ارتداد در لغت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

ارتداد از ماده «رد» و به طور کلی به مفهوم بازگشت است. واژه یاد شده از باب افتعال و به معنای مطاوعت است که بر اختیار فعل از سوی شخص دلالت می‌کند و در شرع عبارت است از رجوع و بازگشت از اسلام به کفر.

در کتاب مصباح المنیر پیرامون این واژه آمده است: ردّ: [گفته می‌شود] آن شیء را باز گردانیدم و آن را منع نمودم، پس آن شیء رد شده و مردود می‌باشد. و به همین معناست عبارات: رددت إليه قوله و رددرت إليه جوابه و رددت إليه الوديعة و ترددت إلى فلان (به معنای رجعت إليه مرة بعد مرة و...)[۱].

صاحب لسان العرب نیز می‌نویسد: الردّ: برگرداندن و بازگشت هر چیزی است. و الردُّ مصادر رددت الشيء است. و بازگشت و رجوع از اسلام نیز از این قبیل و به همین معناست و اگر شخصی پس از مسلمان شدن کافر گردد، گفته می‌شود آن کس از دین خود مرتد گردیده است. الردة: اسمی است از واژه ارتداد[۲].

کتاب العین و القاموس المحیط نیز بر همین عقیده‌اند و مطالبی را قریب به این مضمون آورده‌اند[۳].

راغب در کتاب مفردات می‌گوید: الرد: برگرداندن چیزی به «ذات خود» یا به «حالتی از حالاتش» است.

رددته فارتدَّ: باز گردانیدم او را پس بازگشت.

  1. در معنی برگرداند به ذات، مانند آیه: ...وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ...[۴]
  2. در معنی برگرداندن به حالتی از حالات قبلی مانند آیه: ...يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ...[۵].

ارتداد و رده: بازگشتن به راهی است که از آنجا آمده است. ولی «ردّه» ویژه برگشتن به کفر است و «ارتداد» هم در این معنی و هم در غیر این معنی به کار می‌رود. گفته می‌شود: راده في كلامه؛ یعنی او را در سخنش بازگرداند.

در خبر نیز گفته شده که: البيعان يترادان، یعنی هر یک از متعاملین هرچه گرفته‌اند می‌توانند به یکدیگر برگردانند. ردة الإبل: یعنی رفت و برگشت شتران به سوی آبشخور.

استرد المتاع: متاع را خواست که برگردد[۶].

نویسنده التحقیق در این زمینه می‌نویسد: این ماده یک اصل دارد و به معنای مطلق منع از بازگشت به عقب است و با واژه‌هایی چون دفع، منع و رجع (که در برخی کتب لغت آمده است) متفاوت است؛ چراکه منع در مقابل جعل و ایجاد است، یعنی ایجاد و پدید آوردن آنچه را که فاعل در عمل از انجام آن عاجز است. رجع نیز به مفهوم مطلق بازگشت به حالت پیشین است، چه از جهت مکان یا غیر مکان. از این رو تفسیر الرد به منع یا رجع یا استرسال [رها ساختن] و یا دفع، تفسیری تقریبی به شمار می‌رود. پس واژه «الرد» به طور کلی به مفهوم راندن به سمت عقب است و اگر راندن به عقب به صورت تفصیلی و مشخص مراد باشد، پس باید بدان تصریح کرد؛ مانند آیه إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ...[۷] و آیه وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ[۸][۹].

صاحب تفسیر گران‌قدر المیزان پیرامون کاربرد و مفهوم این واژه در آیه مورد بحث می‌نویسد: «ارتداد از دین» یعنی رجوع و بازگشت از آن و در اصطلاح اهل دین به مفهوم رجوع از ایمان به کفر است، خواه پیش از ایمانش کفر دیگری هم قبلاً باشد، مانند کافری که ایمان آورده سپس مرتد شود، خواه پیش از ایمانش کفر دیگری نباشد. این دو همان است که در عرف شرع و یا اهل شرع به نام مرتد ملی [قسم اول] و مرتد فطری [قسم دوم] نامیده می‌شود.

چه بسا تصور شود که منظور از ارتداد در این آیه شریفه نیز همان ارتداد اصطلاحی مزبور است و بدین جهت این آیه به ما قبل خود اتصالی ندارد و خود یک آیه مستقلی است که حکایت از نوعی استغنای خداوند از ایمان عده‌ای می‌نماید که اگر اینان کافر شوند، عده‌ای دیگر هستند.

دقت در این آیه و آیات پیشین این احتمال را مرتفع می‌سازد؛ زیرا آیه شریفه قدرت خدا را به مؤمنین تذکر می‌دهد که خداوند به زودی مردمی را بر می‌انگیزد که از دین خدا مرتد نشده، بلکه همه جا ملازم دین خدایند، ولی چنین مقام و مقصدی اقتضای تعرض بیش از اصل هدف را ندارد - یعنی خبر دادن به اینکه عده‌ای را می‌آوریم که مرتد نشوند - و ذکر اینکه اینان خدا را دوست دارند و خدا آنان را دوست دارد و اینان در مقابل مؤمنین متواضع و در برابر کافران سرسخت هستند و اوصاف دیگری که در آیه بیان شده، چیزهایی هستند که بیش از هدف بوده و تعرض به آنها اقتضای مقام و حال زائدی را می‌نماید. از سویی دیگر مشاهده می‌گردد، اوصافی که در آیه شریفه ذکر شده چیزهایی هستند که بی‌ارتباط به آنچه در آیات گذشته درباره دوستی با یهود و نصاری گفته شده نیستند؛ زیرا دوستی و ارتباط با ایشان و عدم دوستی با مؤمنین خالی از یک نوع محبت و تعلق خاطر به ایشان نیست؛ و آن وقت چنین دلی چگونه می‌تواند محبت خدا را داشته باشد؟ خداوند می‌فرماید: مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ...[۱۰]، و از لوازم این دوستی این است که مؤمن در برابر کفار تذلل و تواضع و کرنش نماید و در مقابل مؤمنین عزت به خرج داده بزرگی کند؛ و خداوند می‌فرماید: ...أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا[۱۱].

