احمد بن یحیی ازدی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آشنایی اجمالی

احمد بن یحیی ازدی[۱] در سند یک روایت تفسیر کنز الدقائق و به نقل از کتاب تأویل الآیات الظاهرة ذکر شده است: «في شرح الآيات الباهرة: قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْحُسَيْنِيُّ عَنْ جَدِّهِ يَحْيَى بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى الْأَوْدِيِّ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَامِدِ بْنِ طَلْحَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُهَلَّبِ الْبَصْرِيِّ عَنِ الْمُنْذِرِ بْنِ زِيَادٍ الضَّبِّيِّ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ: بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مُصَدِّقاً إِلَى قَوْمٍ فَعَدَوْا عَلَى الْمُصَدِّقِ فَقَتَلُوهُ فَبَلَغَ ذَلِكَ النَّبِيَّ(ص) فَبَعَثَ إِلَيْهِمْ عَلِيّاً(ع) فَقَتَلَ الْمُقَاتِلَةَ وَ سَبَى الذُّرِّيَّةَ فَلَمَّا بَلَغَ عَلِيٌّ(ع) أَدْنَى الْمَدِينَةِ تَلَقَّاهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ الْتَزَمَهُ وَ قَبَّلَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَ قَالَ بِأَبِي وَ أُمِّي مَنْ شَدَّ اللَّهُ بِهِ عَضُدِي كَمَا شَدَّ عَضُدَ مُوسَى بِهَارُونَ»[۲].[۳]

شرح حال راوی

در نام راوی در تفسیر کنز الدقائق تصحیف رخ داده و «الأزدی» مصحّف «الأودی» است، چنان که در منبع اصلی (تأویل الآیات الظاهرة)[۴]، شواهد التنزیل[۵] و تفسیر البرهان احمد بن یحیی الأودی[۶] ثبت شده است. این تصحیف در سند پنج روایت دیگر نیز واقع شده است[۷].

از بررسی اسناد روایات برداشت می‌شود که نام کامل راوی ابوجعفر احمد بن یحیی بن زکریا اودی صوفی کوفی[۸] است که با عناوین مختلفی در سند روایات قرار گرفته است؛ مانند احمد[۹]، احمد بن یحیی[۱۰]، احمد بن یحیی اودی[۱۱]، احمد بن یحیی صوفی[۱۲] و احمد بن یحیی بن زکریا اودی صوفی[۱۳].

به احتمال قوی، مراد از راوی، همان کسی است که نجاشی با عنوان احمد بن یحیی بن حکیم اودی[۱۴] الصوفی[۱۵] کوفی، ابوجعفر، ابن اخی ذبیان[۱۶] و در جای دیگر (طریق خود به کتاب حسن بن محمد بن سماعه) با عنوان ابو جعفر احمد بن یحیی اودی یاد کرده و با یک واسطه حکایتی را از او از امام هادی(ع) نقل کرده است:

«أخبرنا محمد بن جعفر المؤدب قال: حدثنا أحمد بن محمد قال: حدثني أبو جعفر أحمد بن يحيى الأودي قال: دخلت مسجد الجامع لأصلي الظهر، فلما صليت رأيت حرب بن الحسن الطحان وجماعة من أصحابنا جلوسا فملت إليهم فسلمت عليهم وجلست وكان فيهم الحسن بن سماعه فذكروا أمر الحسين بن علي(ع) وما جرى عليه ثم من بعد زيد بن علي وما جرى عليه ومعنا رجل غريب لا نعرفه، فقال: يا قوم عندنا رجل علوي بسر من رأى من أهل المدينة ما هو إلا ساحر أو كاهن، فقال له ابن سماعه: بمن يعرف، قال: علي بن محمد بن الرضا فقال له الجماعة: وكيف تبينت ذلك منه، قال: كنا جلوسا معه على باب داره- و هو جارنا بسر من رأى نجلس إليه في كل عشية نتحدث معه-...»[۱۷].

