اخنس بن شریق ثقفی در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

کنیه او را ابوثعلبه گفته‌اند.[۱] وی از بنی‌علاج [۲] و هم‌پیمان بنی‌زهره بود. از بزرگان قوم به‌شمار می‌رفت و کلامش نافذ بود.[۳] هنگامی که با سایر مشرکان مکه به بهانه تهدید کاروان تجارتی قریش از سوی مسلمانان، برای جنگ بدر رهسپار مدینه بود، با دریافت خبر نجات ابوسفیان و کاروان تجارتی قریش و مخرمة‌بن نوفل (از بنی‌زهره)، در همراهی با سپاه مکّه تردید کرد و با نقشه او، همه بنی‌زهره که به نظر واقدی کم‌تر از صد نفر و به نقلی، صد یا سیصد نفر بودند، از سپاه قریش کناره گرفتند و بدون شرکت در جنگ بدر، به مکه بازگشتند؛[۴] از همین رو، به "اخنس" یعنی عقب مانده (از سپاه) شهرت یافت.[۵] اخنس را می‌توان از سران مشرک مکّه برشمرد که دوشادوش ابوسفیان و ابوجهل، در مبارزه با اسلام نقش داشته است. این سه، بارها برای شنیدن آیات الهی از زبان رسول خدا (ص) به دور از چشم یک‌دیگر و قریش در شب تاریک کنار خانه ایشان می‌آمدند و تا طلوع فجر در مخفی‌گاه خود می‌ماندند.[۶] وی در جواب ابوسفیان که از حقّانیت پیامبر سؤال کرده بود، گفت: او را حق یافتم.[۷] پیامبر، هنگام بازگشت از طایف، برای اخنس پیغام فرستاد تا او را برای ابلاغ رسالت خویش پناه دهد؛ امّا اخنس به بهانه‌ای نپذیرفت.[۸] اخنس ‌بن شریق را از "مؤلّفة قلوبهم" برشمرده‌اند که در روز فتح مکه به اسلام گروید و همراه پیامبر (ص) در جنگ حنین شرکت کرد.[۹] شاید بتوان در صداقت وی در پذیرش اسلام تردید کرد و اظهار اسلام او را منافقانه دانست؛ چنان‌که از برخی آیات نازل شده در شأن وی نیز این مطلب برمی‌آید. به گفته ابن ‌عطیه، اسلام آوردن اخنس، هرگز ثابت نشد.[۱۰] زندگی او در سال سیزدهم هجرت، در آغاز خلافت عمر پایان‌ یافت[۱۱][۱۲]

اخنس در شأن نزول

  1. طبری[۱۳] از ابن‌عباس و کلبی، و میبدی [۱۴] و طبرسی[۱۵] از عطاء نقل کرده‌اند که آیات فَلا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ وَلا تُطِعْ كُلَّ حَلاَّفٍ مَّهِينٍ هَمَّازٍ مَّشَّاء بِنَمِيمٍ مَنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ عُتُلٍّ بَعْدَ ذَلِكَ زَنِيمٍ أَن كَانَ ذَا مَالٍ وَبَنِينَ إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ[۱۶] درباره اخنس‌ بن‌ شریق نازل شده است. از این آیات برمی‌آید که اخنس و دیگر کافران، پیامبر را به پیروی از آیین و خدایان خود دعوت کردند و خدا پیغمبر خود را از پیرویِ تکذیب‌کنندگان و نرمی با کافران بازداشت. براساس این شأن نزول، اخنس، فراوان سوگند دروغ یاد می‌کرد (حلاّف) و زبون و بی‌مقدار (مَهین) بود. بسیار غیبت‌ کننده و بدگو هَمَّازٍ، سخن چین مَّشَّاء بِنَمِيمٍ و در پرداخت مال، بخیل بود و یا مردم را از گرویدن به اسلام که مصداق روشن خیر است، باز‌می‌داشت مَنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ. تجاوزگر و گنه‌کار مُعْتَدٍ أَثِيمٍ، و ستم‌گر و بدخوی عُتُلٍّ و بی‌تبار زَنِيمٍ بود. چون مال و پسرانی داشت، به جای سپاس‌گزاری کفران ورزیده و آیات خداوند را افسانه‌های پیشینیان می‌انگاشت که خداوند او را به رسوایی تهدید ‌کرد.[۱۷]
  2. به نقل از سدّی، آیات نخستین سوره همزه درباره اخنس‌ بن شریق نازل شده است: وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ الَّذِي جَمَعَ مَالا وَعَدَّدَهُ يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ كَلاَّ لَيُنبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ [۱۸][۱۹] که اخنس را عیب‌جویی با چشم هُمَزَةٍ و با زبان لُّمَزَةٍ وصف می‌کند که به جمع مال و شمارش آن دل‌خوش بود و گمان‌ می‌کرد که مالش او را جاودانه می‌سازد؛ ولی خداوند، فرجام او را افکنده شدن در آتش می‌داند. از نکره بودن مَالا زیاد بودن مال او استفاده ‌شده و گفته‌اند که ۴ و به قولی ۱۰۰۰۰‌ دینار داشته است.[۲۰]
