ارتداد در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

در لغت به معنای رجوع و بازگشتن است[۱] و اسم مصدر آن، «رِدة» است به معنای بازگشتن به همان راه که آدمی از آن آمده است. کلمه «ردة» تنها برای کافران کاربرد دارد؛ اما معنای «ارتداد» عام است و برای غیر کفر نیز به کار می‌رود[۲]. اگر کسی که مسلمان است، از دین اسلام بیرون رود، او را در اصطلاح دینی «مرتد» گویند[۳].

قرآن کریم در آیاتی پرشمار از ارتداد سخن گفته است[۴][۵].

در روایات بزرگان معصوم (ع) نیز فراوان از ارتداد یاد شده است. در روایتی، از امام باقر (ع) می‌پرسند که مرتد کیست. می‌فرماید: «کسی است که از اسلام روی گردانَد و به آنچه بر پیامبر (ص) نازل شده است، کفر ورزد»[۶][۷].

متکلمان و فقیهان مسلمان و به ویژه شیعه درباره ارتداد، مفصل بحث کرده و تعاریف متعددی از آن به دست داده‌اند. از آن جمله است: حقیقت ارتداد، کفر پس از ایمان است[۸]. همچنین: ارتداد عبارت از کافر شدن است پس از آنکه آدمی اسلام آوَرَد و به این حاصل می‌شود که اقرار کند: من از دین اسلام بیرون آمدم[۹]. نیز در تعریف دیگر آمده است: ارتداد، کفرِ پس از ایمان است؛ خواه کسی در اصل مسلمان بوده و کافر شده یا در اصل کافر بوده و مسلمان شده و آن گاه از اسلام بیرون آمده است[۱۰][۱۱]

آنچه موجب ارتداد می‌شود نیز در منابع فقهی محل بحث است و کارهایی مایه ارتداد شمرده شده‌اند. از آن جمله است: انکار ضروری دین؛ چیزی را که از دین نیست جزء دین شمردن؛ کفر ورزیدن به خدا یا رسول؛ انجام کاری که حاکی از بی‌ایمانی است مانند سجده بر بت یا توهین به مقدسات اسلامی[۱۲][۱۳]

گونه‌های ارتداد

نظریه مشهور شیعه این است که ارتداد بر دو گونه است: فطری و ملی.

مرتد فطری کسی است که مسلمان زاده شده است؛ یعنی چون نطفه او بسته گشته، پدر و مادرش مسلمان بوده‌اند یا یکی از آنان مسلمان بوده، اما او پس از بلوغ، کافر شده است. حکم فقهی مرتد فطری این است که توبه‌اش مقبول نیست.

مرتد ملی، کسی است که چون نطفه او بسته می‌شده، پدر و مادرش کافر بوده‌اند؛ اما پس بلوغ مسلمان می‌شود و دوباره کافر می‌گردد[۱۴][۱۵].

شرط‌های ارتداد

فقهای شیعه برای تحقق ارتداد شرطهایی را معتبر دانسته‌اند که بدون آنها کسی را نمی‌توان مرتد دانست:

  1. بلوغ: بر سه قسم است:
    1. بلوغ نکاح: آن است که شخص بر زناشویی توانایی یابد. از این رو، احتلام فعلی شرط نیست [۱۶].
    2. بلوغ حلم: مراد آن است که شخص دچار احتلام گردد.
    3. بلوغ أشد: در این باره میان فقها اختلاف درگرفته است. برخی آن را کمال عقل دانسته‌اند [۱۷] و برخی، بلوغ رشد شمرده و گفته‌اند: بلوغ اشد عبارت از بلوغ نکاح و رشد است و هنگام آن غالباً هیجده سالگی است[۱۸]. برخی دیگر تعریفی دیگر آورده‌اند: بلوغ اشد آن است که انسان از نظر قوای جسمانی به حد کمال برسد و هنگام آن، غالباً هیجده سالگی است[۱۹]. بلوغ حلم هنگامی است که انسان برای ورود بر والدین می‌باید اذن گیرد. با بلوغ اشد، مرحله کودکی پایان می‌پذیرد و تصرفات مالی با این بلوغ روا می‌گردد.
  2. عقل: شیعه و سنی بر این شرط متفق‌اند. ارتداد دیوانه و مست پذیرفته نیست؛ زیرا عقل به ویژه در امور اعتقادی از شرطهای بنیادی است[۲۰].
  3. اختیار: در برابر اجبار و اضطرار است. شیعیان بر این شرط اتفاق نظر دارند. اگر کسی را مجبور به کفر کنند و از روی اکراه کفر بگوید، گفتارش لغو و بیهوده شمرده می‌شود[۲۱].
  4. قصد: کسی که سخن کفرآمیز بر زبان می‌آورد، باید با قصد و انگیزه و علم به معانی، آنها را به زبان آورد. اگر در حال خواب، بیهوشی و حتی خشم، کفر بگوید، نمی‌توان او را مرتد دانست[۲۲][۲۳]

