اراضی بایر

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

اراضی بایر: زمین غیرآباد بایر در مقابل «دایر» به زمین غیرآباد و خراب اطلاق می‌شود. خواه سابقه ملکیّت نداشته و در اصل موات باشد یا مسبوق به ملکیّت باشد، اما در حال حاضر غیرآباد باشد.

هر کس می‌تواند از راه حیازت، زمین‌های بایر را تصرف و استفاده کند. زمین‌های بایر پس از حیازت و عمران به ملکیت شخص در می‌آید و حیازت بدون عمران صرفا موجب حق اولویت می‌گردد.

در مورد تملک اراضی بایر توسط آحاد مسلمانان، در میان فقها دو نظریة عمده دیده می‌شود:

  1. حق عمومی در کسب اولویت با حیازت و کسب تملک با عمران زمین‌های بایر: بر اساس این نظریه حیازت کننده، نیازی به کسب اجازه از کسی را ندارد و با دو عمل حیازت و عمران، اثر اولویت و ملکیت برای عموم قابل استحصال است؛
  2. حق عمومی در کسب اولویت و حق بهره‌برداری از اراضی موات بدون حق تملک: بر اساس این نظریه مالکیت زمین‌های بایر با دولت امامت است. از فقهای قدها، شیخ طوسی[۱] و از متأخران، بحرالعلوم[۲] به این نظریه تأکید کرده‌اند.

منشأ اختلاف نظر در تملک اراضی بایر، تعبیرات مختلفی است که در نصوص دیده می‌شود، از آن جمله است[۳]:

  1. «مَنْ أَحْيَا أَرْضاً مَوَاتاً فَهِيَ لَهُ‌»؛
  2. «أَيُّمَا قَوْمٍ أَحْيَوْا شَيْئاً مِنَ الْأَرْضِ وَ عَمَرُوهَا، فَهُمْ أَحَقُّ بِهَ»؛
  3. من احیی ارضا فهی له باذن الامام؛
  4. «فَمَنْ أَحْيَا أَرْضاً مِنَ الْمُسْلِمِينَ فَلْيَعْمُرْهَا وَ لْيُؤَدِّ خَرَاجَهَا إِلَى الْإِمَامِ‌»

تعبیر اول و دوم، مؤید نظریه اول و تعبیر سوم و چهارم مستند نظریه دوم است[۴]. برخی از استادان با استفاده از مناسبت حکم با موضوع و رابطه عمل با نتیجه و همچنین تفاوتی که بین عمل حیازت زمین بایر با عمل در زمین مملوک وجود دارد چنین نتیجه گرفته‌اند که حیازت تنها ایجاد حق می‌کند، نه ملکیت و بر این اساس منافاتی بین نصوص نیست؛ آنجا که تعبیر به «فهی له» شده به معنای حق اولویت است و آنجا که با عبارت «اذن الامام (ع)» یا شبیه آن یاد شده، مبین شرط تحصیل ملکیت یعنی اذن امام (ع) خواهد بود[۵].

زمین‌های بایری که بخشی از انفال شمرده شده، زمین‌هایی است که حداقل یک بار آباد شده و سپس ویران و یا متروک شده و این خود نشان می‌دهد که زمین‌های بایر اصلی، از انفال شمرده نشده و بخشی از مباحات اولیه محسوب می‌شود و شرط «اذن امام (ع)» که در برخی از روایات و فتاوای فقها آمده تنها به لحاظ حق نظارت دولت امامت است که حتی می‌تواند در نظام قانونمند این شرط، شامل سایر مباحات و حقوق عمومی نیز باشد[۶].[۷]

منابع

پانویس

  1. جواهر الکلام، ج۳۸، ص۷۷-۷۶.
  2. جواهر الکلام، ج۳۸، ص۷۷-۷۶.
  3. وسائل‌الشیعه، ج۱۷، ص۳۲۷.
  4. الاراضی، ص۱۰-۷.
  5. الاراضی، ص۲۰ و ۲۰۹.
  6. فقه سیاسی، ج۷، ص۱۳۹-۱۳۸.
  7. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص۱۲۹.