ابن حجر نام وی را "احمد بن يحيى بن زكريا الأودي أبوجعفر الكوفي العابد"[۱۸] ثبت کرده، چنان که ابن حبان در الثقات پس از ذکر نام راوی، او را به «البنانی الصوفی» منسوب ساخته است[۱۹].

محقق تستری اتحاد راوی با آنچه را که در رجال نجاشی آمده، نپذیرفته و احتمال داده که وصف «الأودی» در عنوان رجال نجاشی غلط بوده و عبارت صحیح «الأزدی» باشد[۲۰]؛ ولی شواهد متعددی بر این اتحاد وجود دارد:

۱. اتحاد در کنیه ابوجعفر و اوصافی مثل الأودی، الأزدی، الصوفی و الکوفی.

۲. اتحاد در طبقه: از ملاحظه استاد و شاگرد و زمان وفات، چنان که خواهد آمد.

۳. ملاحظه روایات راوی و تناسب آن با نام کتاب که در رجال نجاشی ذکر شده است. 

توضیح: از احمد بن یحیی با پسوند الأودی یا الصوفی یا ابن زکریا الأودی الصوفی روایات مسند گوناگونی از رسول الله(ص) در فضیلت و شأن و مقام امیرمؤمنان(ع) نقل کرده و نام کتابی که نجاشی برای ابوجعفر احمد بن یحیی بن حکیم الأودی الصوفی الکوفی ذکر کرده، دلالات النبی(ص) است.

۴. چنان که گذشت، نجاشی نام راوی را در طریق خود به حسن بن محمد بن سماعة کندی صیرفی با عنوان احمد بن یحیی الأودی ذکر کرده و به حضور وی در مجلس حرب بن حسن طحان و همراهانش اشاره کرده و با یک واسطه از راوی از امام هادی(ع) حکایت ذیل را نقل کرده است: «أخبرنا محمد بن جعفر المؤدب قال: حدثنا أحمد بن محمد قال: حدثني أبو جعفر أحمد بن يحيى الأودي قال: دخلت مسجد الجامع لأصلي الظهر، فلما صليت رأيت حرب بن الحسن الطحان و جماعة من أصحابنا جلوسا فملت إليهم فسلمت عليهم و جلست و كان فيهم الحسن بن سماعه فذكروا أمر الحسين بن علي(ع) و ما جرى عليه ثم من بعد زيد بن علي و ما جرى عليه...»[۲۱].

چنان که یاد شد، احمد بن یحیی الأودی همان احمد بن یحیی بن حکیم الأودی الصوفی است که نجاشی به صورت مستقل آن را ذکر کرده است و در منابع اهل سنت[۲۲] احمد بن یحیی بن زکریا صوفی از راویان حرب بن حسن طحان شمرده شده است.

۵. در سند روایت تفسیر کنز الدقائق احمد بن یحیی الأودی از عمر بن حامد بن طلحه[۲۳] روایت کرده و منابع اهل سنت کسانی را شاگرد عمرو بن حماد نام برده، که احمد بن یحیی صوفی یکی از آنان است[۲۴] و در برخی اسناد نیز با تعبیر "احمد بن يحيى بن زكريا الأزدي الصوفي، عن عمرو بن حماد"[۲۵] آمده است.

۶. نجاشی، جعفر بن محمد بن مالک الفزاری را راوی کتاب احمد بن یحیی بن حکیم الأودی الصوفی الکوفی معرفی کرده است و در بعضی اسناد جعفر بن محمد بن مالک از احمد بن یحیی الأودی روایت کرده است؛ مانند این روایت:

«قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو عَمْرٍو عُثْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ الدَّقَّاقُ إِجَازَةً قَالَ أَخْبَرَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى الْأَوْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُخَوَّلُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ الْمُنْذِرِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(ع) قَالَ: مَا مِنْ عَبْدٍ قَطَرَتْ عَيْنَاهُ فِينَا قَطْرَةً أَوْ دَمَعَتْ عَيْنَاهُ فِينَا دَمْعَةً إِلَّا بَوَّأَهُ اللَّهُ بِهَا فِي الْجَنَّةِ حُقُباً قَالَ أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى الْأَوْدِيُّ فَرَأَيْتُ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(ع) فِي الْمَنَامِ فَقُلْتُ حَدَّثَنِي مُخَوَّلُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ الْمُنْذِرِ عَنْ أَبِيهِ عَنْكَ أَنَّكَ قُلْتَ مَا مِنْ عَبْدٍ قَطَرَتْ عَيْنَاهُ فِينَا قَطْرَةً أَوْ دَمَعَتْ عَيْنَاهُ فِينَا دَمْعَةً إِلَّا بَوَّأَهُ اللَّهُ بِهَا فِي الْجَنَّةِ حُقُباً قَالَ نَعَمْ قُلْتُ سَقَطَ الْإِسْنَادُ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ»[۲۶].

مؤید دیگر این است که احمد بن یحیی بن زکریا الصوفی در منابع رجالی عامه، از راویان مخول بن ابراهیم معرفی شده که در برخی از اسناد روایات با عنوان احمد بن یحیی الأزدی (الأودی) از مخول روایت کرده است.

اشکال: شاید بعضی اختلاف رجال نجاشی با منابع رجالی عامه در نام جد راوی را دلیل بر عدم اتحاد بدانند؛ به این معنی که در رجال نجاشی نام جد راوی حکیم و در رجال اهل سنت یا بعضی اسناد روایات، زکریا ثبت شده است.

جواب: این اختلاف، جمع‌پذیر است؛ زیرا ممکن است یکی نام جد اول راوی را ذکر کرده باشد و دیگری نام جد دوم او را.

یادآوری

عنوان ابوالعباس احمد بن یحیی بن زکریا القطان در اسناد کتب [۲۷] شیخ صدوق فراوان دیده می‌شود که ملاحظه طبقه، اختلاف در راوی و مروی عنه (شاگردان و استادانکنیه، شغل و حرفه نشان می‌دهد که با راوی مورد بحث مغایر است[۲۸]

طبقه راوی

تاریخ ولادت احمد بن یحیی الأودی الأزدی مشخص نیست؛ ولی وفات وی در سال ۲۶۴ ق رخ داده است[۲۹].

از تاریخ وفات راوی و معجزه‌ای که از امام هادی(ع) در حیاتشان نقل شده، استفاده می‌شود که وی زمان دو یا سه امام معصوم(ع) و کمی از دوران غیبت صغرا را ادراک کرده است و بر مبنای آیت الله بروجردی از طبقه هفتم راویان شمرده می‌شود. ابن حجر بر مبنای خودش او را از طبقه یازدهم روات دانسته است[۳۰].[۳۱]

استادان و شاگردان راوی

احمد بن یحیی الصوفی الأودی (الأزدی) از کسانی مانند عمرو بن حماد بن طلحة القناد، اسماعیل بن ابان الوراق، حسن بن حسین انصاری عرنی، حسین بن حسن الأشقر، أبو غسان مالک بن اسماعیل النهدی و حسن بن اسحاق بن حسن علوی[۳۲] روایت کرده است که از شاگردان حدیثی وی به شمار می‌روند و گروهی همچون یحیی بن الحسن، محمد بن احمد الکاتب، احمد بن محمد بن سعید الهمدانی ابن عقده، ابو اسید احمد بن محمد بن اسید الأصبهانی، احمد بن عباس بن حمزة، ابو عوانه موسی بن یوسف القطان و عبدالرحمن بن محمد بن ادریس[۳۳] از احمد بن یحیی الأودی (الأزدی) روایت کرده‌اند[۳۴]

مذهب راوی

با توجه به یاد کرد نام راوی در رجال نجاشی و نقل حدیث رد شمس[۳۵]، غدیر[۳۶]، اخوت و وصایت[۳۷]، منزلت[۳۸] و دیگر احادیث فضایل امیرمؤمنان(ع) [۳۹]و روایت از افرادی نظیر عمرو بن حماد بن طلحه و مخول بن ابراهیم و... که نزد اهل سنت به رفض و تشیع متهم هستند، می‌‌توان صحت اعتقادات و امامی بودن او را استظهار کرد[۴۰]

جایگاه حدیثی راوی

با توجه به اتحاد راوی با أبوجعفر احمد بن یحیی بن حکیم الأودی الصوفی الکوفی که در رجال نجاشی ذکر شده و نجاشی به وثاقتش تصریح کرده است، تردیدی در وثاقتش نخواهد بود.