احکام ارتداد

  1. مجازات بدنی: فقهای امامیه اگر مرتد، مرد باشد، میان ارتداد فطری و ملی فرق نهاده‌اند. مردی که مرتد فطری است، به مرگ محکوم می‌شود. اگر مرتد ملی باشد، نخست او را به توبه وا می‌دارند و اگر توبه نکرد، محکوم به مرگ است[۲۴].
  2. مجازات مالی: در فقه امامیه آمده است که حق مالکیت مرد و زن در ارتداد ملی محفوظ و تصرفات آنان صحیح است؛ اما در ارتداد فطری چنین نیست و مرد چون مرتد می‌شود، بی‌درنگ مالکیت او از میان می‌رود و اموالش میان وارثان تقسیم می‌گردد. دلیل مجازات مالی مرتد فطری، موثقه عمار ساباطی است که از امام صادق (ع) نقل کرده است: «هر مسلمانی که از اسلام برگردد و پیامبری پیامبر اسلام (ص) را منکر شود... باید اموالش را میان وارثان تقسیم کرد»[۲۵].
  3. مجازات اجتماعی: به محض آنکه مردی مرتد شود، همسرش از او جدا می‌گردد. فقهای امامیه بر آن‌اند که زن باید برای ارتداد فطری شوهر، عده وفات و برای ارتداد ملی عده طلاق نگاه دارد. اگر مرتد ملی توبه کند، می‌تواند به همسر خویش رجوع نماید؛ زیرا نکاح به‌صحت خود باقی است. از دیگر احکام ارتداد این است که ذبح حیوان به دست شخص مرتد، شرعی نیست[۲۶][۲۷].

توبه مرتد

توبه مرتد فطری پذیرفته نیست و او محکوم به مرگ است؛ اما مرتد ملی را نخست به توبه وامی‌دارند. او سه روز مهلت دارد تا توبه کند. اگر نپذیرد و توبه نکند، محکوم به مرگ است[۲۸][۲۹]

ارتداد در دانشنامه کلام اسلامی

ارتداد در لغت به معناى بازگشت و رجوع است [۳۰].

اين واژه در قرآن كريم نيز با همين معنا بارها به كار رفته است ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۳۱]، ﴿وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۳۲]، ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۳۳]، ﴿كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۳۴]، ﴿أُولَئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ[۳۵]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ[۳۶]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ[۳۷] و در اصطلاح دينى، روى برتافتن از دينى به دين و آيين ديگر است. در فقه اسلامى ارتداد به معناى بازگشتن از اسلام است و مرتد كسى است كه به آيين اسلام، بعد از پذيرش، پشت كرده و دين و آيين ديگرى را پذيرفته باشد [۳۸].

مرتد بر دو گونه است: يكى، كسى كه از پدر و مادر مسلمان هر دو يا يكى از آنان متولد شده باشد و پس از بلوغ آيين اسلام را اظهار كند و آن گاه از اسلام برگردد. اين قسم را مرتد فطرى گويند و ديگرى، كه مرتد ملّى نام دارد كسى است كه از پدر و مادر غير مسلمان به دنيا آمده باشد و پس از بلوغ، آيين اسلام را برگزيده و سپس از آن برگردد.

