ابراهیم بن خالد کلبی بغدادی
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
مقدمه
ابوثور ابراهیم بن خالد بن ابی یمان کلبی بغدادی فقیه اهل بغداد بود.[۱] گفته شده که او صاحب دو کنیه «ابوثور» و «ابوعبدالله» بوده و در حدود ۱۷۰ﻫ به دنیا آمده است.[۲] ابوثور در مجلس محدثان بزرگی چون سفیان بن عیینه، سعید بن منصور، اسماعیل بن علیه و وکیع بن جراح به فراگیری حدیث پرداخت[۳] و نزد فقیهان بغداد از پیروان ابوحنیفه فقه آموخت.[۴] به هنگام ورود شافعی به بغداد، وی در زمره ملازمان درس او درآمد و فقه شافعی را از ایشان فرا گرفت.[۵] محدثان ناموری مانند ابوداوود سجستانی، ابن ماجه قزوینی، ابوحاتم رازی و ابوالقاسم بغوی از او حدیث شنیدهاند.[۶]
در میان کسانی که از وی فقه آموختهاند، میتوان از داوود بن علی اصفهانی بنیانگذار فقه ظاهری،[۷] جنید بغدادی صوفی مشهور[۸] و عبید بن خلف بزّاز یاد کرد.[۹] ابوثور در دوران تحصیل خود با مذاهب گوناگون فقهی از اصحاب حدیث، اصحاب رأی و مذهب شافعی آشنایی یافت، اما خود صاحب مذهبی مستقل بود.[۱۰] در بسیاری از مسائل با شافعی همراه نبود و نظر مخالف ابراز میداشت.[۱۱] در حدیث کسانی چون نسائی، ابن حبّان و خطیب بغدادی او را مورد وثوق شمردهاند.[۱۲]
بر پایه گزارش الندیم، در نیمه دوم سده چهارم، مذهب ابوثور در آذربایجان و ارمنستان مذهب غالب بوده است. ابوثور در فقه اثر مبسوطی دارد که مشتمل بر ابواب مختلف فقه بوده و به اسلوب کتاب شافعی تألیف یافته است که بخشهایی از آن عبارتاند از: کتاب الطهارة کتاب الصلوة کتاب الصیام کتاب المناسک و همچنین کتاب احکام القرآن[۱۳] و کتاب دیگری که در آن اختلافات مالک و شافعی و نظرات فقهی خود را بیان کرده است.[۱۴] وی به سال ۲۴۰[۱۵] یا ۲۴۶ﻫ در بغداد درگذشت و در مقبره باب الکناس به خاک سپرده شد[۱۶][۱۷]
منابع
- جمعی از پژوهشگران، فرهنگنامه مؤلفان اسلامی ج۱
پانویس
- ↑ الثقات ۸/۷۴.
- ↑ سیر اعلام النبلاء ۱۲/۷۲ و ۷۳.
- ↑ الجرح و التعدیل ۲/۹۷ و ۹۸.
- ↑ تاریخ بغداد ۶/۶۷.
- ↑ تاریخ بغداد ۶/۶۷.
- ↑ تهذیب الکمال ۲/۸۱.
- ↑ طبقات الفقهاء ۱۰۲.
- ↑ طبقات الصوفیه ۱۵۵.
- ↑ الفهرست (الندیم) ۲۶۵.
- ↑ تهذیب الاسماء و اللغات ۲/۲۰۰.
- ↑ الفهرست (الندیم) ۲۶۵.
- ↑ الثقات ۸/۸۴ تاریخ بغداد ۶/۶۵.
- ↑ الفهرست (الندیم) ۲۶۵.
- ↑ الأعلام ۱/۳۷.
- ↑ المنتظم ۱۱/۲۷۱.
- ↑ وفیات الاعیان ۱/۲۶.
- ↑ جمعی از پژوهشگران، فرهنگنامه مؤلفان اسلامی ج۱، ص ۸۰.