امام هادی از دیدگاه اهل سنت
مقدمه
امام هادی(ع) افزون بر جایگاه برجسته در جامعه شیعه، دارای ویژگیها و فضائل و مناقبی بودند که سبب شده بود در میان اهل سنت جایگاه برجستهای داشته باشد. برای نمونه، یحیی بن هرثمه مأمور حکومت عباسی، هنگامی که به مدینه آمد تا امام هادی(ع) را به سامرّا ببرد، اهل مدینه چنان ضجه و ناله میزدند که وی گوید: من مانند آن را نشنیده بودم و آنان را آرام کردم و سوگند خوردم که آسیبی به آن حضرت نخواهد رسید[۱].
افزون بر این، شماری از عالمان اهل سنت نیز به عظمت آن حضرت اعتراف کردهاند؛ از جمله آن یزداد طبیب، شاگرد بختِیَشوع، طبیب مسیحیِ دربار عباسی میگوید: اگر از میان مخلوقات خدا یک نفر باشد که علم غیب بداند، او همان علی بن محمد (امام هادی(ع)) است[۲].
جاحظ، (م ۲۵۰ق) پس از اشاره به نامهای امامان(ع) از نسل امام حسین(ع) تا امام یازدهم، میگوید: چنین نسل و خانوادهای در هیچ یک از خانههای عرب و عجم رخ نداده است[۳]. محمد بن طلحه شافعی (م ۶۵۲ق)، جایگاه آن حضرت را از درجه نبوت پایینتر، اما در برترین جایگاه و شریفترین مکان میداند[۴]. ذهبی (م۷۴۸ق) آن حضرت را فقیه، پیشوا، اهل عبادت[۵]، سرور، بزرگوار و یکی از امامان دوازدهگانه شیعه دانسته است[۶]. یافعی (م ۷۶۸ق)، ایشان را متعبّد، فقیه و پیشوا میداند[۷]. ابن کثیر (م ۷۷۴ق) آن حضرت را عابد و زاهد معرفی کرده است[۸]. فضل الله بن روزبهان (م ۹۲۷ق) با اوصاف بسیار برجستهای از امام هادی(ع) یاد کرده و ایشان را شهید به دست دشمنان دانسته است[۹]. ابن حجر هیتمی (م ۹۷۴ق)، امام هادی(ع) را از نظر دانش و سخاوت میراثدار پدر بزرگوار خویش معرفی کرده است[۱۰]. ابن عماد حنبلی (م ۱۰۸۹ق) نیز گوید: علی الهادی(ع) فقیه، پیشوا و عابد بود[۱۱]. عبدالله شبراوی (م ۱۱۷۱ق) امام هادی(ع) را صاحب کرامات فراوان میداند[۱۲].[۱۳]
منابع
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲
پانویس
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ج۴، ص۸۴.
- ↑ طبری شیعی، نوادر المعجزات، ص۱۸۷؛ ابن حاتم عاملی، الدرالنظیم، ص۷۲۶.
- ↑ جاحظ، رسائل الجاحظ، الرسائل السیاسیة، ص۴۵۳.
- ↑ ابن طلحه شافعی، مطالب السؤول، ص۳۰۷.
- ↑ ذهبی، العبر، ج۱، ص۳۶۴.
- ↑ ذهبی، تاریخ الاسلام، وفیات سنة، ۲۵۰ - ۲۶۰ق، ص۲۱۸.
- ↑ یافعی، مرآة الجنان، ج۲، ص۱۱۹.
- ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۱۱، ص۱۵.
- ↑ فضل بن روزبهان، وسیلة الخادم إلی المخدوم، ص۲۵۷ - ۲۵۸.
- ↑ ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقه، ۲۰۵.
- ↑ ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب، ج۲، ص۲۷۲.
- ↑ شبراوی، الاتحاف بحب الاشراف، ص۱۳۶.
- ↑ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲، ص۱۷۵.