استحباب در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

استحباب، مصدر ثلاثی مزید باب استفعال از ریشه «ح ـ ب ـ ب» در لغت به معنای برگزیدن چیزی است[۱] و در اصطلاح فقه، یکی از احکام پنج‌گانه تکلیفی است که فعلِ آن رجحان دارد و شارع بر انجام آن تشویق کرده[۲] و عمل به چنین حکمی، سزاوار ستایش و پاداش است؛ ولی ترک آن، کیفر و سرزنش در پی ندارد[۳]، مگر در موارد خاصی که تداوم ترک مستحبات موجب از بین رفتن فضایل اخلاقی و عواطف انسانی و وهن احکام الهی تلقی شود.

در برخی موارد، انجام دادن کار مستحب بسیار با اهمیت تلقی شده و روی آوردن به مستحبات از اوصاف انسان‌های شایسته قرار داده شده است؛ به عنوان نمونه در آیه ﴿وَٱلَّذِينَ فِىٓ أَمْوَٰلِهِمْ حَقٌّۭ مَّعْلُومٌۭ * لِّلسَّآئِلِ وَٱلْمَحْرُومِ[۴] برخی گفته‌اند: این آیه مربوط به زکات واجب است؛ ولی این سخن به دو دلیل مردود است:

  1. این سوره مکی است، درحالی‌که می‌دانیم حکم زکات در مکّه نازل نشده بود یا اگر نازل شده بود مقدار معیّنی نداشت و این آیه از «حق معلوم» سخن به میان آورده است.
  2. در روایات این آیه بر غیر زکات واجب از موارد انفاقات مستحبی تطبیق شده است؛ مانند آنچه به‌صورت روزانه، هفتگی یا ماهانه به تهدیدستان کمک می‌شود و با آن، صله رحم انجام می‌گیرد یا از سربار بودن برخی از افراد جامعه جلوگیری می‌شود یا مشکلات غیر قابل پیش بینی مردم حل می‌گردد[۵]. این‌گونه صدقات هرچند مستحب است با تعبیر «حق معلوم» بیان شده است.

شاید بتوان گفت سرّ این‌گونه تعابیر آن است که ترک برخی از مستحبات هرچند به‌صورت موردی، عقوبتی در پی ندارد؛ ولی اگر به‌صورت مستمر، آن هم از سوی همه افراد جامعه صورت پذیرد، زیانهای مهمی را متوجه جامعه اسلامی می‌کند، چنان‌که اگر ساختن بیمارستانها، پلها، اقامه جمعه و جماعتها و... به فراموشی سپرده شود خسارتهای غیر قابل جبرانی را در پی خواهد داشت، ازاین‌رو پیامبر(ص) با کسانی که به مسجد نمی‌آمدند و در جماعت مسلمانان شرکت نمی‌کردند، برخورد می‌کرد[۶]، با اینکه شرکت در جماعت و اقامه نماز در مسجد، مستحب است.

واژه استحباب در قرآن به معنای لغوی «انتخاب و گزینش» به کار رفته است: ﴿ٱلَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ ٱلْحَيَوٰةَ ٱلدُّنْيَا عَلَى ٱلْـَٔاخِرَةِ[۷] و نیز توبه[۸]؛ نحل ۱۰۷[۹]؛ فصّلت ۱۷[۱۰] و به معنای اصطلاحی خود، استعمال نشده؛ ولی کلمات «تطوّع» و «نفل» در آیات به این معنا آمده است.