  3. در شأن نزول آیات نخستین سوره ص آمده است که ۲۵ تن از اشراف قریش، از ‌جمله اخنس برای جلوگیری از دعوت رسول خدا نزد ابوطالب رفتند؛ ولی حضرت آنها را به کلمه توحید فراخواند. آیات وَانطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي الْمِلَّةِ الآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلاَّ اخْتِلاقٌ أَأُنزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِّن ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذَابِ[۲۱] گفتار آنان را با یک‌دیگر، هنگام رفتن از نزد ابوطالب بیان می‌کند[۲۲]
  4. به نقل طبرسی، از ابن‌عباس [۲۳] و میبدی از کلبی،[۲۴] اخنس‌ بن شریق که کینه رسول خدا را در دل داشت، حضرت را ملاقات کرد و کلمات نیکویی را با خوش‌زبانی بر زبان راند که آیه ‌أَلَا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُوا مِنْهُ أَلَا حِينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيَابَهُمْ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ[۲۵] نازل شد.
  5. به گفته سدّی، اخنس‌ بن شریق، از ابوجهل درباره پیامبر پرسید، ابوجهل گفت: وای بر تو! سوگند به خدا، محمد راست‌گوست و هرگز دروغ نگفته؛ امّا اگر بنوقصی، پرچم‌داری، کلیدداری و سقایت حاجیان و پیامبری را دارا باشند، برای قریش چه بماند؟[۲۶] آیه قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ[۲۷] پرده از اسرار آنان برداشته، اشاره می‌کند که مشرکان با وجود دریافت حقانیت تو، تکذیبت می‌کنند.
  6. به گفته محمد بن ‌کعب، اخنس از اسود‌ بن عبدیغوث پرسید: آیا خداوند سِرّ ما را می‌شنود؟ اسود پاسخ داد: آن‌چه را در درون خود پنهان داریم، نمی‌شنود؛ ولی نجوا و سخن آهسته را می‌شنود. در پی آن، این آیه نازل شد: أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ بَلَى وَرُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ[۲۸][۲۹] برخی، مراد از "رجل عظیم" در آیه وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ[۳۰] را که مشرکان به اعتراض می‌گفتند: چرا خدا وحی را بر او نازل نکرده است نیز اخنس دانسته‌اند.[۳۱]
  7. برخی نزول آیه‌ وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُنِيرٍ[۳۲] را در شأن اخنس‌ بن ‌شریق نقل کرده‌اند.[۳۳]
  8. طبری به نقل از سدّی می‌گوید: اخنس، در مدینه نزد پیامبر (ص) اظهار اسلام و بر تصدیق پیامبری حضرت تأکید کرد و خدا را بر راست‌گویی خویش شاهد گرفت؛ این کار مایه اعجاب پیامبر (ص) شد. وقتی از نزد حضرت رفت، زراعت مسلمانان را در خارج مدینه آتش زد و چهارپایان را پی کرد و آیات وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ[۳۴]، وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ[۳۵] در شأن او نازل شد[۳۶][۳۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. اسدالغابه، ج‌۱، ص‌۱۶۶.
  2. السیرة النبویه، ج۱، ص‌۲۸۲.
  3. السیرة النبویه، ج۱، ص‌۳۶۰.
  4. المغازی، ج‌۱، ص‌۴۴‌ـ‌۴۵.
  5. السیرة النبویه، ج‌۱، ص‌۲۸۲.
  6. السیر والمغازی، ص‌۱۸۹.
  7. الاصابه، ج‌۱، ص‌۱۹۲.
  8. تاریخ طبری، ج‌۱، ص‌۵۵۵.
  9. اسدالغابه، ج‌۱، ص‌۱۶۷؛ الاصابه، ج‌۱، ص‌۱۹۲.
  10. الاصابه، ج‌۱، ص‌۱۹۲.
  11. اسدالغابه، ج‌۱، ص‌۱۶۷.
  12. خراسانی، محمد، مقاله «اخنس بن شریق ثقفی»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۲، ص 382-383.