درباره حكم مرتد اكثر فقهاى اهل سنت بى‌آن كه تفاوتى بين مرد و زن و مرتد فطرى و ملى قائل باشند توبه مرتد را مقبول و مانع اجراى حد شرعى مى‌دانند و اگر توبه نكرد حدّ قتل را سزاوار او مى‌شمارند [۳۹].

امّا فقهاى اماميه بين مرتد فطرى و ملى و مرد و زن فرق گذاشته‌اند. از نظر آنان مرتد اگر زن باشد، خواه ملى يا فطرى، اگر توبه كند توبه‌اش پذيرفته مى شود و در غير اين صورت، زندانى و تعزير مى شود، ولى اگر مرد باشد هرگاه مرتد ملى باشد و توبه كند توبه‌اش قبول خواهد شد و اگر توبه نكند محكوم به قتل خواهد گرديد و اگر مرتد فطرى باشد توبه‌اش پذيرفته نشده و حدّ قتل در مورد او اجرا خواهد شد. البته عدم قبول توبه مرتد فطرى مربوط به برخى از احكام شرعى است، همچون اجراى حدّ قتل و فسخ عقد زناشويى بدون نياز به اجراى صيغه طلاق و بى اعتبار شدن مالكيت وى نسبت به اموالى كه قبل از ارتداد داشته است، اما در برخى از احكام، مانند طهارت بدن و درستى عبادات و مالكيت اموال جديد و... توبه او پذيرفته خواهد بود؛ چنان كه توبه او به لحاظ احكام اخروى پذيرفته است و پس از توبه از جهت ارتداد مستوجب عقوبت اخروى نخواهد بود [۴۰].

ارتداد شرعى در حقيقت از نوع توقف و ترديد نيست، بلكه از سنخ انكار و نفى است. مرتد كسى است كه با لجاجت و سرسختى اصول اسلام را كه نزد همه مذاهب اسلامى مورد پذيرش است و انسان با پذيرش آنها در زمره مسلمانان در مى آيد و با انكار آنها از اردوگاه مسلمانان خارج مى شود و يا امورى كه دينى بودن آنها بديهى است و همه مسلمانان به وجود آنها در اسلام اذعان دارند و آنها را ضرورى دين اسلام مى دانند انكار مى كند. البته، انكار ضرورى دين در صورتى موجب ارتداد است كه انكار آنها ملازم با انكار اصول دين بوده و او به اين ملازمه متوجه و ملتزم باشد. از اين روى، اگر احتمال داده شود كه انكار او به خاطر وجود شبهه اى بوده است، مطابق قاعده تدرء الحدود بالشبهات حكم ارتداد در مورد او جارى نخواهد شد [۴۱]. ترديدى نيست كه اسلام به تحقيق و مطالعه و انتخاب آگاهانه و از روى بصيرت ارج فراوان نهاده و مسلمانان را به پذيرش دين خود با دليل و استدلال دعوت كرده و پذيرش تقليدى اصول دين را مردود شمرده است ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا[۴۲]، ﴿وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ[۴۳]، ﴿وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ[۴۴]، ﴿ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ[۴۵]. در حوزه داخلى، اسلام پرسش و تحقيق را نه تنها مذمت نكرده بلكه مقدمه ايمان محض دانسته است [۴۶] و در حوزه خارج از اسلام حتى نسبت به مشركانى كه در نهايت كينه و لجاجت با اسلام در ستيزند، اگر بخواهند براى فهم حقيقت به تحقيق بپردازند، دستور پناه دهندگى در كمال امنيت و آرامش صادر كرده است ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ[۴۷]، اما آنچه شايان توجه است اين كه تحقيق و پژوهش بايد قانونمند و روشمند باشد و انسان گزينشگر با رعايت اصول و قواعد تحقيق، گزينشگر احسن باشد نه غير احسن ﴿ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ[۴۸].