برخی از رجالیان اهل سنت نیز عنوان أبوجعفر احمد بن یحیی بن زکریا الأودی الصوفی را ذکر و وی را توثیق کردند[۴۱] و در مباحث گذشته، اتحاد این دو عنوان تقویت و تأیید گردید.[۴۲]

منابع

پانویس

  1. مصحّف احمد بن یحیی الأودی است.
  2. ر.ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۱۰، ص۶۹ به نقل از تأویل الآیات الظاهرة، ص۴۰۸.
  3. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۲۵۶.
  4. ر.ک: تأویل الآیات الظاهره، ص۴۰۸.
  5. ر.ک: شواهد التنزیل، ج۱، ص۵۶۱، ح۵۹۸.
  6. ر.ک: البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۶۵، ح۸۱۲۰.
  7. شرح الأخبار، ج۲، ص۴۱۵ (ح ۷۶۳)، ۴۷۰ (ح ۸۲۷) و ۴۷۱ (ح۸۲۸)؛ الأمالی (صدوق)، ص۷۶، ح۴ (نیز ر.ک: غایة المرام، ج۵، ص۹)؛ بشارة المصطفی، ج۲، ص۶۲؛ الأمالی (شیخ مفید)، ص۳۴۰، ح۶؛ الأمالی (شیخ طوسی)، ص۱۱۶، ح۳۵؛ عوالم العلوم، ص۵۲۶، ح۲؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۲۷۹، ح۸.
  8. ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال النجاشی، ص۸۱، ش۱۹۵؛ إیضاح الإشتباه، ص۱۸؛ الرجال (ابن داود)، ص۴۷، ش۱۴۱؛ نقد الرجال، ج۱، ص۱۷۹، ش۳۶۳؛ جامع الرواه، ج۱، ص۷۵، ش۴۶۴؛ تعلیقة علی منهج المقال، ص۸۲؛ منتهی المقال، ج۱، ص۳۶۷، ش۲۶۸؛ شعب المقال، ص۵۰، ش۶۶؛ أعیان الشیعه، ج۳، ص۲۰۳؛ معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۱۵۹، ش۱۰۱۳؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۰۷، ش۱۸۴۲. ب. منابع سنی: الثقات (ابن حبان)، ج۸، ص۴۱؛ تهذیب الکمال، ج۱، ص۵۱۷، ش۱۲۴؛ تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۸، ش۱۲۴؛ تهذیب التهذیب، ج۱، ص۷۷، ش۱۵۵، الکاشف، ج۱، ص۲۰۴، ش۹۷.
  9. الأمالی (طوسی)، ص۲۶۰ (ح ۱۱) و ۲۶۲ (۱۷) و....
  10. الأمالی (طوسی)، ص۲۶۰ (ح۱۰) و ۲۶۱ (ح۱۲) و....
  11. الأمالی (مفید)، ص۳۳۸ (ح۴) و ۳۴۰ (ح ۶)؛ الذریة الطاهرة النبویه، ص۱۴۴، ح۱۸۱ و....
  12. الخصال، ج۱، ص۱۶۳، ح۲۱۴؛ علل الشرائع، ج۱، ص۱۳۹، ح۱ و....
  13. الولایه، ص۱۶۳.
  14. سمعانی: "الأودي: بفتح الألف و سکون الواو و فی آخرها الدال المهملة، هذه النسبة إلی أود بن صعب بن سعد العشیرة من مذحج؛ و سپس به برخی از افراد مشهور به الأودی اشاره می‌کند و از احمد بن عثمان بن حکیم الأودی و علی بن حکیم الأودی نام می‌برد که به ترتیب، پسر عمو و عموی احمد بن یحیی بن حکیم الأودی هستند. (الأنساب (سمعانی)، ج۱، ص۲۲۶). یاقوت حموی: أود: بالضم ثم السكون، والدال مهملة: موضع في ديار بني‌تميم ثم لبني يربوع منهم بنجد في أرض الحزن... أود: بالفتح، بوزن عود: موضع بالبادية، قاله أبوالقاسم محمود بن عمر". (معجم البلدان، ج۱، ص۲۷۷).