  13. جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۹، ص‌۲۹ و ۳۲.
  14. کشف‌الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۱۹۰.
  15. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۰۱.
  16. «پس، از دروغ‌انگاران پیروی مکن! دوست دارند نرمی پیشه کنی تا نرمی پیش گیرند. و از هر سوگندخواره فرومایه‌ای فرمان مبر! خرده‌گیری، پیشگامی در سخن‌چینی، بازدارنده خیری، تجاوزکاری، بزهکاری، درشتخویی، فراسوی آن: بی‌تباری، (که گناه می‌ورزد) برای آنکه مال و پسرانی دارد، چون آیات ما را بر او بخوانند می‌گوید: افسانه‌های پیشینیان است. به زودی بینی او را به خاک می‌مالیم» سوره قلم، آیه ۸-۱۶.
  17. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۰۱‌ـ‌۵۰۲.
  18. «وای بر هر عیب جوی طعنه زن. آنکه مالی اندوخت و آن را شمار کرد. گمان دارد که دارایی‌اش او را جاودان خواهد کرد. چنین نیست؛ بی‌گمان در آن خرد کننده، فرو افکنده می‌شود» سوره همزه، آیه ۱-۴.
  19. روح المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۱۴.
  20. روح المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۱۴.
  21. «و سرکردگان آنان راه افتادند (و به همراهان خود گفتند): بروید و در (پرستش) خدایان خود شکیبا باشید که این چیزی است که (از شما) می‌خواهند. ما چنین چیزی در آیین واپسین نشنیدیم، این جز دروغبافی نیست. آیا از میان ما قرآن (تنها) بر او نازل شده است؟ باری آنان از یادکرد من در تردیدند یا هنوز عذاب مرا نچشیده‌اند» سوره ص، آیه ۶-۸.
  22. غررالتبیان، ص‌۴۴۶.
  23. مجمع‌البیان، ج۵، ص‌۲۱۶؛ اسباب‌النزول، ص‌۲۲۲.
  24. کشف الاسرار، ج‌۴، ص‌۳۵۲.
  25. «آگاه باشید که آنان دل می‌گردانند تا (خویش را) از (شنیدن) آن (قرآن) نهفته دارند، آگاه باشید! همان دم که جامه بر سر می‌کشند (خداوند) آنچه نهان می‌دارند و آنچه آشکار می‌کنند می‌داند؛ بی‌گمان او به اندیشه‌ها داناست» سوره هود، آیه ۵.
  26. جامع‌البیان، مج‌۵، ج‌۷، ص‌۲۴۰؛ اسباب النزول، ص‌۱۷۷‌ـ‌۱۷۸.
  27. «ما خوب می‌دانیم که آنچه می‌گویند تو را اندوهناک می‌گرداند؛ (امّا) به راستی آنان تو را دروغزن نمی‌شمارند بلکه این ستمگران آیات خداوند را انکار می‌کنند» سوره انعام، آیه ۳۳.
  28. «آیا گمان می‌دارند که ما راز و رازگویی آنان را نمی‌شنویم؟ چرا، (می‌شنویم) و فرستادگان ما نزد آنان (آنها را) می‌نویسند» سوره زخرف، آیه ۸۰.
  29. مبهمات القرآن، ج‌۲، ص‌۴۷۳.
  30. «و گفتند: چرا این قرآن بر مردی سترگ از این دو شهر (مکّه و طائف) فرو فرستاده نشد؟» سوره زخرف، آیه ۳۱.
  31. الاشتقاق، ص‌۳۰۵.
  32. «و از مردم کسی است که درباره خداوند بی‌هیچ دانش و رهیافت و کتابی روشنی‌بخش، چالش می‌ورزد» سوره حج، آیه ۸.
  33. مبهمات‌القرآن، ص‌۲۳۲.
  34. «و از مردم کسی است که گفتارش درباره زندگی این جهان تو را به شگفتی وا می‌دارد و خداوند را بر آنچه در دل دارد گواه می‌گیرد و همو کینه‌توزترین دشمنان است» سوره بقره، آیه ۲۰۴.
  35. «و چون به سرپرستی در کاری دسترسی یابد می‌کوشد که در زمین تبهکاری ورزد و کشت و پشت را نابود کند و خداوند تباهی را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۲۰۵.
  36. جامع‌البیان، مج‌۲، ج‌۲، ص‌۴۲۵؛ اسباب النزول، ص‌۵۹.
  37. خراسانی، محمد، مقاله «اخنس بن شریق ثقفی»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۲، ص 383-385.