نیز از لوازم این دوستی سستی در جهاد با کفار و ناراحتی از پیکار با آنان و نرفتن زیر بار صبر بر هر محرومیت و تحمل گرفتاری‌هایی است که در قطع ارتباطات اجماعی با ایشان است، چنان که خداوند می‌فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ...[۱۲] همچنین ارتداد به همان معنای لغوی‌اش، یا با یک عنایتی تحلیلی، به دوستی با کفار صدق می‌کند، چنان که خداوند پیش از این آیه می‌فرماید: ...وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ...[۱۳] با این بیان روشن شد که این آیه به آیات پیشین اتصال دارد و منظور از «ارتداد» و برگشت از دین در این آیه دوستی با یهود و نصارا است. در واقع این آیه برای رساندن این معنی است که دین خدا بی‌نیاز از کسانی است که خوف مخالفت و سرکشی و نیز دوستی با یهود و نصارا در ایشان می‌رود؛ زیرا نفاق در اجتماع آنان رخنه کرده و عده‌ای مریض القلب در میانشان وجود دارد که دین را به دنیا می‌فروشند و آن عزت دروغین و اهمیت خیالی زندگی فانی را که نزد دشمنان دین است بر عزت حقیقی که برای خدا و مؤمنین است، و بر سعادت واقعی که شامل زندگی دنیا و آخرت است، اختیار می‌کنند[۱۴][۱۵]

منابع

پانویس

  1. مصباح المنیر، ص۲۲۴.
  2. لسان العرب، ج۵، ص۱۸۴ و ۱۸۵؛ معجم مقاییس اللغة، ص۳۸۰؛ معجم تهذیب اللغة، ج۲، ص۱۳۹۰.
  3. ر. ک: العین، ص۳۴۴؛ ر. ک: الفیروزآبادی، محمد بن یعقوب القاموس المحیط، ج۱، ص۴۱۳.
  4. «(چنین نیست) بلکه آنچه از پیش پنهان می‌داشتند برای آنان آشکار گردید و اگر بازگردانده شوند به همان چیزهایی که از آن نهی شده بودند باز می‌گردند و بی‌گمان آنان دروغ پردازند» سوره انعام، آیه ۲۸.
  5. «ای مؤمنان! اگر از کافران پیروی کنید شما را به (باورهای) گذشته‌تان (در جاهلیت) باز می‌گردانند و از زیانکاران می‌گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۴۹.
  6. مفردات الفاظ القرآن، ص۳۴۸ و ۳۴۹.
  7. «بی‌گمان، شیطان (کفر را) در چشم آنان که به گذشته خود- پس از آنکه رهنمود برایشان روشن شد- بازگشتند، آراست و به آنان میدان داد» سوره محمد، آیه ۲۵.
  8. «و پس از آنکه خداوند ما را راهنمایی کرده است به (عقاید) گذشته خود بازگردانده شویم» سوره انعام، آیه ۷۱.
  9. التحقیق فی کلمات القرآن کریم، ج۴، ص۹۳ و ۹۴.
  10. «خداوند در درون هیچ کس دو دل ننهاده است؛ و آن همسرانتان را که «ظهار» می‌کنید مادران (راستین) شما و فرزند خواندگانتان را پسران (راستین) شما نکرده است؛ این تنها گفتار شما بر زبانتان است و خداوند است که حقّ می‌گوید و اوست که راه را نشان می‌دهد» سوره احزاب، آیه ۴.
  11. «همان کسانی که به جای مؤمنان، کافران را دوست می‌گزینند؛ آیا عزّت را نزد آنان می‌جویند با آنکه بی‌گمان عزّت همه از آن خداوند است» سوره نساء، آیه ۱۳۹.
  12. «ای مؤمنان! اگر برای جهاد در راه من و به دست آوردن خرسندی من (از شهر خود) بیرون می‌آیید، دشمن من و دشمن خود را دوست مگیرید که به آنان مهربانی ورزید در حالی که آنان به آنچه از سوی حق برای شما آمده است کفر ورزیده‌اند؛ پیامبر و شما را (از شهر خود) بیرون می‌کنند که چرا به خداوند -پروردگارتان- ایمان دارید، پنهانی به آنان مهربانی می‌ورزید و من به آنچه پنهان و آنچه آشکار می‌دارید داناترم و از شما هر کس چنین کند به یقین، راه میانه را گم کرده است» سوره ممتحنه، آیه ۱.
  13. «ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بی‌گمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۵۱.
  14. ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۷۹ – ۳۸۱.
  15. ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص ۴۳۰.