  15. علامه مامقانی: "الظاهر أنه نسبة إلى بيع الصوف لا مذهب التصوف"؛ (تنقیح المقال، ج۸، ص۲۳۲، ش۵۹۱)؛ ولی علامه شوشتری احتمال داده که به معنای العابد (عبادت کننده) باشد. (ر.ک: قاموس الرجال، ج۱، ص۶۷۹، ش۶۲۰).
  16. رجال النجاشی، ص۸۱، ش۱۹۵.
  17. رجال النجاشی، ص۴۰، ش۸۴.
  18. ر.ک: تهذیب التهذیب، ج۱، ص۷۷، ش۱۵۵.
  19. ر.ک: الثقات (ابن حبان)، ج۸، ص۴۱.
  20. قاموس الرجال، ج۱، ص۶۷۹، ش۶۲۰.
  21. رجال النجاشی، ص۴۰، ش۸۴.
  22. الجرح والتعدیل، ج۳، ص۲۵۲، ش۱۱۲۶.
  23. مصحّف عمرو بن حماد بن طلحة است.
  24. ر.ک: شواهد التنزیل، ج۲، ص۸۱، ح۷۰۰.
  25. الأمالی (طوسی)، ص۵۵۴، ح۵.
  26. الأمالی (مفید)، ص۳۴۰، ح۶؛ الأمالی (طوسی)، ص۱۱۶، ح۳۵.
  27. ر.ک: من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۳۸، ح۲۲۹۲؛ الأمالی (صدوق)، ص۷۳ (ح ۵)، ۱۸۳ (ح۱۳)، ۱۸۶ (ح۱۵)، ۲۶۲ (ح۱)، ۲۶۳ (ح۲) و....
  28. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۲۵۶-۲۶۲.
  29. ر.ک: تهذیب الکمال، ج۱، ص۵۱۷، ش۱۲۴؛ الکاشف، ج۱، ص۲۰۴، ش۹۷.
  30. ر.ک: تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۸، ش۱۲۴.
  31. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۲۶۲-۲۶۳.
  32. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۰، ص۶۹؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۵، ص۴۷۴، ش۲۳۵؛ فضائل أمیرالمؤمنین(ع)، ص۳۳، ح۳۰؛ الأمالی (طوسی)، ص۵۰۳، ح۹؛ عمدة عیون صحاح الأخبار، ص۴۵۰، ح۹۳۹؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۹۶، ح۷۲۱؛ الأمان فی أخطار الأسفار و الأزمان، ص۸۱.
  33. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۰، ص۶۹؛ الأمالی (طوسی)، ص۳۵۲ (ح۶۸) و۵۱۶ (ح۳۶)؛ فضائل أمیرالمؤمنین(ع)، ص۲۰، ح۱۱، الخصال، ج۱، ص۱۶۳، ح۲۱۴؛ علل الشرائع، ج۱، ص۱۳۹، ح۱؛ فضائل أمیرالمؤمنین(ع)، ص۱۰۰، ح۹۶؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۹۶، ح۷۲۱.
  34. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۲۶۳.
  35. «ابن عقدة، أنبأنا أحمد بن يحيى الصوفي، أنبأنا عبد الرحمن بن شريك، حدّثني أبي عن عروة بن عبد اللّه بن قشير، قال: دخلت على فاطمة بنت عليّ، فرأيت في عنقها خرزة، و رأيت في يديها مسكتين غليظتين و هي عجوز كبيرة، فقلت لها: ما هذا؟ فقالت: إنّه يكره للمرأة أن تتشبّه بالرجال. ثمّ حدّثتني أنّ أسماء بنت عميس حدّثتها أنّ عليّ بن أبي طالب رضى اللّه عنه دفع إلى نبيّ اللّه(ص) و قد اوحي إليه، فجلّله بثوبه فلم- يزل كذلك حتّى أدبرت الشمس- تقول: غابت أو كادت تغيب، ثمّ إنّ نبيّ اللّه(ص) سرى عنه فقال: أ صلّيت يا عليّ؟ قال: لا، فقال النبيّ(ص): اللّهم ردّ على عليّ الشمس قالت أسماء: فرجعت الشمس حتى بلغت نصف المسجد»؛ (فضائل أمیرالمؤمنین(ع)، ص۷۵، ح۷۳).
