ابومریم جهنی در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

ابومریم جهنی منسوب به قبیله جُهنیّة از عشیره بزرگ (قُضاعه) یمن است که گروهی از آنان در کوفه و گروهی نیز در بصره ساکن شدند[۱]. برخی او را (اسدی) و (ازدی) نیز نامیده‌اند[۲].

عمرو از کسانی است که با شنیدن بعثت خاتم پیامبران در مکّه نزد آن حضرت شتافت و با تصدیق نبوّت رسول خداa به دین اسلام گروید. او داستان اسلام آوردن خود را چنین روایت می‌‌کند: در عصر جاهلی به همراه گروهی از خویشانم جهت زیارت خانه خدا به مکّه سفر کردیم. در میان راه خواب مرا در ربود؛ در خواب دیدم نوری از مکّه ظاهر گشت و نخلستان‌های مدینه را روشن کرد و صدایی به گوش رسید که (تاریکی رفت و روشنی پدیدار شد و خاتم پیامبران مبعوث گردیده.) بار دیگر درخششی پیدا شد که قصرهای حیره و مدائِن را کاملاً مشاهد کردم و ندایی شنیدم که (حق آمد و باطل از میان رخت بر بست). بیدار شدم و به همراهان خبر دادم که به زودی در مکّه حادثه بزرگی روی خواهد داد. دیری نگذشت که خبر بعثت پیامبرa را شنیدم. بت‌ها را شکسته و دوباره به مکّه بازگشته، خدمت آن حضرت رسیدم.

او فرمود: (منم پیامبری که بر همه بندگان خدا مبعوث شده‌ام، آنان را به دین اسلام، محترم شمردن جان انسان‌ها، نیکی به خویشاوندان، عبادت پروردگار یکتا، به دور ریختن بت‌ها، زیارت خانه خدا و روزه ماه رمضان دعوت می‌‌کنم. پس کسی که اجابت کند اهل بهشت و آنکه نافرمانی نماید اهل دوزخ است).

عمرو می‌‌گوید: من شهادتین گفته و از آن حضرت خواستم تا مرا از جانب خود برای دعوت به اسلام به سوی قبیله‌ام اعزام کند.... قبیله‌ام را به اسلام فرا خواندم و جز یک نفر همه آنان ایمان آورده و مسلمان شدند[۳]. وی پس از آن در شمار یاران پیامبرa قرار گرفت، در اکثر غزوات آن حضرت حضور داشت.

در زمان خلافت عمر بن خطاب در واقعه (جلُولاء)[۴] از فرماندهان سپاه اسلام بود.

عمرو در شهرهای مصر و فلسطین سکونت کرد و در زمان زمام‌داری معاویة بن ابی‌سفیان در دمشق نزد وی آمد و او را با حدیثی از پیامبرa که ذکر خواهد شد، موعظه کرد[۵].

در هوای سرد زمستان سال ۵۹ ﻫ.ق از ناحیه معاویه به منظور جنگ با رومیان عازم روم شد[۶].

وی از طبقه صحابه و از راویان پیامبر گرامیaاست. کسانی چون: حجر بن مالک کندی، بسیرة بن معبد، عبدالرحمن بن غازی، عیسی بن طلحه، مضرس بن عثمان، ابوالحسن جزری از او روایت کرده‌اند.

رجالیّون اهل سنت او را به جهت صحابی بودن توثیق نموده‌اند، امّا دانشمندان شیعی درباره جرح یا تعدیل او سخن نگفته‌اند. روایات او در کتاب‌هایی چون: سنن ترمذی، مسند احمد و تفسیر عیّاشی آمده است. او حدیثی نزد معاویه روایت کرد که حضرت رسول فرمود: (هیچ رهبر یا والیِ قومی درِ خانه‌اش را به روی دوستان، نیازمندان و تهی دستان نمی‌بندد مگر آنکه خداوند درهای آسمان را به روی او خواهد بست[۷]. وی از راویان حدیث غدیر است[۸].

او بعد از سال ۵۹ ﻫ.ق در زمان فرمان روایی معاویه یا عبدالملک بن مروان درگذشت[۹].[۱۰]

منابع

پانویس

  1. الانساب ۲/ ۱۳۴ و اللباب ۳/ ۴۳.
  2. الاستیعاب ۳/ ۱۲۰۰.
  3. کنز الفوائد ۱/ ۲۰۹ ونک: التاریخ الکبیر ۶/ ۳۰۸ والمعرفة والتاریخ ۱/ ۳۳۳.
  4. از نواحی بین النهرین در هفت فرسخی خانقین در مسیر خراسان است، گویند شمار کشته شدگان ایرانی این واقعه، به صد هزار نفر می‌‌رسیده است (معجم البلدان ۲/ ۱۵۶).
  5. اسد الغابة، ۴/ ۱۳۱؛ الاصابة، ۵/ ۱۶.
  6. تاریخ طبری ۵/ ۳۱۵.
  7. مسند احمد ۴/ ۲۳۱؛ الجامع الصحیح، ۳/ ۶۱۹. و در باره حدیث دیگر او نک: تفسیر عیاشی ۲/ ۲۴۷.
  8. الغدیر ۱/ ۵۹.
  9. الاستیعاب ۳/ ۱۲۰۰و الاصابة ۵/ ۱۶.
  10. عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک، ج۲، ص 98.