بنابراين، تحقيق و تفحص و انتخاب عقيده نه تنها ممنوع نيست، بلكه مورد دعوت و تأكيد اسلام است. تغيير عقيده هم به خودى خود مستوجب كيفر و حدى نيست؛ همان‌گونه كه بيان عقيده نيز در اصل آزاد است، ولى بدون شك هر آزادى، حدودى دارد.

در نگاه دينى، حقوق خداوند بر انسان‌ها كه همان بايدها و نبايدهاى الهى است و حقوق جامعه بر افراد و حقوق افراد بر يكديگر كه همگى سرچشمه الهى دارد، محدود كننده آزادى هاى فردى است. اگر اظهار و بيان عقيده اى با حق فطرى و انسانى و شرعى افراد جامعه تعارض داشته باشد به حكم اين كه حقوق جامعه بر فرد مقدم است، به مقتضاى حكم عقل و وحى مصالح عمومى بر مصلحت فردى رجحان داده مى شود، به همين دليل در همه جوامع بشرى جاسوسى كردن براى دشمن ـ گرچه بنابر اصل آزادى فرد، جرم محسوب نمى‌شود ـ مجاز نيست و شديدترين مجازات‌ها براى آن در نظر گرفته شده است.

ارتداد كه نوعى ترويج الحاد و بى‌دينى است و سبب ايجاد رخنه و ترديد در عقايد بر حق ديگران مى شود با اساسى‌ترين حق از حقوق انسانى در تعارض است، چون اسلام بر اساس فطرت بشر استوار است: ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا[۴۹] و اصول اساسى آن توحيد، نبوت و معاد خاستگاه فطرى دارند؛ هم فطرت ادراكى و بينشى و هم فطرت احساسى و گرايشى؛ لذا براى همگان، هم عالم و هم عامى، قابل فهم و درك است. پس حكم اسلام درباره مرتد در حقيقت دفاع از اصيل‌ترين حق جامعه انسانى است. اين اصل يكى از اصول عقلايى است كه همه مكاتب فلسفى و حقوقى آن را پذيرفته‌اند و اگر اختلافى وجود دارد در مصاديق است. چه بسا عمل و رفتارى در يك مكتب بر خلاف حقوق اجتماعى به شمار آيد و در مكتب ديگرى چنين نباشد [۵۰][۵۱]

