقیح المقال، ج۴، ص۲۵۹ - ۲۶۰، ش۴۶۴.
  47. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۳۶۵-۳۶۷.
  48. الکافی، ج۵، ص۲۷۲، ح۵.
  49. تهذیب الأحکام، ج۷، ص۱۲۷، ح۵۵۳.
  50. نجاشی در ترجمه کلینی می‌نویسد: و کان أوثق الناس فی الحدیث و أثبتهم. (رجال النجاشی، ص۳۷۷، ش۱۰۲۶).
  51. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۳۶۷-۳۶۸.