  36. «أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ قَادِمٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْرَائِيلُ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِيكٍ، عَنْ سَهْمِ بْنِ الْحُصَيْنِ الْأَسَدِيِّ، قَالَ: قَدِمْتُ إِلَى مَكَّةَ أَنَا وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَلْقَمَةَ، وَ كَانَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَلْقَمَةَ سَبَّابَةً لِعَلِيٍّ(ع) دَهْراً. قَالَ: فَقُلْتُ لَهُ: هَلْ لَكَ فِي هَذَا- يَعْنِي أَبَا سَعِيدٍ الْخُدْرِيَّ- نُحْدِثُ بِهِ عَهْداً قَالَ: نَعَمْ، فَأَتَيْنَاهُ فَقَالَ: هَلْ سَمِعْتَ لِعَلِيٍّ مَنْقَبَةً قَالَ: نَعَمْ إِذَا حَدَّثْتُكَ فَسَلْ عَنْهَا الْمُهَاجِرِينَ وَ قُرَيْشاً، إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَامَ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ، فَأَبْلَغَ ثُمَّ قَالَ: يَا أَيُّهَا النَّاسُ، أَ لَسْتُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ قَالُوا: بَلَى. قَالَهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ قَالَ: ادْنُ يَا عَلِيُّ، فَرَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَدَيْهِ حَتَّى نَظَرْتُ إِلَى بَيَاضِ آبَاطِهِمَا قَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، ثَلَاثَ مَرَّاتٍ...»؛ (الأمالی (طوسی)، ص۲۴۷، ح۴۳۳).
  37. «أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا، قَالَ: حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى، قَالَ: حَدَّثَنَا مَطَرٌ، عَنْ أَنَسٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): إِنَّ أَخِي وَ وَزِيرِي وَ وَصِيِّي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع)»؛ (الأمالی (طوسی)، ص۲۷۱، ح۵۰۸).
  38. «ابن عقدة، أنبأنا أحمد بن يحيى الصوفي، أنبأنا إسماعيل بن صبيح اليشكري، أنبأنا أبو أويس، أنبأنا محمّد بن المنكدر، أنبأنا جابر، قال: قال رسول اللّه(ص) لعليّ: أ ما ترضى أن تكون منّي بمنزلة هارون من موسى إلّا أنّه لا نبيّ بعدي؟»؛ (فضائل أمیرالمؤمنین(ع)، ص۵۶، ح۵۲؛ الأمالی (طوسی)، ص۲۵۳، ح۴۴ – ۴۵).
  39. ر.ک: شواهد التنزیل، ج۲، ص۹۶، ح۷۲۱؛ فضائل أمیرالمؤمنین(ع)، ص۲۰۹ (ح۲۱۷) و ۱۹۴ (ح۱۹۴)؛ الأمالی (طوسی)، ص۵۵۴، ح۵.
  40. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۲۶۴-۲۶۵.
  41. ر.ک: الثقات، ج۸، ص۴۰؛ تهذیب الکمال، ج۱، ص۵۱۷، ش۱۲۴.
  42. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۲۶۵.