منابع

پانویس

  1. صحاح اللغة، ۲/ ۴۷۳.
  2. مفردات راغب‌، ۱۹۸.
  3. فرهنگ شیعه، ص ۶۹.
  4. ﴿وَدَّ كَثِيرٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّاراً حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُواْ وَاصْفَحُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛ سوره بقره، آیه ۱۰۹ و ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِندَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىَ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ؛ آیه ۲۱۷؛ ﴿كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ؛ سوره آل عمران، آیه ۸۶؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ آمَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ ازْدَادُواْ كُفْرًا لَّمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلاَ لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلاً ؛ سوره نساء، آیه ۱۳۷؛ ﴿يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الأَرْضَ المُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلاَ تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِكُمْ فَتَنقَلِبُوا خَاسِرِينَ؛ سوره مائده، آیه ۲۱ و ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ؛ آیه ۵۴؛ ﴿مَن كَفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَانِ وَلَكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ؛ سوره نحل، آیه ۱۰۶؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ ؛ سوره محمد، آیه ۲۵.
  5. فرهنگ شیعه، ص ۷۰.
  6. وسائل الشیعة، ۱۸/ ۵۴۴.
  7. فرهنگ شیعه، ص ۷۰.
  8. الانتصار، السلسلة الینابیع الفقهیة، ۲۳/ ۲۲.
  9. جامع الشتات‌، ۲/ ۷۴۲.
  10. المبسوط فی فقه الامامیة؛ السلسلة الینابیع الفقیه‌، ۳۱/ ۱۶۹.
  11. فرهنگ شیعه، ص ۷۰.
  12. الدروس‌، ۲/ ۵۱؛ شرح اللمعة، ۲/ ۳۶۸؛ ایضاح الفوائد، ۴/ ۵۴۷؛ تحریر الوسیلة، ۱/ ۱۰۶.
  13. فرهنگ شیعه، ص ۷۰.
  14. کشف الغطاء، ۴۱۸؛ الخلاف‌، السلسلة الینابیع الفقهیة، ۳۱/ ۵۹؛ ارشاد الأذهان‌، ۲/ ۱۸۸؛ تحریر الوسیلة، ۲/ ۳۲۹.
  15. فرهنگ شیعه، ص ۷۰-۷۱.
  16. التبیان‌، ۳/ ۱۱۶.
  17. التبیان‌، ۷/ ۲۹۲.
  18. المیزان‌، ۷/ ۳۷۶.
  19. تفسیر نمونه‌، ۱۶/ ۳۹.
  20. تحریر، ۲/ ۴۴۵.
  21. شرایع الاسلام‌، ۴/ ۹۶۲؛ المبسوط السلسلة الینابیع الفقهیة، ۳۱/ ۱۸۰؛ الخلاف‌، همان، ۳۱/ ۶۶.
  22. تحریر الوسیلة، ۲/ ۴۴۵.
  23. فرهنگ شیعه، ص ۷۱.
  24. ر. ک: وسائل الشیعه‌، ۱۸/ ۵۴۵.
  25. وسائل الشیعة، ۱۸/ ۵۴۵.
  26. ر. ک: وسائل الشیعة، ۱۸/ ۵۴۸.
  27. فرهنگ شیعه، ص ۷۱-۷۲.
  28. وسائل الشیعة، ۱۸/ ۵۴۸.
  29. فرهنگ شیعه، ص ۷۲.
  30. لسان العرب، ج۳، ص۱۷۴؛ الصحاح، ج۲، ص۴۷۳.
  31. «از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگ‌تر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگ‌تر است؛ و (این کافران) پیاپی با شما جنگ می‌کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.
  32. «بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۱۰۹.
  33. «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
  34. «چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند» سوره آل عمران، آیه ۸۶.
  35. «کیفر آنان لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنهاست» سوره آل عمران، آیه ۸۷.
  36. «ای مؤمنان! اگر از دسته‌ای از کسانی که به آنان کتاب داده شده است فرمانبرداری کنید شما را پس از ایمانتان به کفر باز می‌گردانند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۰.
  37. «ای مؤمنان! اگر از کافران پیروی کنید شما را به (باورهای) گذشته‌تان (در جاهلیت) باز می‌گردانند و از زیانکاران می‌گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۴۹.
  38. مغنى، ج۱۰، ص۷۴؛ شرايع الاسلام.
  39. مغنى، ج۱۰، ص۷۶.
  40. تحريرالوسيله، ج۲، ص۳۲۹.
  41. جواهر، ج۶، ص۴۶.
  42. «و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.
  43. «و اگر از بیشتر کسان روی زمین پیروی کنی تو را از راه خداوند به گمراهی می‌کشانند؛ جز پندار را پی نمی‌گیرند و آنان جز نادرست برآورد نمی‌کنند» سوره انعام، آیه ۱۱۶.
  44. «و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیده‌اند و به درگاه خداوند بازگشته‌اند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده!» سوره زمر، آیه ۱۷.
  45. «کسانی که گفتار را می‌شنوند آنگاه از بهترین آن پیروی می‌کنند، آنانند که خداوند راهنمایی‌شان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۸.
  46. اصول كافى، ج۲، ص۴۲۵.
  47. «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند» سوره توبه، آیه ۶.
  48. «کسانی که گفتار را می‌شنوند آنگاه از بهترین آن پیروی می‌کنند، آنانند که خداوند راهنمایی‌شان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۸.
  49. «همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است» سوره روم، آیه ۳۰.
  50. آزادى و دموكراسى از ديدگاه اسلام و ليبراليسم، ص۱۵۰؛ سيره نبوى، ص۲۴۹ـ ۲۵۰؛ الميزان، ج۲، ص۶۸ـ ۶۷.
  51. عزیزان، مهدی، مقاله «ارتداد»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۲۲۰.