«تطوّع» در لغت، کاری است که انجام دادن آن بر انسان لازم نیست؛ ولی آن را با میل انجام می‌دهد[۱۱]. این واژه که به همراه «خیر» می‌آید به معنای انجام دادن عمل نیکی است که نفس آدمی از آن کراهت نداشته، آن را دشوار نداند و داوطلبانه انجام دهد، بر همین اساس، این واژه در مستحبات به‌کار می‌رود، چون در واجب، نوعی تحمیل بر نفس وجود دارد؛ ولی مستحب با رغبت انجام می‌گیرد[۱۲]، پس تطوّع اخص از اطاعت است؛ زیرا اطاعت، افزون بر مستحب، واجب را نیز در برمی‌گیرد[۱۳]. خداوند در آیه ۱۵۸ بقره پس از بیان سعی میان صفا و مروه، می‌فرماید: ﴿وَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًۭا فَإِنَّ ٱللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ[۱۴]. بیشتر مفسران این بخش از آیه را در خصوص انجام دادن حجّ و عمره مستحبی پس از واجب یا طواف مستحب یا هر نوع عمل مستحب دیگر دانسته‌اند[۱۵]. در آیه ۱۸۴ بقره نیز درباره کسانی که روزه گرفتن برایشان طاقت فرساست، دستور به اطعام مسکین داده شده و می‌فرماید: کسی که بیش از یک مسکین یا یک مسکین را افزون بر مقدار واجب اطعام کند[۱۶] یا کسی که در همه امور دینی کار نیک انجام دهد، ذخیره خوبی برای خود مهیا ساخته است[۱۷]: ﴿وَعَلَى ٱلَّذِينَ يُطِيقُونَهُۥ فِدْيَةٌۭ طَعَامُ مِسْكِينٍۢ فَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًۭا فَهُوَ خَيْرٌۭ لَّهُۥ[۱۸]. کلمه تطوّع به همین معنا به‌صورت اسم فاعل در آیه ۷۹ توبه نیز به کار رفته است. پس از فرمان پیامبر به جمع‌آوری صدقات، برخی از صدقه‌دهندگان از سوی منافقان مورد تمسخر و استهزا قرار گرفتند. قرآن، ضمن تطوّع دانستن عمل مؤمنان و تأیید آن، منافقان را نکوهش کرده و به عذاب دردناک وعده می‌دهد: ﴿ٱلَّذِينَ يَلْمِزُونَ ٱلْمُطَّوِّعِينَ مِنَ ٱلْمُؤْمِنِينَ فِى ٱلصَّدَقَـٰتِ وَٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ ٱللَّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۱۹] مطّوّعین که در اصل «متطوّعین» بوده به معنای کسانی است که بیش از مقدار واجب، عمل صالح انجام می‌دهند[۲۰]. واژه «نفل» نیز در آیات قرآن در معنای استحباب به کار رفته است. این واژه در لغت به معنای «زیاده» است[۲۱] و به مستحب از آن جهت که افزون بر واجب است نافله گفته می‌شود.

طبق مفاد آیه ۷۹ اسراء[۲۲] پیامبر(ص) به خواندن نماز شب مأمور شد. برخی گفته‌اند: نماز شب در آغاز اسلام بر پیامبر واجب بود و با آمدن این آیه، حکم وجوب، نسخ شد و بدین‌سان عملی مستحب و تطوّعی گردید. عده‌ای نیز نفل بودن آن را برای پیامبر به معنای «زیاد کننده درجات» دانسته‌اند[۲۳]. مصادیق امر استحبابی در قرآن فراوان است. این موارد به شکل صیغه امر بیان شده و امر، ظهور در وجوب دارد؛ ولی در فتاوای فقیهان، براساس برخی روایات و با کمک قراین حالیه و مقالیه، حمل بر استحباب شده است. از جمله اوامر استحبابی در بخش عبادات، آیه ﴿وَأَقِيمُوا۟ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُوا۟ ٱلزَّكَوٰةَ وَٱرْكَعُوا۟ مَعَ ٱلرَّٰكِعِينَ[۲۴] است که از آن ترغیب و تشویق به اقامه نماز به جماعت فهمیده شده است[۲۵]؛ همچنین آیاتی که درباره شب زنده‌داری * و خواندن نافله شب و خواندن قرآن به‌صورت ترتیل آمده است[۲۶]: ﴿قُمِ ٱلَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًۭا * أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا[۲۷]، ﴿وَمِنَ ٱلَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِۦ نَافِلَةًۭ لَّكَ[۲۸] البته برخی، از این آیات در خصوص شخص پیامبر(ص) استفاده وجوب کرده‌اند[۲۹]. در آداب اجتماعی می‌توان به آیه‌ای که امر به ابتدای به سلام * می‌کند[۳۰]: ﴿فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتًۭا فَسَلِّمُوا۟ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمْ...[۳۱] و آیه‌ای که می‌فرماید: تحیّت را به نحو شایسته‌تری پاسخ دهید: ﴿وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍۢ فَحَيُّوا۟ بِأَحْسَنَ مِنْهَآ[۳۲] اشاره کرد[۳۳]. در روابط اقتصادی می‌توان به آیاتی که نوشتن بدهی *، شاهد گرفتن بر دَیْن و گرفتن وثیقه‌را خواسته توجه داد: ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَىٰٓ أَجَلٍۢ مُّسَمًّۭى فَٱكْتُبُوهُ... وَٱسْتَشْهِدُوا۟ شَهِيدَيْنِ مِن رِّجَالِكُمْ...[۳۴] ﴿وَإِن كُنتُمْ عَلَىٰ سَفَرٍۢ وَلَمْ تَجِدُوا۟ كَاتِبًۭا فَرِهَـٰنٌۭ مَّقْبُوضَةٌۭ...[۳۵] این موارد از مستحبات باب معاملات شمرده شده است[۳۶]. در مسئله ازدواج، اسلام فراهم آوردن مقدمات ازدواج * را مستحب می‌داند[۳۷]: ﴿وَأَنكِحُوا۟ ٱلْأَيَـٰمَىٰ مِنكُمْ وَٱلصَّـٰلِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَآئِكُمْ[۳۸] در مسائل جزایی، خداوند اهل ایمان را به عفو و گذشت کریمانه توصیه می‌کند: ﴿...وَلْيَعْفُوا۟ وَلْيَصْفَحُوٓا۟ أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغْفِرَ ٱللَّهُ لَكُمْ وَٱللَّهُ غَفُورٌۭ رَّحِيمٌ[۳۹] گستره احکام تکلیفی در روایات نیز همین‌گونه است؛ از میان احکام پنج‌گانه تکلیفی، تکلیف * الزامی وجوب و حرمت بسیار اندک است و بیشتر افعال آدمی، حکم * اباحه و پس از آن استحباب و کراهت دارد. اهمیت برخی مستحبات در شریعت اسلامی به حدّی است که می‌تواند از ثوابی بیشتر از واجب برخوردار باشد، چنان‌که در روایات، ثواب زیارت امام‌حسین(ع) که مستحب است معادل چندین حجّ قرار داده شده است[۴۰] یا آنکه از ۷۰ پاداشِ سلام، ۶۹ پاداش برای ابتدای به سلام و یک پاداش برای جواب آن قرار داده شده[۴۱]، درحالی‌که سلام کردن مستحب و پاسخ آن واجب است. در برخی مستحبات نیز زمینه وجوب فراهم بوده؛ ولی بر اثر موانعی، شارع مقدس آنها را مستحب قرار داده است، چنان‌که پیامبر اکرم(ص) درباره مسواک زدن فرمود: «لولاَ أن أَشُقَّ عَلَى أُمَّتِي؛ لَأَمَرتُهُم بِالسِّوَاك» اگر بر امتم دشوار نبود، مسواک زدن را واجب می‌کردم».[۴۲].

