تفسیر الکشاف (کتاب)
تفسیر الکشاف | |
---|---|
زبان | عربی |
نویسنده | زمخشری |
ناشر | انتشارات دارالکتاب العربی |
محل نشر | بیروت، لبنان |
سال نشر | ۱۴۰۷ ق، ۱۳۶۶ ش |
تعداد جلد | ۴ |
فهرست جلدها | جلد اول، جلد دوم، جلد سوم، جلد چهارم |
شابک | ۹۷۸-۹۶۴-۳۱۱-۸۵۳-۲ |
شماره ملی | ۱۹۳۱۴۸۴ |
تفسیر الکشاف کتابی است به زبان عربی که مشتمل بر تأویلات آیات قرآن میباشد. این کتاب اثر محمود بن عمر بن محمد بن احمد خوارزمی زمخشری مشهور به زمخشری است و انتشارات دارالکتاب العربی انتشار آن را به عهده داشته است.[۱]
دربارهٔ کتاب
«الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل» به زبان عربی، معروف به «تفسیر الکشاف» نام تفسیری است از محمود بن محمد بن احمد زمخشری، ملقّب به جار الله و مکنّی به ابوالقاسم حنفی معتزلی مذهب که در روز چهارشنبه ۲۷ ماه رجب سال ۴۶۷ ق در زمخشر از توابع خوارزم در روزگار سلطان جلال الدین ملکشاه سلجوقی چشم به جهان گشود و در همان اوان کودکی که شیفته کسب علم و دانش بود به دنبال آن، راهیِ شهر بخارا شد. به نقلی در طول راه بر اثر سرمای شدید یا سقوط از اسب بر زمین، دچار قطع پا شد و پس از آن با تکیه به عصا راه میرفت اما هرگز از کسب علم باز نایستاد تا این که از اعلم علمای دیار خود به حساب آمد و در کثرت معلومات بهویژه علوم ادبی و بلاغی، سرآمدِ اقران خویش گردید. پیوسته از شهری به شهری برای اندوختن دانش در سفر بود تا این که در بغداد، فقیه حنفی دامغانی را ملاقات کرد و او از علت قطع پایش پرسش نمود. گفت: من در کودکی کنجشکی را گرفتم و نخی را به پایش بسته و نخ را به دست گرفته، گنجشک را رها کردم. به روزنی وارد شد، نخ را کشیدم پایش قطع شد، چون مادرم فهمید ناراحت شد و گفت: خدا پایت را قطع کند همانگونه که پای این پرنده را قطع کردی! نفرین مادرم در حق من به اجابت رسید و در راه بخارا از مرکب به زمین افتادم و پایم قطع شد.
زمخشری در کسب دانش بسیار حریص بود و لحظهای از کسب علم باز نایستاد. او در سفری به مکه، مدّتی در جوار خانه خدا به نوشتن تفسیر پرداخت و آن قدر مأنوس و دل بسته به کعبه بود و بر اقامت در مکه و همجواری با خانه خدا علاقه نشان داد که ملقّب به «جار الله» شد و تفسیرش را در همانجا به پایان برد. او برای تکمیل معلومات ادبی و بلاغی خویش، به نقاط مختلف حجاز و مناطق عرب بادیه، سفرهای مکرّر نمود تا سخن ناب و فصیح را از زبان آنان بشنود بلکه بهتر بتواند لغات قرآن را تفسیر کند. وی پس از بازگشت به خوارزم و تربیت شاگردان فراوان در سال ۵۳۸ ق چشم از جهان فرو بست. او هر چند اساتید متعدد سرشناس داشته و از محضر هر یک دانشهای گوناگون آموخته اما مشهورتر و مهمتر از همه آنان، ابومضر محمود بن جریر ضبی اصفهانی است که باورهای مکتب اعتزالیاش را به زمخشری منتقل نموده است. آثار مکتوب زمخشری را تا ۴۹ اثر برشمردهاند که از همه آنها مهمتر «تفسیر الکشاف»، «اساس البلاغه»، «ربیع الابرار فی الادب و المحاضرات»، «شرح کتاب سیبویه»، «الفائق فی غریب الحدیث»، «النّموذج فی النحو» و «المنهاج فی الاصول» است.
