اصحاب اخدود
مقدمه
در سال ۵۲۳ میلادی جمعیتی به رهبری ذو نواس یهودی بر نصارای نجران حمله کرده، تا آنان را به زور از مسیحیت در آورند، و چون نتوانستند، به شکنجه و اذیت و آزار و از آن جمله انداختن در گودالهایی از آتش روی آوردند. دولت روم پس از دو سال (۵۲۵ م) به حمایت از این مسیحیان منطقه بر میآید[۱]. قرآن کریم این قصه را برای پیامبر خود در سالهای نخست بعثت ذکر میکند و برای تسلی دادن و این که سرنوشت موحدان پیروزی است، در سوره بروج یادآوری کرده است. ﴿قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ وَهُمْ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾[۲][۳]
کورههای آدمسوزی
قرآن در سورۀ بروج[۴] میگوید: ﴿قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ﴾[۵] و با این تعبیر از «اصحاب اخدود» خبر میدهد. «اخدود» به معنی گودال بزرگ یا «خندق» است، و منظور در اینجا خندقهای عظیمی است که مملو از آتش بود تا شکنجهگران، مؤمنان را در آنها بیفکنند و بسوزانند. در اینکه این ماجرا مربوط به چه زمان و چه قومی است؟ و آیا این یک ماجرای خاص و معین بوده و با اشاره به ماجراهای متعددی از این قبیل در مناطق مختلف جهان است؟ گفتگو است. معروفتر از همه آن است که مربوط به «ذونواس» آخرین پادشاه «حمیر»[۶] در سرزمین «یمن» است. توضیح اینکه: «ذونواس» که آخرین نفر از سلسلۀ گروه «حمیر» بود به آئین یهود درآمد، و گروه «حمیر» نیز از او پیروی کردند، او نام خود را «یوسف» نهاد، و مدتی بر این منوال گذشت، سپس به او خبر دادند که در سرزمین «نجران» (در شمال یمن) هنوز گروهی بر آئین نصرانیتند، هم مسلکان «ذونواس» او را وادار کردند که اهل «نجران» را مجبور به پذیرش آئین یهود کند، او به سوی نجران حرکت کرده و ساکنان آنجا را جمع نمود، و آئین یهود را بر آنها عرضه داشت و اصرار کرد آن را پذیرا شوند، ولی آنها ابا کردند حاضر به قبول شهادت شدند. اما حاضر به صرف نظر کردن از آئین خود نبودند. «ذونواس» دستور داد خندق عظیمی کندند و هیزم در آن ریختند و آتش زدند، گروهی را زنده زنده به آتش سوزاند، و گروهی را با شمشیر کشت و قطعه قطعه کرد، به طوری که عدد مقتولین و سوختگان به آتش به بیست هزار نفر رسید! بعضی افزودهاند که در این گیرودار یک تن از نصارای نجران فرار کرد و به سوی روم و دربار قیصر شتافت، و از ذونواس شکایت کرد و یاریطلبید.
«قیصر» گفت: سرزمین شما از من دور است، اما نامهای به پادشاه حبشه مینویسم که او مسیحی است و همسایۀ شما است، و از او میخواهم شما را یاری دهد، سپس نامهای نوشت و از پادشاه حبشه انتقام خون مسیحیان نجران را خواست مرد نجرانی نزد سلطان حبشه نجاشی آمد، و نجاشی از شنیدن این داستان سخت متأثر گشت، و از خاموشی شعلۀ آئین مسیح(ع) در سرزمین نجران افسوس خورد، و تصمیم بر انتقام شهیدان را از او گرفت. لشکریان حبشه به جانب یمن تاختند و در یک پیکار سخت سپاه ذونواس را شکست دادند، و گروه زیادی از آنان کشته شدند، و طولی نکشید که مملکت یمن به دست نجاشی افتاد و به صورت ایالتی از ایالات حبشه درآمد. بعضی نقل کردهاند که طول آن خندق چهل ذراع، و عرض آن دوازده ذراع بوده است (هر ذراع تقریباً نیم متر است و گاه به معنی «گز» که حدود یک متر است به کار میرود) و بعضی نقل کردهاند هفت گودال بوده که هرکدام وسعتش به مقداری که در بالا ذکر شده بوده است[۷].
