ابن فورک اصفهانی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

آشنایی اجمالی

ابوبکر محمد بن حسن بن فورک اصفهانی مشهور به ابن فورک اهل اصفهان بود و پس از گذر ایام کودکی به تحصیل علم فقه پرداخت و برای اقنای خویش از استادان کلام بهره برد. [۱] در سفری که به بغداد و بصره داشت از استادان آن شهرها استفاده کرد. [۲] از ابوالحسن باهلی متکلم معروف در کلام و مذهب اشعری استفاده کرد. در زمینه حدیث از احمد بن محمود بن خرزاد اهوازی و عبداللّه بن جعفر بن فارس اصفهانی استفاده کرد. [۳] او در سفری که به مکه داشت از دیبلی نیز حدیث شنید [۴] و در ادبیات عرب، نحو[۵] و تفسیر مهارت یافت. و سُبکی او را از فقیهان شافعی[۶] و ابن قطلوبغا از فقیهان حنفی شمرده است. [۷] او در این میان به بحث‌های کلامی شهرت یافته بود و متکلمی اشعری شمرده می‌‌شد. [۸] ابن فورک آموخته‌های خویش را به دیگران نیز انتقال می‌‌داد. بسیاری از او حدیث شنیدند و گروهی در زمینه فقه و گروهی در زمینه کلام از او بهره بردند. ابوبکر بیهقی، ابوالقاسم قشیری و حاکم نیشابوری از جمله کسانی هستند که از او استفاده کردند. [۹]

از حوادث مهم زمان او اختلافاتی است که بین شیعه و سنی در اصفهان رخ داد. او در این ماجرا زندانی شد. [۱۰] ابن فورک همچنین با افکار کرامیه مخالف بود؛ اما چون کرامیه از طرف حکومت حمایت می‌‌شد بر او سخت می‌‌گذشت؛ [۱۱] زیرا بارها به جلسات مناظره دعوت شد و به بحث پرداخت. [۱۲] اصفهانی آزار بسیاری از کرامیه تحمل کرد و اتهاماتی بر او وارد می‌‌شد، ولی تبرئه گردید. [۱۳] او با آنکه در اصفهان در خدمت صاحب بن عباد بود و وزیر دیلمیان به او نظر خوبی داشت، ولی در شیراز به عضدالدوله دیلمی پیوست. [۱۴] مدتی را در عراق اقامت گزید و سپس به ری رفت. کرامیه او را در مدرسه رجاء ری به مناظره خواندند. گرچه نتیجه مناظره معلوم نبود، حاکم نیشابوری و دیگر بزرگان آن عصر او را به نیشابور دعوت کردند. حاکم، خانه و مدرسه‌ای برای او ساخت و زمینه مهاجرت وی فراهم شد. [۱۵] نیشابور که در آن روز مهد علم و فرهنگ بود، آموخته‌های او را گرفت و طالبان علم از او علم فقه و کلام آموخته و حدیث شنیدند. او باز از اتهام کرامیه مصون نماند و به پایان رسالت پیامبر(ص) متهم شد. از این متکلم مشهور، بالغ بر صد اثر در اصول دین، اصول فقه و معانی قرآن بر جای ماند. ابن فورک پس از آخرین مناظره که در شهر غزنه انجام داد، در راه بازگشت مسموم شد و در سال ۴۰۶ درگذشت. [۱۶] برخی معتقدند وی به علت عقایدش به دست محمود غزنوی کشته شد. [۱۷] جنازه او پس از مرگ در راه بازگشت از غزنه به نیشابور منتقل شد و در گورستان حیره آن شهر به خاک سپرده شد. [۱۸]

برخی از تألیفات ابن فورک که در منابع ذکر شده عبارت‌اند از: الفصول من تعلیق الاصول، [۱۹] تفسیر القرآن، دقائق الاسرار، مشکل الآثار، طبقات المتکلمین، [۲۰] «شرح اوائل الادلة لابی القاسم البلخی»، «النظامی فی اصول الدین» که آن را برای نظام الملک نوشت.[۲۱] از اینکه این شخص در سال ۴۰۶ درگذشته، انتساب کتاب النظامی به او نمی‌تواند صحت داشته باشد؛ زیرا خواجه نظام در ۴۰۸ متولد شد، مگر اینکه به گفته المنتخب من السیاق، ص۷، ابن فورک در سال ۴۶۰ درگذشته باشد یا آن را برای نظام الملک ننوشته باشد. الحدود فی الاصول، اسماء الرجال، حل الآیات المتشابهات، غریب القرآن، رسالة فی علم التوحید، الاملاء فی الایضاح و الکشف عن وجوه الاحادیث الوارده، [۲۲] العالم و المتعلم، الانتفاء، اختلاف الشیخین (ابوالحسن اشعری و ابوالعباس قلانسی)، مقالات الشیخ ابی الحسن الاشعری، نامه ابن فورک به ابواسحاق اسفرایینی، الابانه عن طرق القاصدین و الکشف عن مناهج السالکین و التوفر الی عبادة رب العالمین، [۲۳] تأویل مشکل الحدیث، [۲۴] مشکل القرآن[۲۵].[۲۶]

منابع

  1. جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۳

پانویس

  1. طبقات الشافعیة الکبری، ج ۴، ص۱۲۸.
  2. تبیین کذب المفتری، ص۲۳۰.
  3. سیر اعلام النبلاء، ج ۷، ص۲۱۴.
  4. المنتخب من السیاق، ص۷.
  5. تبیین کذب المفتری، ص۲۳۰.
  6. طبقات الشافعیة الکبری، ج ۴، ص۱۲۸.
  7. تاج التراجم، ص۲۱۳.
  8. تبیین کذب المفتری، ص۲۳۰.
  9. سیر اعلام النبلاء، ج ۱۷، ص۲۱۵ و ۲۱۶.
  10. تبیین کذب المفتری، ص۲۳۰.
  11. طبقات الشافعیة الکبری، ج ۴، ص۱۲۸.
  12. تبیین کذب المفتری، ص۲۳۰.
  13. طبقات الشافعیة الکبری، ج ۴، ص۱۲۸.
  14. تعلیقه انباه الرواة، ج ۳، ص۱۱۱.
  15. تبیین کذب المفتری، ص۲۳۰.
  16. طبقات الشافعیة الکبری، ج ۴، ص۱۲۸ و ۱۳۰.
  17. سیر اعلام النبلاء، ج ۱۷، ص۲۱۶.
  18. تبیین کذب المفتری، ص۲۳۰.
  19. مناقب آل ابی طالب، ج ۲، ص۱۴۶.
  20. هدیة العارفین، ج ۲، ص۶۰.
  21. کشف الظنون، ج ۱، ص۲۰۰ و ج ۲، ص۱۹۶۰.
  22. الاعلام، ج ۶، ص۸۳.
  23. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۴، ص۴۲۱.
  24. التعدیل و التجریح، ج ۱، ص۷۱.
  25. معجم البلدان، ج ۱، ص۲۳۷.
  26. جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۳، ص۲۸۹-۲۹۰.