زمخشری، بیشتر منابع ادبی، روایی و تفسیری پیش از خود را دیده و مورد مطالعه علمی قرار داده است، ولی بیش از همه به «الکتاب سیبویه»، «الکامل مبرّد»، «الحیوان جاحظ»، «اصلاح المنطق ابن سکّیت»، «المسائل الحلبیات» توجه بیشتری داشته است. در مواردی هم او با تعبیر «قیلَ = گفته شده، گفتهاند» به روشنی و صراحت، نامی از کسی به میان نمیآورد. اما نظر به دیدگاههای کسانی دارد که نظرشان را درست نمیپندارد و معمولاً دیدگاهها و نظر کسانی چون مجاهد» را (که از تابعان است) با چنین تعبیری نقل میکند. او در «فنّ ادب» به سیبویه بیش از دیگران توجه دارد و دقت او را میستاید و روایات تفسیری را از پیامبر (ص) و صحابه و تابعان بر اساس آنچه که در منابع روایی مثل صحیح مسلم، صحیح بخاری، سنن ابن ماجه قزوینی، سنن ترمذی، موطّا مالک، مسند احمد حنبل، سنن دارمی، سنن نسائی و سنن ابی داوود نقل شده است ذکر میکند.
از مهمترین ویژگی تفسیر الکشاف، عقلگرایی و خردورزی او در فنّ تفسیر قرآن است. قلّت لفظ و کثرت معنا، دقت علمی و استواری در نثر نیز، از دیگر ویژگیهای این اثر است و میتوان گفت: جنبه عقلی -اعتزالی این تفسیر که با هنرنمایی بلاغی همراه است آن را از دیگر تفاسیر به نحو چشمگیری متمایز میسازد. زمخشری از طرفی با شجاعت تمام، پایبندی خود را به مکتب عقلگرای اعتزال آشکارا ابراز داشته و از طرف دیگر آیاتی که ظاهر آنها با دلایل عقلی ناسازگار است تأویل نموده است.
در واقع نگاه زمخشری به آیات قرآن، نگاهی خردورزانه و آزادانه آن هم بر اساس ذوق سلیم و فکر صحیح و استوار او است. در تفسیر آیه وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ * إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ[۲] میگوید: «وجه» عبارت است از جمله وجودی شیء، «ناظره» از ریشه «نَضرَة» به معنی شادابی و درخشندگی از برخورد با نعمت است. پیدا است که ایشان به چیزیهایی مینگرند که از شمار بیرون است و در جمعی که تمام خلق در آن گرد آمدهاند در آن روز مؤمنان نظاره گرند؛ زیرا ایشان پناه یافتگانی هستند که نه ترسی بر آنان چیره است و نه اندوهی دارند. در نتیجه، اختصاص یافتن نگاهِ آنان به خدا - اگر مقصود، نظاره به ذات حق باشد - قطعاً محال است؛ پس باید مفهومی قابل اختصاص داشته باشد و معنایی که با آن سازگار میباشد همان است که معمولاً میگویند: «من به فلانی مینگرم تا با من چه کند» که در اینجا معنای توقّع و چشمداشت میدهد؛ چنان که شاعر گفته است: و آنگاه که بر چون تو پادشاهی مینگرم در حالی که دریایی پهناور از تو کمتر است نعمت خود را بر من میافزایی. خود شنیدم، دخترکی از مردم سرو (روستایی نزدیک مکّه) در واپسین روز در کوچههای مکه به گدایی، نوایی داشت؛ هنگامی که مردم از شدت گرما در درون خانههای خود آرمیده بودند در ناله خود میگفت: «چشمان من به خدا و شما مردم نظر دارد» و مقصود: چشمداشت است نه نظر افکندن و به همین معنا است که مؤمنان در آن روز، توقّع و چشمداشت به نعمت و کرامت الهی دارند و به غیر خدا نظری ندارند؛ همانگونه که در دنیا، فقط از خدا میترسیدند و به او امید میبستند».