از آنچه در بالا گفتیم روشن میشود که این شکنجهگران بیرحم، سرانجام به عذاب الهی گرفتار شدند و انتقام خونهایی که ریخته بودند در همین دنیا از آنها گرفته شد، و عذاب حریق و سوزندۀ قیامت نیز در انتظارشان است. این کورههای آدمسوزی که به دست یهود به وجود آمد احتمالاً نخستین کورههای آدمسوزی در طول تاریخ بود، ولی عجب اینکه این بدعت قساوت بار ضد انسانی سرانجام دامان خود یهود را گرفت، و چنانکه میدانیم گروه زیادی از آنها در ماجرای آلمان هیتلری در کورههای آدمسوزی به آتش کشیده شدند، و مصداق «عذاب الحریق» این جهان نیز دربارۀ آنها تحقق یافت. علاوه بر این «ذونواس یهودی» بنیانگذار اصلی این بنای شوم، نیز از شر اعمال خود برکنار نماند. آنچه در بالا در مورد اصحاب اخدود گفته شد، موافق نظریۀ معروف و مشهور است[۸].[۹]
اخدود کجاست؟
منابع
پانویس
- ↑ الاثار و التاریخ ص ۳۷
- ↑ «مرگ بر گروه (آتش افروز در) آن خندق آن آتش پرهیزم آنگاه که کنار آن نشسته بودند و بر آنچه بر سر مؤمنان میآوردند گواه بودند و با آنان کینهتوزی نکردند مگر از آن رو که آنان به خداوند پیروزمند ستوده، ایمان داشتند همان که فرمانفرمایی آسمانها و زمین، از آن اوست و خداوند بر همه چیز گواه است» سوره بروج، آیه ۴الی ۹.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۱۲۴.
- ↑ سوره بروج، آیه ۴ به بعد.
- ↑ «مرگ و عذاب بر صاحبان گودال شکنجه باد» سوره بروج، آیه ۴.
- ↑ «حمیر» قبیلهای بود از قبایل معروف «یمن».
- ↑ ماجرای فوق به صورتهای متفاوتی در بسیاری از کتب تفسیر و تاریخ آمده است از جمله مفسر بزرگ «طبرسی» در «مجمع البیان» و ابوالفتوح رازی در تفسیر خود، و «فخر رازی» در تفسیر کبیر و «آلوسی» در «روح المعانی» و «قرطبی» در تفسیر، و همچنین «ابن هشام» در سیرۀ خود(جلد اول صفحۀ ۳۵) و جمعی دیگر آوردهاند.
- ↑ ولی روایات دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که نشان میدهد اصحاب اخدود تنها در «یمن» و در عصر «ذونواس» نبودند، تا آنجا که بعضی ده قول دربارۀ اصحاب اخدود نقل کردهاند! در روایتی از امیرمؤمنان علی(ع) میخوانیم که فرمود: «مجوس اهل کتاب بودند و به کتاب آسمانی خود عمل میکردند، یکی از پادشاهان آنها با خواهر خود همبستر شد و آن زن از پادشاه خواست که ازدواج با خواهر را مجاز بشمرد، ولی مردم نپذیرفتند و زیربار نرفتند، و پادشاه عدهای از مؤمنان را که سخن او را قبول نکردند در خندقی از آتش افکند». و این در مورد «اصحاب اخدود فارس» است، و در مورد «اصحاب اخدود شام» نیز نوشتهاند در آنجا مردم مؤمنی میزیستند، و «آنتیا خوس» آنها را در خندق آتش افکند». بعضی نیز این ماجرا را مربوط به اصحاب «دانیال» پیامبر معروف بنیاسرائیل و یارانش دانستهاند که در کتاب دانیال از تورات به آنها اشاره شده، و «ثعلبی» هم اخدود فارس را بر آنها منطبق ساخته است. هیچ بعید نیست که «اصحاب اخدود» شامل همۀ اینها و مانند آن بشود، هر چند مصداق معروف و مشهور آن همان داستان ذونواس در سرزمین یمن است.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، قصههای قرآن ص ۵۲۱.