منابع

پانویس

  1. الصحاح، ج۱، ص۱۰۶؛ تاج‌العروس، ج۱، ص۴۰۲، «حبب».
  2. کفایه‌الاصول، ج ۱، ص۶۳ ـ ۶۴؛ محاضرات، ج ۲، ص۱۲۳.
  3. الفقه الاسلامی، ج ۱، ص۶۸.
  4. «و آنان که در دارایی‌هایشان حقی معین است، * برای پرسنده (ی مستمند) و بی‌بهره،» سوره معارج، آیه ۲۴-۲۵.
  5. البرهان، ج ۵، ص۴۸۹ ـ ۴۹۱.
  6. وسائل‌الشیعه، ج ۸، ص۲۹۳.
  7. «آنان که زندگانی این جهان را از جهان واپسین دوست‌تر دارند و (مردم را) از راه خداوند باز می‌دارند و آن را کج می‌خواهند در گمراهی ژرفی به سر می‌برند» سوره ابراهیم، آیه ۳.
  8. ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا تَتَّخِذُوٓا۟ ءَابَآءَكُمْ وَإِخْوَٰنَكُمْ أَوْلِيَآءَ إِنِ ٱسْتَحَبُّوا۟ ٱلْكُفْرَ عَلَى ٱلْإِيمَـٰنِ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّـٰلِمُونَ «ای مؤمنان! پدران و برادرانتان را دوست مگیرید اگر کفر را بر ایمان برگزینند و کسانی از شما که آنها را دوست بگیرند ستمگرند» سوره توبه، آیه ۲۳.
  9. ﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمُ ٱسْتَحَبُّوا۟ ٱلْحَيَوٰةَ ٱلدُّنْيَا عَلَى ٱلْـَٔاخِرَةِ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا يَهْدِى ٱلْقَوْمَ ٱلْكَـٰفِرِينَ «آن (عذاب) از این روست که آنها زندگانی دنیا را از جهان واپسین دوست‌تر دارند و اینکه خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره نحل، آیه ۱۰۷.
  10. ﴿وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَـٰهُمْ فَٱسْتَحَبُّوا۟ ٱلْعَمَىٰ عَلَى ٱلْهُدَىٰ فَأَخَذَتْهُمْ صَـٰعِقَةُ ٱلْعَذَابِ ٱلْهُونِ بِمَا كَانُوا۟ يَكْسِبُونَ «و اما (قوم) ثمود را رهنمون شدیم و آنان نابینایی (و گمراهی) را بر رهیابی گزیدند و آذرخش عذاب خوارساز، آنان را برای کارهایی که می‌کردند فرو گرفت» سوره فصّلت، آیه ۱۷.
  11. مفردات، ص۵۲۹، «طوع».
  12. المیزان، ج ۹، ص۳۵۱.
  13. التبیان، ج ۲، ص۴۴.
  14. «هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.
  15. جامع‌البیان، مج۲، ج ۲، ص۷۱؛ التبیان، ج ۲، ص۴۴ ـ ۴۵؛ نمونه، ج ۱، ص۵۴۴.
  16. مجمع‌البیان، ج ۲، ص۴۴۰؛ التفسیرالکبیر، ج ۵، ص۸۹.
  17. مجمع‌البیان، ج ۲، ص۴۴۰.
  18. «روزهایی برشمرده را (روزه بدارید) و از شما هر که بیمار یا در سفر باشد شماری از روزهای دیگر (روزه بر او واجب است) و بر آنان که به دشواری آن را بر می‌تابند (به جای هر روز) جایگزینی است (به اندازه) خوراک مستمندی و هر که خود خواسته، خیری (بیش) دهد، برای او بهتر است. و اگر بدانید روزه داشتن برای شما بهتر است» سوره بقره، آیه ۱۸۴.
  19. «آنان که به مؤمنان داوطلب دادن صدقه‌ها و به کسانی که جز توان (اندک) خود چیزی (برای دادن صدقه) نمی‌یابند طعنه می‌زنند و آنان را به ریشخند می‌گیرند، خداوند به ریشخندشان می‌گیرد و عذابی دردناک خواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۹.
  20. التبیان، ج ۵، ص۲۶۷.
  21. مفردات، ص۸۲۰؛ «نفل».
  22. ﴿وَمِنَ ٱلَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِۦ نَافِلَةًۭ لَّكَ عَسَىٰٓ أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًۭا مَّحْمُودًۭا «و پاره‌ای از شب را بدان (نماز شب) بیدار باش که (نمازی) افزون برای توست باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد» سوره اسراء، آیه ۷۹.
  23. کشف الاسرار، ج ۵، ص۶۰۶.
  24. «و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و با نمازگزاران نماز بگزارید» سوره بقره، آیه ۴۳.
  25. زبدة البیان، ص۱۸۲.
  26. زبدة البیان، ص۱۴۲ ـ ۱۴۳، ۵۱۹.
  27. «شب را- جز اندکی- بپای خیز * یا (اندکی) بر آن بیفزای و قرآن را آرام و روشن بخوان» سوره مزمل، آیه ۲-۴.
  28. سوره اسراء، آیه ۷۹.
  29. زبدة البیان، ص۱۴۳؛ مجمع البیان، ج ۶، ص۶۷۰.
  30. زبدة البیان، ص۴۷۵ ـ ۴۷۶.
  31. سوره نور، آیه ۶۱.
  32. «و چون به شما درودی گفته شد، با درودی بهتر از آن یا همانند آن پاسخ دهید؛ بی‌گمان خداوند حسابرس همه چیز است» سوره نساء، آیه ۸۶.
  33. زبدة البیان، ص۱۵۴.
  34. «ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسنده‌ای میان شما دادگرانه بنویسد» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
  35. «و اگر در سفر بودید و نویسنده‌ای نیافتید، (سند شما) گروهایی است دریافت شده و اگر (بدون گرو) یکی از شما دیگری را (بر دارایی خود) امین دانست، آنکه امین دانسته شده است، باید امانت وی را بازگرداند و از خداوند- پروردگار خویش- پروا کند و گواهی را پنهان مدارید» سوره بقره، آیه ۲۸۳.
  36. زبدة البیان، ص۵۵۹، ۵۷۵.
  37. زبدة البیان، ص۶۳۷.
  38. «و بی‌همسران (آزاد) و بردگان و کنیزان شایسته‌تان را همسر دهید، اگر نادار باشند خداوند از بخشش خویش به آنان بی‌نیازی می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره نور، آیه ۳۲.
  39. «و سرمایه‌داران و توانگران از شما نباید سوگند یاد کنند که به خویشاوندان و مستمندان و مهاجران در راه خدا چیزی ندهند و باید در گذرند و چشم بپوشند، آیا دوست نمی‌دارید که خداوند شما را بیامرزد؟ و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نور، آیه ۲۲.
  40. تهذیب، ج ۶، ص۴۷؛ وسائل‌الشیعه، ج۱۴، ص۴۵۴.
  41. بحارالانوار، ج ۷۳، ص۱۱.
  42. مقاله «استحباب»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص ۳۸.