این تحقیق زیبا، حاکی از ذوق سرشار و قریحه نیرومند علامهای ادیب و فرهیخته، همچون زمخشری است. در حالی که ابوالحسن اشعری با این آیه بر جواز رؤیت خداوند در آخرت استدلال کرده است! در صورتی که رأی و نظر اهل عدل و تنزیه در مسأله توحید الهی، رأی و نظری است در کمال والایی و عظمت؛ به طوری که آیه شریفه لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ[۳] را به بهترین وجه تبیین و تفسیر کردهاند و با دیدگاههای قاصر اشاعره و پیروان ایشان؛ مانند مشبهه و مجسمه که میگویند خداوند دارای جسم و صورت و دست و چشم و مکان و جهت رؤیت است به مبارزه بر خاستهاند و خداوند را منزّه از صفات جسم و جسمانی دانستهاند و اینگونه در خصوصِ این آیه، تفسیری دقیق و عمیق ارائه کردهاند و آن را بهگونه معقول تأویل نمودهاند که با مبانی اشاعره در تضادّ است.
از دیگر ویژگیهای تفسیر الکشاف این است که در آن به کنایات و مجاز و تمثیل تکیه شده و آنچه را که با عقل منافات داشته باشد به نحوی بر تمثیل و استفاده و مجاز حمل شده است. در این تفسیر بر خلاف ظاهرگرایان، حجیّتِ مطلقِ قراءات، در صورت مخالفت با قواعد اصیل لغت، زیر سوال رفته و مردود شمرده شده است. زمخشری میگوید: قراءات، حجیّت تعبّدی ندارد و در محدوده مورد قبول شرع و عقل، پذیرفتنی هستند؛ پس باید با قواعد اصیل لغت تطابق داشته باشند، چنان که پیامبر اکرم (ص) فرموده است: «تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ بِعَرَبِيَّتِهِ»؛ قرآن را مطابق شیوه عربیاش فراگیرید. زمخشری در تفسیر آیه لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ[۴]. میگوید: این نوعی تشبیه و تمثیل و تخیل است و دلیل این توجیه، سخن خدای متعال است که میفرماید: وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ و غرض، توبیخ و نکوهش انسان است به دلیل قساوت قلب و خاشع نبودن او هنگام تلاوت قرآن و تدبر نکردن در آیات هشداردهنده آن.
امتیاز شاخص این تفسیر «قوّت ادبی» و «نکتههای بس دقیق بلاغی» آن است و از دیگر امتیازات آن طرح سؤالهایی در مقام مفهوم یابی آیات است که به تحریک حس کنجکاوی خواننده میپردازد و آنگاه پاسخ و یا پاسخهای در خور را از سوی خود ارائه میکند. این تفسیر از جمله تفاسیر کهن به شیوه عقلی است که در آن از روایات و احادیث نیز استفاده شده است[۵][۶]
فهرست کتاب
در این مورد اطلاعاتی در دست نیست.
دربارهٔ پدیدآورنده
پانویس
- ↑ شبکه جامع کتاب گیسوم
- ↑ «چهرههایی در آن روز شاداب است (که) به (پاداش و نعمت) پروردگارش مینگرد» سوره قیامه، آیه ۲۲-۲۳.
- ↑ «چیزی مانند او نیست» سوره شوری، آیه ۱۱.
- ↑ «اگر این قرآن را بر کوهی فرو میفرستادیم آن را از بیم خداوند فروتن و فروپاشیده میدیدی و این مثلها را برای مردم میزنیم باشد که بیندیشند» سوره حشر، آیه ۲۱.
- ↑ الکشاف، محمود بن عمر زمخشری، تحقیق خلیل مأمون شیحا، بیروت، دارالمعرفه، ۲۰۰۲م.
- ↑ کوشا، محمد علی، مقاله «تفسیر الکاشف»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
- ↑ دانشنامه جهان اسلامی